وقتی شاگردی چون شیخ محمد عبده که خود از افتخارات جهان روشنفکری کلاسیک عرب و اهل تسنن است در نامهای استاد خود را اینگونه میستاید که «من از تو 3 روح دارم که اگر یکی از آنها در جهان حلول میکرد جماد، انسان میشد. روح حکمت تو مردگان ما را زنده کرد. ما برای تو اعداد و تو واحدی، ما مخفی و تو آشکار، من عکس تو را قبله نماز گذاردهام!»
اما اهمیت روز بزرگداشت برای سیدجمالالدین اسدآبادی جدای از برکت فرهنگی آن در جغرافیای امروز اندیشه سیاسی ایران اسلامی از یک سو و جهان اسلام از سوی دیگر نیز مورد توجه است. موج سوم بیداری جهان عرب بهدنبال بیش از ربع قرن هژمونی استعمار فرانو و بهتبع آن آتش خشم برافروختهشده برخی ملتهای خاورمیانه و جریانهای اسلامی که سرنگونی چندین دولت در منطقه را در پی داشته، یکی از وجوه مهم ضرورت باز خوانی اندیشه و تلاشهای اجتماعی و سیاسی اخذ شده از مشی فکری سیدجمال است. درهمشکستن اقتدار حکومت مصر در خاورمیانه با توجه به اینکه روشنفکری کلاسیک و حتی مدرن جهان عرب یکی از خاستگاههای خود را در این کشور میداند و حضور پر رنگ اخوانالصفا بهعنوان رهبران اسلام طلب جنبشهای اعتراضی در منطقه بهویژه مصر و نسبت همه اینها با اندیشههای آزادیخواهانه سید جمال و شاگردان مستقیم و با واسطهاش در الازهر و دیگر اکناف جهان اسلام همه و همه نشانههایی قاطع از این ضرورتند.
با نگاهی به اوضاع درونی کشور و عطف توجه به مطالبات رهبری معظم انقلاب در سالهای اخیر و بلکه ماههای گذشته نیز میتوان گوشزدی چند باره در ضرورت باز خوانی گفتار و کردار اندیشهورزانی چون سیدجمالالدین اسدآبادی را یافت؛ نشانگانی مانند اهمیت و توجه دادن نگاه نخبگان و آحاد جامعه به مقوله وحدت درونی جهان اسلام و بهویژه اجزای سیاسی جامعه اسلامی و در نتیجه انسجام هویت مذهبی و ملی و همینطور سوق دادن نخبگان جامعه به داشتن برنامهای هدفمند برای پیشرفت توأمان عدالت.
غیرت دینی مصلح بزرگ سیدجمالالدین اسدآبادی بهعنوان یکی از نخستین مواجهان جهان اسلام با جهان نوشده غربی و پای و دل در شرق مسلمان داشتن و مسلمانی دیدن در بلاد غرب و تلاش برای احیای سنت نبوی و ولوی در وفاق با همه جماعت اهل مسلمان در تشتت واویلای آن روز جهان اسلام، همه و همه از این نگین مصلحان دینی در قرون جدید، جایگاهی بیبدیل ساخته است.
در روزگاری که اروپا در کوران سرکشی مرکب علم جدید تازان هر دیار دستنایافتنی مینمود، و شکستهای اجتماعی و سیاسی قاجار و عثمانی از سوی دیگر تنها با سرخ کردن گونه مسلمانی به سیلی افتخارهای گذشتگان فاتح میسر بود، شاگرد مجتهدشده شیخ اعظم شیعه، فقیه صاحب مکاسب، مسلط به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و ترکی و عربی تن به غربت و تبعید و اقبال و از پس آن ادبار مردمان میداد تا بلکه ندای اصلاحطلبی دینی را در سرنای اصولگرایی در گوش خفتگانی چند بنوازد؛ نواختنی که هنوز از پس سالها طنین بازگشت آن نواها شنیدنی است، آنگونه که در نوای خلف سید یعنی علامه اقبال لاهوری نیز بازشناختنی است که
پس چه باید کرد ای اقوام شرق
باز روشن میشود ایام شرق
در ضمیرش انقلاب آمد پدید
شب گذشت و آفتاب آمد پدید...