برخی از بزرگان هم، اگر حتی مایل بودند ملت را از ناآگاهی خارج کنند بهدلیل شدت خفقان بهخود اجازه چنین کاری را نمیدادند کما اینکه دکتر مصدق در خاطرات خود مینویسد که در محافل خصوصی با بازگویی حقایق موجود از این قضیه رنج میبردیم اما هرگز نمیتوانستیم کمترین اظهارنظر علنی و آشکاری داشته باشیم.
بعد از شهریور 20 امکان طرح حقایق درخصوص منابع مادی ملت ایران در مجلس فراهم شد و فضای انتقاد با مخالفت انگلیسیها نیز مواجه نشد، زیرا در آن برهه حضور روسها در ایران سبب مطالبه سهمی از نفت شده بود بنابراین بیان مسائلی در رابطه با غارتگری در جهت نفی مطالبه روسها به نوعی ضروری بود، یعنی چهرههایی مانند دکتر مصدق برای قانعکردن نمایندگان مجلس از عدمانعقاد قرارداد با روسها ناگزیر بودند که در مورد تاثیرات سوء سلطه بیگانه مطالبی مطرح کنند و انگلیسیها نیز ابتدا با بیان چنین مسائلی مخالفت نداشتند زیرا معتقد بودند چنین اظهاراتی مانع دادن امتیازاتی به روسها میشود.
بعد از بیان این مطالب درخصوص چگونگی چپاول نفت ایران در زمان رضا خان مجلس مصوبهای را با این مضمون گذراند که تا زمانی که خاک ایران در اشغال بیگانگان است هیچ قراردادی در حوزه نفت نباید منعقد شود و این سبب شد که دست ردی به سینه روسها زده شود.
اما قبل از طرح مباحث اینچنینی، یک آگاهی عمومی در جامعه ایجاد شد به این معنا که سلطه بیگانه چه عواقب سوئی در ارتباط با نفت داشته و با طرح اطلاعاتی درخصوص پشت پرده قرارداد دارسی از سوی دکتر مصدق این موضوع در مجلس هم مطرح شد و ملت ایران با گذشت زمان، بیشتر حساس شده و به این نکته توجهشان جلب شد که در زمان رضا خان به این ملت چه گذشته است.
مردم ایران در آن برهه به لحاظ معیشتی شرایط سختی داشتند، آب و امکانات اولیه مانند بهداشت فراهم نبود و حتی پایتخت ایران (تهران) نیز دارای آب لولهکشی نبود.
مطالبه ملت ایران به اینجا منتهی شد که نیروهای سیاسی و مردمی با رهبری آیتالله کاشانی، نیروهای ملی و تکنوکراتهای متعهد به رهبری دکتر مصدق و نیروهای مذهبی تشکیلاتی به رهبری شهید نواب صفوی به میدان آمدند و آنها در جلسات متعددی متحد و هم قسم شدند که صنعت نفت را ملی کنند و این اتحاد ملت ایران را در این مسیر موفق کرد اما چون مبانی وحدت این سهرکن در جامعه شکننده بود نتوانست در برابر ترفندهای دشمنان چندان دوام بیاورد؛ دشمنان که در راس آنها انگلیسیها بودند با وعدهدادن به آمریکاییها بهعنوان نیرویی که تازه به میدان سلطه گری وارد شده بود، توانستند آنها را با خود همراه کرده و در واقع جاذبه نفت ایران آنها را کور کرد تا حقوق ملت را نادیده گرفتند و بعد از این موضوع آنها عناصر مختلفی را در ارتش سامان دادند و با پولهای کلانی که در میان لاابالیهایی مانند شعبان جعفری پخش کردند کودتایی در 25 مرداد تهیه دیدند که نتوانست موفق شود.
پس از این موضوع سفیر آمریکا با فریب مصدق گفت با نیروهایی که به خیابان میآیند و علیه پهلویها شعار میدهند ما ناگزیر هستیم که دولت شما را به رسمیت نشناسیم.دکتر مصدق با فریبی که سفیر آمریکا دنبال کرده بود نیروهای ارتش را برای جلوگیری از تظاهرات به میدان آورد که فرصت خوبی برای آمریکاییها که قبلا برخی از نیروهای ارتش را تحت نفوذ خود در آورده بودند فراهم کرد تا به همراه شهربانی کودتا را در 28 مرداد به سرانجام برسانند و چون مصدق گفته بود کسی از ملت بیرون نیاید، زمینه برای کودتا فراهم شد و محمد رضا به ایران بازگشت و آمریکاییها شرایط را سختتر کردند و به نوعی دیکتاتوری را فراهم کردند که مردم نتوانند اظهارنظر کنند و در ابتدا فرمانداری نظامی و سپس ساواک را برای ایجاد خفقان بیشتر بهوجود آوردند.
از همین رو مجددا قرارداد کنسرسیوم تشکیل شد و سهم 40درصد آمریکا، 40درصد به انگلیس و 14درصد به یک شرکت مشترک انگلیسی و هلندی و 6درصد هم به فرانسویها داده شد و به این طریق توانستند کلیه کشورهای تاثیرگذار در غرب را در سفره ایران دخیل کنند و دیگر هیچ کشوری در مورد حاکمیت ملی و منابع ایران حمایتی از آزادیخواهان نکرد.
* رئیس مرکز مطالعات تاریخ معاصر