این جمله قسمتی از یکی از بخشهای کتاب «همسازی و تعارض در هویت و قومیت» نوشته دکتر «ناصر فکوهی» استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران است. شاید اگر مجموعه مقالات مندرج در این کتاب 350صفحهای را مردم و مسئولان ما به ویژه در حوزه مدیران فرهنگی خوانده بودند امروز ما نیز با غذاهای محلی نظیر «چنگال»، «تنورچه»، «تباهگ» و نظایر آن آشنا میبودیم. این روزها غذاهای مردم نقاط مختلف دنیا از کانالهای آشپزی فارسیزبان ماهوارهای به رخ بیننده کشیده میشود ولی ما در ایران از غذاهای بسیاری از هموطنانمان بیخبر و با آن بیگانهایم؛ به ویژه غذاهایی که خاص اقوام و مناطق خاصی از کشورمان است که کمتر درباره آن مطالعه فرهنگی صورت گرفته است، به همین دلیل بود که دکتر فکوهی مولف این کتاب در جلسه نقد و بررسی کتاب خود گفت: «بحث اصلی من در کتاب همسازی و تعارض در هویت و قومیت تابوزدایی، از بحثهای قومی و قومشناسی بوده که تاکنون انجام نشده است». نقد و بررسی این کتاب به همت پایگاهاینترنتی «انسانشناسی و فرهنگ» برگزار شد که در ادامه گزارشی از آن میآید.
شاید پیش از آنکه از جلسه نقد و بررسی کتاب بگوییم لازم باشد مروری بر خود کتاب و ساختار آن داشته باشیم. کتاب «همسازی و تعارض در هویت و قومیت» که از آخرین کارهای ناصر فکوهی است به وسیله نشر گلآذین برای نوبت اول به چاپ رسیده است. کتاب شامل دو بخش با عناوین «جهانی شدن، دمکراسی و محلیگرایی» و «کاربردپذیری هویتهای ملی و قومی» است. فکوهی در بخش اول با 6 فصل و در بخش دوم با 7 فصل به شرح موضوع پرداخته است. همانطور که از عنوان بخش دوم هم برمیآید مقالات آن به خوبی جنبههای کاربردی بحث را مطرح کرده است. بخش اعظمی از این مقالات چه در بخش اول و چه در بخش دوم حاصل پژوهشهایی بوده که این استاد دانشگاه و همکارانش برای مراجع دولتی نظیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پژوهشگاه «فرهنگ، هنر و ارتباطات» یا «مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور» و نظایر آن تدارک دیده بودند.
عمده مطالعات انجام شده که مقالات درون کتاب حاصل آن است روی 5 قوم ایرانی یعنی «بلوچ»، «ترک»، «ترکمن»، «لر» و «کرد» انجام گرفته است. باتوجه به نحوه طرح مسائل و ادبیات بهکار گرفته شده در این کتاب، به ویژه در فصل 6 بخش اول با عنوان «شکلگیری هویتی و الگوهای محلی، ملی و جهانی با نگاهی به لرستان» مخاطب کتاب، عامه مردم نیستند زیرا برای نمونه در همین فصلی که ذکرش به میان آمد چنان مولفههای علمی مربوط به جامعهشناسی در آمارگیری مطرح شده که فهم آن برای خواننده غیرمتخصص سخت میشود. اما شاید بتوان گفت یکی از نکات تازه و جدید موجود در این کتاب، در بخش اول آن، تحت عنوان «دایاسپورای علمی ایرانی و نقش آن در بومیسازی علوم اجتماعی در ایران» باشد که به بررسی نقش تحصیلکردگان ایرانی و مهاجرت آنها به خارج از کشور و ادامه فعالیتشان در آن سوی مرزهای ایران پرداخته است.
نقدهایی بر ظاهر کتاب و واژههای آن
دکتر داور شیخاوندی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، نخستین سخنران این جلسه بود. او با تأکید بر واژگان به کار گرفته شده، به بررسی فصلبندیهای کتاب پرداخت اما سخن اصلی او درباره لغاتی بود که در کتاب به کار گرفته شده بود. برای نمونه شیخاوندی با اشاره به اینکه فکوهی لغات را دستچین میکند و در متون خود به کار میگیرد به نقد لغات این کتاب پرداخت و گفت: «عنوان کتاب جای بحث دارد. همسازی و همکاری با هم هماهنگ هستند ولی از نظر ادبی همسازی با تعارض، همسازی ندارد. در جای دیگر بهتر این بود به جای استفاده از لغت دایاسپورا از لغت پراکنش استفاده میشد».
