زهره فیضی: هنرمند واقعی او بود. سراسر زندگی او وقف ساختن و پرداختن و تراش دادن هنرمندانه و صیقل‌بخشیدن به روح آنها بود تا از این جان‌های مستعد، تندیس‌های بدیع و مفیدی بسازد.

تندیس های استاد صنعتی

حاصل این تلاش پیگیر او امروز زینت بخش موزه‌هاست. هنر او از آن معدود پدیده‌هاست که از عنصر مردمی و مهربانی و اعتراض و حق‌خواهی لبریز است. عشق به هنر سرانگشت توانایش را نیرو بخشید تا سنگینی تیشه بر سختی سنگ فائق آید. در این راه پرنشیب و فراز هیچ مانعی او را از رسیدن به مقصود بازنداشت. چه بسیاری که در راه هنر جان باختند و چه بسیاری که هنر را تنها برای هنر خواستند و از لذت گذران زندگی چشم پوشیدند و برترین لذت را در آفرینش آثارجاودان و اعتلای هنر جست‌وجو کردند. او با این همه ستایش و حرمت، مستی خود را ذره‌ذره در رگ تندیس‌ها دمید تا آنها را هرچه زیباتر و موزون‌تر بنمایاند.

حاج‌علی‌اکبر صنعتی به احترام مرشد و مراد خویش، نام و شهرت او را عینا برخود نهاده است اما همین مرید اینک خود مراد بسیاری از هنرمندان است. تمام سال‌های آخر عمر را در سکوت کامل به سر برد. گوش‌های او ناشنوا شده بود. کمتر روزی در میان ورد و دعا و مناجات او این تک‌بیت را نمی‌شنیدی:
«خداوندا، کرم کردی که کرم کردی...»

از کودکی، زبان او زبان تصویر بود. بیش از آنکه بر کلمات احاطه پیدا کند با نقاشی مانوس شد. وقتی در مدرسه معلم درس می‌داد عکس او را می‌کشید. به طور کل نقاشی او را به دنیای وسیع‌تری دعوت می‌کرد و الهام و رویاهای خفته او را بیدار می‌کرد؛ شاید نقش‌های رنگ به رنگ قالی‌ها، خطوط مرموز و پروقار کاشی‌ها و مینیاتورها، و از همه بیشتر طبیعت؛ یک منظره ساده،‌ یک تک درخت؛ چشمه‌ای که صبورانه در دل خاک می‌جوشید و می‌خزید، پرنده‌هایی که دانه برمی‌چیدند، رودخانه‌ای که سرمست و عاصی از کنار مزارع می‌گذشت، آهویی که می‌گریخت، شکوفه‌های درخت بادام که آفتاب و مهتاب را می‌نوشیدند همه در ذهن شکوفای او منعکس می‌شدند که یک اثر زیبا به جای گذارد.

در عنفوان جوانی قلم او آن‌قدر چابک و پخته نشده بود که از این همه آیه‌های طبیعی، آفرینش دوباره‌ای بسازد اما شور و سودای هنر همانند تکیه‌گاه به مثابه یک عصا به او قوت بلوغ را می‌داد. هنری که به مرحله بلوغ می‌رسد مثل درختی است که از سنگینی بار میوه‌هایش با فروتنی خم می‌شود. هنرمندی که صمیمانه می‌آفریند، در جست‌وجوی مطلق و ابدیت است، به نوعی استغنا و رهاشدگی از قیدها و سنت‌ها می‌رسد و این حال و احوال در استاد صنعتی با وجود مشاهده آثارش به وضوح آشکار می‌شود. نزدیک به 800تابلو و 400مجسمه حاصل ده‌ها سال کار و خلاقیت شبانه‌روزی اوست. در تابلوهایش عاطفه هنری و متانت و پختگی موج می‌زند. بنا به گفته خود او «هنرمند باید شرایط خودش را درک کند. غریزه هنری باید آن‌قدر هوشیار و زیرک باشد که حتی لحظه‌ای از زمان عقب نیفتد. هنری که بوی زمان خود را ندهد کهنه و فرسوده و مردنی است.» هنر او همیشگی است.

مجسمه‌هایش مردمی و پیام‌آورند. بیش از آنکه جذب کند اندوه خفته را بیدار می‌کند. خط‌ها و طرح‌ها به پیکره‌های او حالت سینما می‌دهد؛ چنان‌که گویی حرکت واقعی اشیا، نوسان در فضا، انتشار نور و نیرو و اندازه سرعت را در پیکره‌ها می‌بینیم. سوژه اکثر کارهای او به‌ویژه تندیس‌هایش طبقه محروم و انسان‌هایی هستند که زیر یوغ ابرقدرتان شکسته و خرد شده‌اند یاانسان‌هایی که از فرط فقر و تکیدگی در حالت پریشان به مانند مجسمه مرگ می‌مانند... مجسمه‌ها اشباح غمناکی از زندگی خالق خود هستند که مشاهدات و تاثرات خود را به صورت تندیس‌هایی از رنج و محرومیت و درماندگی و پریشانی و سقوط درآورده است. وقتی این پیکره‌ها را ببینی مفهوم عمیق گفته‌های او را درک می‌کنی؛ «آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید». ضروری است که به پاس آن همه تلاش و کوشش از این هنرمند نامور و گمنام یاد شود.

چهره تابناک او در تندیس‌‌هایش پرتو افکنده است. اگر بخواهیم چهره درون هنرمند را در ذهن خود بیافرینیم باید سخت با هنر او اخت شویم؛ آنگاه زیروبم روحیه و حالاتش را درک می‌نماییم. بارزترین دلیل اثبات مدعا تابلویی است که با سنگ از روانشاد حاجی صنعتی، آموزگار و مرشد خود ساخته است. این درون‌نمایی در پیکره «گاندی» نیز به وضوح رخ می‌نماید. گاندی جبه‌ای بردوش با پیکری نحیف و نیم‌برهنه به افقی نامشخص می‌نگرد. یا پیکره امیرکبیر، سیاستمدار نامدار ایرانی با نگاهی مصمم دورنمایی از روحیه ملت ایران را نشان می‌دهد. مجسمه‌های استادصنعتی از سنگ، گچ، سیمان و موم ساخته شده است. ایجاز و سادگی عظیمی که در هنر باستانی وجود دارد در اکثر این تندیس‌ها احیا شده است.

میدان هنر او در موضوع و اسلوب بسیار وسیع است. ریزه‌کاری در آثار او اهمیت بسیار دارد و همه آنها به تندیس‌های استاد صنعتی هویت ممتازی بخشیده است. تابلوهای او اکثرا سیاه قلم است. سنگ اصیل‌ترین و گسترده‌ترین عنصر طبیعت از ابزار اصلی او به شمار می‌رفت. سنگ‌ها را با چرخ مخصوصی می‌تراشید و به صورت صفحات یکنواخت و همگون درمی‌آورد. طرح روی سنگ منعکس می‌شد و سنگ بریده می‌شد با ظرافتی که به‌سختی می‌توان دریافت که یک تکه نیستند. میراث پربهای او را می‌توان در موزه صنعتی واقع در میدان امام‌خمینی جست‌وجو کرد؛ باشد که درخت پربار هنر او بارور شود و او را تا اوج کمال و جمال به اعتلا کشاند.

کد خبر 130330

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز