شهریور امسال، دکتر سرابی، متخصص خوشنام قلب و استاد دانشگاه، سوار بر تویوتا کمری سفیدرنگ خود مطبش را در منطقه نارمک تهران ترک کرد تا به خانه برود. حدود ساعت 19:30 وقتی خودروی دکتر به میدان 53 نارمک رسید، ناگهان مرد موتورسواری او را هدف گلوله قرار داد که یکی از گلولههای شلیک شده به پهلوی دکتر اصابت کرد و وی بعد از 2 روز جدال با مرگ، روی تخت بیمارستان جان باخت.
تماسهای تهدیدآمیز
با مرگ پزشک تهرانی، تحقیقات برای دستگیری عامل این جنایت شروع شد. بررسیها نشان میداد مقتول از مدتی قبل از سوی افرادی بهصورت تلفنی تهدید به مرگ میشده است. طبق اطلاعات به دست آمده، تهدیدکنندگان، بستگان زنی بودند که مدتی قبل، بیمار پزشک میانسال بود اما مدتی بعد از عمل آنژیوگرافیای که دکتر سرابی روی او انجام داده بود، در محل زندگی خودش فوت کرده بود. با این اطلاعات، جستوجو برای دستگیری تهدیدکنندگان آغاز شد و چند روز بعد، پلیس یکی از کسانی را که در قتل دکتر سرابی نقش داشت، دستگیر کرد.
این مرد در بازجوییهای اولیه به ماموران گفت: کسی که به سوی مقتول شلیک کرد، پسر جوانی به نام سجاد است. او از من خواسته بود با موتور وی را به محلی که دکتر از آنجا عبور میکرد، برسانم و من هم همین کار را کردم اما در قتل نقشی نداشتم. وقتی متهم مدعی شد سجاد و پدرش، طراحان اصلی نقشه قتل بودند، جستوجو برای دستگیری آنها آغاز شد. بررسیها نشان میداد هر دو متهم، مسلح به سلاح گرم هستند و بعد از جنایت به شهرهای غربی کشور گریختهاند.
ماموران خیلی زود به سرنخهایی دست یافتند که نشان میداد پدر سجاد در یکی از روستاهای گیلانغرب مخفی شده است. بنابراین ماموران راهی آنجا شدند و مخفیگاه این مرد را محاصره کردند اما وی وقتی همه راههای فرار را بسته دید، با شلیک گلوله دست بهخودکشی زد و به زندگی خود پایان داد.
دستگیری عامل اصلی جنایت
با مرگ مرد میانسال، تحقیقات برای دستگیری پسر او به نام سجاد که متهم اصلی قتل دکتر سرابی بود، ادامه پیدا کرد.
ماموران در ادامه توانستند این مرد جوان را در یکی از روستاهای غرب کشور ردگیری کرده و او را که بعد از مصرف موادمخدر در حالتی غیرعادی بود و با در اختیار داشتن کلت کمری قصد ورود به یکی از پاسگاههای پلیس در غرب کشور را داشت، دستگیر کنند. مرد جوان بعد از دستگیری به اداره آگاهی تهران منتقل شد و در بازجوییها به قتل دکتر سرابی با همدستی یکی از دوستانش که نقش موتورسوار را بر عهده داشت، اعتراف کرد. بعد از اعترافات این مرد، برای او و همدستش کیفرخواست صادر شد و پرونده برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
در دادگاه
صبح دیروز جلسه محاکمه متهمان در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محمدسلطان همتیار و با حضور 4 قاضی مستشار دادگاه برگزار شد. در ابتدای جلسه، نماینده دادستان به بیان کیفرخواست پرداخت و گفت: در این پرونده، سجاد 24ساله و دانشجوی رشته حقوق، متهم به مباشرت در قتل عمدی، سرقت پلاک موتورسیکلت، تغییر شماره پلاک موتور، نگهداری مواد روانگردان، تمرد از دستور پلیس و ایراد ضرب و جرح نسبت به 2 مأمور پلیس است. وی ادامه داد: علی، متهم ردیف دوم نیز متهم به معاونت در قتل و مساعدت در فرار قاتل است.
من مستحق مجازات هستم
بعد از بیان کیفرخواست، یکی از وکلای اولیایدم با حضور در جایگاه، برای متهم اصلی پرونده درخواست قصاص کرد و در ادامه، سجاد برای دفاع از خودش در جایگاه قرار گرفت.
او گفت: همه اتهاماتم را قبول دارم. من قوانین الهی و ملی را نقض کردم و خودم را مستحق کیفر میدانم. میخواهم هرچه زودتر حکم قصاص مرا صادر کنید. در همین هنگام قاضی از وی پرسید: انگیزهات از قتل دکتر سرابی چه بود؟ و متهم پاسخ داد: بعد از اینکه مادرم فوت کرد، مدارک پزشکی او را نزد دکتر دیگری بردیم و او گفت که شاید عمل آنژیوگرافی دکتر سرابی باعث مرگ او شده باشد. از همان زمان به اشتباه تصور میکردم که وی باعث مرگ مادرم شده و برای همین تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم.
قاضی: تو که دانشجوی حقوق بودی، چرا از طریق قانونی تصمیم نگرفتی پیگیری کنی که آیا دکتر سرابی در مرگ مادرت نقش داشته یا نه؟
متهم: من فقط میخواستم عقده خودم را خالی کنم. میخواستم دکتر را بترسانم و قصد به قتل رساندن او را نداشتم.
قاضی: همدستت را چطور در این نقشه همراه کردی؟متهم: من علی را فریب دادم و به او گفتم که فقط میخواهم دکتر را ببینم. 4 روز در خانه او بودم و گفته بودم که برای حمل اسلحه هم مجوز دارم. روز حادثه هم او را به بهانه گردش در خیابانها، با خودم همراه کردم و او از نقشهام خبر نداشت. چطور دستگیر شدی؟
بعد از قتل، در شهرستان گیلانغرب بودم که شنیدم پدرم وقتی در محاصره پلیس قرار گرفته، خودکشی کرده است. بعد از مصرف مواد روانگردان به پاسگاه رفتم تا در آنجا خودکشی کنم اما نفهمیدم که چطور با ماموران درگیر شدم و آنها دستگیرم کردند.
بعد از اظهارات متهم، یکی از مامورانی که توسط سجاد در پاسگاهی در غرب کشور مجروح شده بود، در جایگاه قرار گرفت و گفت: روزی که سجاد به پاسگاه آمد، مدعی شد اربابرجوع است.
او گفت که از سوی عدهای مورد مزاحمت قرار گرفته است. در همین هنگام متوجه اسلحه او شدیم که بعد از درگیری، 2 تیر شلیک شد و یکی از آنها به پای همکارم خورد. از طرفی وقتی متهم را دستگیر کردیم از او مدارکی کشف کردیم که نشان میداد وی با گروهک تروریستی پژاک در ارتباط است.
سجاد هم در پاسخ به اظهارات مامور پلیس گفت: من با پژاک ارتباط نداشتم. قبل از فوت دکتر سرابی از طریق ماهواره، شمارههای این گروهک را به دست آوردم و فقط میخواستم از آنها برای پناهنده شدن کمک بگیرم.
متهم ردیف دوم: من نمیدانستم
بعد از دفاعیات سجاد، نوبت علی، متهم ردیف دوم بود که از خودش دفاع کند. او با حضور در جایگاه گفت: من از نیت سجاد خبر نداشتم و او میگفت که قصد صحبت با دکتر سرابی را دارد و برای همین همراهش شدم. وی ادامه داد: من از 7سال پیش در تهران ساکن هستم. حدود 3 سال قبل بود که به واسطه یک دوست مشترک با سجاد آشنا شدم و همین آشنایی باعث دوستیمان شد. بعد از فوت مادر سجاد، او به خانه من آمد. یک موتور خریده بود که پلاک نداشت. روز حادثه هم به من گفت دوست دارد با موتور چرخی در تهران بزند و هر دوی ما سوار شدیم و به میدان نارمک رفتیم.
همانجا توقف کردیم و او از من خواست منتظرش بمانم تا به سرویس بهداشتی برود. مدت زیادی طول کشید تا اینکه برگشت و به میدان آزادی رفتیم تا او برای مراسم چهلمین روز فوت مادرش به شهرستان برود.در آنجا اسلحهاش را نشان داد و گفت با دکتر سرابی درگیر شده و تا پیش از آن من از ماجرا خبر نداشتم. بعد از اظهارات متهمان و وکلای مدافع آنها، قاضی همتیار ختم جلسه را اعلام کرد و قضات دادگاه برای صدو رای وارد شور شدند.