تنوع قومی در اطراف مرزها؛ ویژگی خاص ایران
دکتر احسان هوشمند که مطالعات خود را روی اقوام متمرکز کرده، دیگر سخنران این جلسه بود. او 50 صفحه درباره کتاب نقد نوشته بود که فرصتی برای طرح همه آنها نبود. این جامعهشناس در بررسی کتاب گفت: «کاستی مطالعات منابع قومی در ایران از یکسو و اتفاقاتی که در کردستان یا بلوچستان رخ میدهد از سوی دیگر، در کنار کمکاری و بیکاری اساتید جامعهشناسی،
سبب شده تا این موضوع محجور باقی بماند».این سخنران جلسه نقد و بررسی کتاب، به ویژگی خاص ایران در زمینه قومیتها اشاره کرد و افزود: «جامعه ایران حائز ویژگی خاصی است که در دنیا کمتر کشوری نظیر این ویژگی را دارد. 5 قوم در نقاط مرزی ایران زندگی میکنند که امتداد زندگی آنها فراتر از مرزهای سیاسی ایران است و با توجه به مشکلات سیاسی که ممکن است برای کشور داشته باشد راههای دیگری برای پرداختن به خود میطلبد».
هوشمند به نقد کتاب در زمینه نداشتن آمار درباره موضوع کتاب پرداخت و توضیح داد: «گرچه پژوهشهای قومی در ایران جوان است اما من دستکم 528 پژوهش قومشناسی را رصد کردهام که بیشتر آن متوجه آذربایجان و کردستان است. در موضوعی دیگر کافی است نگاهی به پذیرش دانشجو در دانشگاه زاهدان بیندازید. 96/5درصد از پذیرفتهشدگان این دانشگاه بومی هستند؛ این یعنی جلوگیری از چرخش نخبگان؛ یعنی نخبه منطقه سیستان و بلوچستان نمیتواند برای ادامه تحصیل از استان خارج شود و تبادل اطلاعات کند». این جامعهشناس همچنین به نقد تئوریهایی پرداخت که فکوهی در کتاب برپایه آنها پیش رفته بود.
دفاع فکوهی از تالیف خود
ناصر فکوهی در ادامه این جلسه به طرح دیدگاههای خود برای انتشار این کتاب پرداخت و گفت:« هدف اصلی و بحث اصلی من از انتشار این کتاب تابوزدایی از بحثهای قومی و قومشناسی است. شما به پژوهشهای قومشناسی و عدد آن اشاره کردید، میخواهم در پاسخ بگویم، ما نیازمند مطالعه فرهنگی و سیاستزدایی از مطالعه قومشناسی هستیم. اگر بر پایه مطالعات فرهنگی به قومیتهای درون کشورمان بپردازیم کار بهتر پیش خواهد رفت».مولف کتاب «همسازی و تعارض در هویت و قومیت» همچنین به بحث آمار و نبود آن در کتاب خود پرداخت و تصریح کرد: «آمار درستی در کشور ما وجود ندارد، اگر هم هست آمار غلطی است زیرا اساسا در زمینه قومیتها در جمعآوری آماری پرسشهایی مطرح نمیشود. مگر اینکه ما بیاییم بگوییم در این استان، این قوم ساکن هستند و بر اساس آن اعلام کنیم که باز هم کاری دقیق نخواهد شد. به تازگی در آمریکا آن هم از سال 2000میلادی به بعد، پرسشهایی در این زمینه به طرحهای آمارگیری افزوده شده است».
این تحصیلکرده انسانشناسی سیاسی همچنین به این موضوع اشاره کرد که باید ببینیم چه تعداد از پژوهشهای انجام شده در زمینه قومیت از عقلانیت علمی در آن برخوردار بودهاند و بعد بتوانیم بر آن پژوهشها حساب کنیم. فکوهی گفت: «در این زمینه ما 2تئوری داریم؛ یکی تئوری نوبودن قوم است که طرفداران آن معتقدند بحث درباره قومیتها حاصل اندیشه استعمار که این میتواند بهنظریات شووینیستی ختم شود وبسیار خطرناک هم هست. تئوری دیگر تئوری کهنبودن اقوام است که بنده نیز پیرو این تئوری هستم و برهمین اساس هم کارهایی انجام دادهام». مولف کتاب با اشاره به اینکه ملی بودن تضادی با موزائیکی بودن جامعه نداشته که در نقد کتاب به آن اشاره شد، توضیح داد: «ما در ایران شاهد یک تیپ از فرزانگی حاکمان در اعصار گذشته بودهایم که دولت مرکزی سعی در اداره کردن اقوام میکرده است، برای همین شاهدیم که مثلاًحاکم کشور یک ترک بوده ولی سیاست ترکی را اجرا نکرده است و مردم را وادار نکرده ترکی سخن بگویند».این استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران در پایان جلسه به پرسشهای حاضران نیز پاسخ گفت.
یکی از پرسشها متوجه ملی بودن و قومی بودن بود. فکوهی در اینباره تأکید کرد:« ایرانیبودن به معنی فارس بودن نیست و با آن نمود پیدا نمیکند. در واقع با زبان، ملی بودن نمود پیدا نمیکند کما اینکه در کشور سوئیس مردم میتوانند به 4 زبان سخن بگویند و همه نیز تابعیت سوئیسی دارند، حتی در گذشته نیز پادشاهان ایران کتیبههایشان را به 4 زبان مینوشتند».جلسه نقد و بررسی کتاب «همسازی و تعارض در هویت و قومیت» بعد از اتمام زمان آن، در لابی فرهنگسرا هم ادامه داشت.