شاید کارهای او بسیاری از نوجوانان آن زمان را به کاریکاتور علاقهمند کرده باشد. او میگوید: «وقتی کار میکنم، احساس نمیکنم که دارم پیر میشوم و این احساس خوبی است.» او روحیه طنز دارد و میتوانی رگههای طنز را در صحبتهایش حس کنی. بهمن عبدی متولد 1330 است و مدیریت خوانده است.
- چرا مدیریت؟
در گذشته خانوادهها و پدر و مادرها نقش بسیار مهمی در انتخاب رشته داشتند و ما جرئت نمیکردیم روی حرفآنها حرف بزنیم. پدرم موافق نبود که من هنر بخوانم.
- پدرتان خودش اهل هنر نبود؟
نه، او پزشک بود و دوست نداشت که من هنر بخوانم.
- و بعد رفتید مدیریت خواندید؟
بله، من مدیریت خواندم، اما هیچ گاه مدیریت نکردم. در دانشگاه سعی کردم رشتهام را تغییر بدهم، اما نشد.
- چه طو ر سر از تلویزیون در آوردید؟
بعد از سربازی در تلویزیون استخدام شدم. برای کار انیمیشن به تلویزیون رفتم و برنامههایی برای کودکان و نوجوانان داشتم. حالا هم در «خانه کاریکاتور»، تدریس میکنم.
- تدریس چهطو ر است؟
با یک ناسزا مشغول تدریس شدم!
- چه طور؟
یک روز جوانی به من زنگ زد و از من خواست یک ماهه به او کاریکاتور یاد بدهم. قبول نکردم. مادرش تلفن را گرفت و شروع کرد به ناسزا گفتن که چرا شما هنرمندان اینقدر خسیساید و چرا کارهایی را که بلدید به بچههای مردم یاد نمیدهید؟ این تلنگری شد که به فکر تدریس بیفتم.
- چه زمانی کاریکاتور را به شکل جدی شروع کردید؟
در مجله «کاریکاتور» برای اولین بار شروع به کشیدن کاریکاتور کردم؛ نزد استادانی مثل کامبیز درمبخش، بهمن رضایی و...
- چرا یک دوره خیلی کم کار شده بودید؟
راستش شرایط مطبوعات خوب نیست و به میزان زحمتی که میکشید دستمزدها همیشه پاییناست...چند سالی است که یک دفتر گرافیکی دارم و کارهای گرافیکی انجام میدهم. اما حالا باز هم شروع به کار کردهام و کارهایی را میکشم.
- فرزندانتان هم اهل کاریکاتور هستند؟
نه دو پسر دارم که علاقه ای به کاریکاتور ندارند. آنها بر روی سایتم کار میکنند.