پس از اشغال عراق توسط نیروهای نظامی امریکا، دیگر سینمایی در محل زندگی این آدمها وجود ندارد. اما آپاراتچی هنوز در فکر روزهایی است که سینمای محلهاش فیلمهای مختلف را نمایش میداد. قصه فیلم به بهانه بررسی زندگی دو شخصیت پیرمرد و نوجوان، نگاهی به روابط عاطفی آدمها در یک شرایط سخت میاندازد
فیلم در دو بخش مسابقه سینمای ایران و فیلمهای اول و دوم فیلمسازان حضور دارد. سعادتنیا در گفتوگو با دوچرخه در باره جنبههای مختلف «مصائب چارلی» صحبت میکند.
- سوژه «مصائب چارلی» از کجا آمد؟
فکر اولیه فیلمنامه، چند سال قبل که سال آخر تحصیل در دانشکده سینمایی مسکو را میگذراندم به ذهنم رسید. یک جورهایی تحت تأثیر فیلم «روشناییهای شهر» چارلی چاپلین بودم و یکی، دو شخصیت فیلم نامهام شبیه آدمهای این فیلم بودند. این قصه کمکم شکل گرفت و گسترش یافت و آدمها و موقعیتهای تازهای به آن اضافه شدند.
- علت انتخاب یک کشور خارجی برای فضای فیلم چه بود؟
روابط بین آدمهای قصه و ماجراهای آن میطلبید این قصه در یک محیط خارجی اتفاق بیفتد و در چنین فضایی دست من هم برای تعریف قصه بازتر بود. میخواستم فیلمی بسازم که شبیه کارهای سینمای کلاسیک باشد تا بتوانم بدون بعضی قید و بندها حرفم را بزنم. یکی از مهمترین مسائل قصه فیلم همین مسئله اشغال بود که باعث تعطیلی سینماهای آنجا شد و کمک میکرد تا قصه در شرایط و محیط اضطرابآورتری تعریف شود. در قصه فیلم ما با فضا و محیطی طرف هستیم که در آن فرهنگ و سینما نابود میشود.
- چرا برای بیان این مسئله تصمیم گرفتید رابطه بین یک پیرمرد و یک نوجوان را به نمایش بگذارید؟
قبلاً هم کار کودک و نوجوان کردهام. دو فیلم 35 میلیمتری کوتاه قبلیام، «مترسک» و «توپ» مضمونی درباره بچهها، دنیا و مشکلات آنها دارند. به شخصیتهای کودک و نوجوان علاقهمندم . با حضور آنها در قصه فیلم، میتوانیم بسیاری از معصومیتها و پاکیهایی را که در دنیای بزرگترها وجود ندارد به نمایش بگذاریم. بچهها از چیزهایی مثل تبعیض، خشونت و قدرتطلبی دور بودهاند و به واسطه حضور آنها در فیلمها، میتوان مسائلی از این دست را به شکل بهتری بررسی کرد.
- یعنی قصد نمایش تقابلهایی را دارید که در دو دنیای متفاوت بچهها و بزرگترها وجود دارد؟
بله و این تقابل همیشه برایم جالب بوده است. در قصه «مصائب چارلی»در دل تنهاییای که پیرمرد ما دارد (که تنهایی انسان در وجه کلی آن است) یک پسر بچه میتواند منشأ یک سری تغییر و تحول مثبت باشد. این پسر بچه یک جورهایی یادآور پسربچه فیلم «پسربچه» چاپلین هم هست. او یتیمی است که از زیر آوار بیرون آورده شده و همه چیز خود را از دست داده است و پیرمرد، پدر خوانده او میشود. به کمک این دو شخصیت راحتتر میتوانستم موضوعات فیلم را مطرح کنم.
- در عین حال، قصه فیلم حکایت از عشق و علاقه شما به سینما هم دارد.
عشق به سینما هسته اصلی فیلم و درام آن است، کار پیرمرد که برای گذران زندگی صورت میگیرد، در تضاد کامل با عشق به سینماست و در یک مرحله از قصه، آن عشق به سینما دوباره در او زنده میشود. در حقیقت، سینما آدمها را با یکدیگر متحد میکند. در «مصائب چارلی» هم آدمهایی از ملیتهای مختلف، با سینما به یکدیگر نزدیک میشوند.