محور این مراسم و مقالات مورد اشاره گرامیداشت جایگاه معلولان، تاکید بر حقوق مشخص اجتماعی آنان و آگاهسازی جامعه در مورد توانمندیهای این افراد است. تاکید بر حقوق مشخص اجتماعی آنان و آگاهسازی جامعه در مورد توانمندیهای این افراد است.
تاکید بر این که افراد معلول انسانهای دارای محدودیتهای جسمی، جسم ذهنی و روحی هستند، اما این تفاوتها را باید هم عرض تفاوتهای انسانهای دیگر تلقی کرد و از اعمال هر گونه پیشداوری منفی نسبت به توانمندیهای افراد معلول خودداری کرد.
بر همین اساس بخش عمدهای از فعالیت انجمنهای معلولان و فعالان معلول را فرهنگسازی و ترویج آگاهی در میان مردم نسبت به توانمندیهای افراد معلول تشکیل میدهد، اما با احترام به ارزش این فعالیتهای فرهنگی و آگاهی بخشی باید توجه کرد که مردم با حسن نیت و با ذهنی در آغاز خالی از پیشداوری نسبت به افراد معلول برخورد میکنند.
در واقع جامعه در ضمیر ناخودآگاه جمعی خود با همدلی و همدردی با انسانهای دارای محدودیتهای جسمی و حسی برخورد میکند و درصدد آن است که از هر راه ممکن در کاهش آثار ناشی از محدودیتهای افراد معلول به کمک آنها بشتابد، آنچه مشکلساز میشود قبل از سطح برخورداریهای فرهنگی و علمی هر جامعه موقعیت واقعاً موجود افراد معلول در هر جامعه مفروض است.
این وضعیت اجتماعی معلولان است که دید جامعه را نسبت به آنان تعیین میکند. طبیعی است هر جامعهای ولو با حسن نیت و برخوردار از نیکنهادی جامعه بشری نمیتواند در برخورد با افراد معلول بیکار، منزوی و محروم از نظر اقتصادی و اجتماعی به توانمندی افراد معلول فکر کند. بر همین منوال باز طبیعی است که مردم در مواجهه با افراد معلول تحصیلکرده، مرفه و اثرگذار قضاوتی مثبت نسبت به این افراد پیدا کند و با توجه به محدودیتهای مقابل آن افراد معلول توانمند آنها را در مقایسه با افراد سالم تکریم نکند پس برای ایجاد باور صحیح جامعه نسبت به توانمندیهای افراد معلول باید ابتدا این افراد توانمند شوند تا با تحقق این امر جامعه برداشتی مثبت از آنها به دست آورد. همین امر نقطه آغازین استراتژی سازمانهای خودیار معلولان و انجمنهای همدل با معلولان قرار میگیرد «باید توانمندسازی را از خود آغاز کنیم».
استراتژی فعالیتهای اجتماعی معلولان
در بخش نخست این نوشتار به ضرورت آغاز توانمندسازی از خود معلولان رسیدیم، اما شاید به دلیل انگیزههای قوی فردی یا به موازات آن ضعف تجربی کار جسمی در کشورمان عمدهترین گرایش توانمندسازی معلولان معطوف به فرد معلول شود. به بیان ساده هر شخص معلول میکوشد متناسب با توان خود به موفقیتهای اجتماعی دست یابد.
خوشبختانه در این رهگذر شاهد ظهور تعداد زیاد و روزافزونی از افراد معلول موفق در جامعه هستیم، اما این موفقیتها تاثیر کمی بر اصول کامیابی جمعی معلولان در جامعه داشته است.
باید در نظر داشت مشکلات معلولان عمدتاً جمعی است برای مشکلات اجتماعی باید راهحلهای اجتماعی یافت نه فردی، اینجاست که نقش بارز انجمنهای معلولان به عیان میآید اگر دید جامعه نسبت به هر فرد معلول با توانمند کردن او اصلاح میشود بر همین پایه با توانمندسازی انجمنهای معلولان است که میتوان دید جامعه را نسبت به گروههایی که برای بیشترین بهرهمندی از منابع جامعه تلاش میکنند عوض کرد و در این میان سهم گروههایی بیشتر است که توانمندی سازماندهی قویتر و اثرگذاری بیشتر را بر مدیریت توزیعکننده منابع داشته باشند.
معلولان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. برای کسب فرصتهای برابر اجتماعی با سایر آحاد جامعه معلولان چارهای به جز افزایش اثرگذاری بر تصمیمگیریهای کلان جامعه ندارند. برای تحقق این استراتژی باید انجمنهای معلولان آموزش ببینند و توان سازماندهی خود را بالا ببرند.
آموزش در مورد ریشه مشکلات اجتماعی معلولان، چگونگی ارائه راهکارهای علمی و عملی متناسب با شرایط جامعه برای حل آن مشکلات ، چگونگی تعامل با سازمانهای اجتماعی دیگر در جهت دستیابی به اهداف معلولان، چگونگی استفاده از گروههای قدرت برای دخالت موثر بر روند تصمیمگیریهای مدیریت جامعه در امور معلولان یا معطوف به آنها.
یکی دیگر از محورهای اصلی توانمندسازی انجمنهای معلولان تولید منابع مالی و فیزیکی برای رفع نیازهای معلولان و به عبارت دیگر ورود انجمنهای معلولان و تولید منابع مالی و فیزیکی برای رفع نیازهای معلولان به عرصه اجرایی در قالب اجرای پروژه مشخص است. همه این امور البته ممکن اما مستلزم آموزش پیگیر و علمی سازمانهای جمعی معلولان است.
با ذکر یک مثال ملموس در مورد کشورمان اهمیت این ضرورت را تشریح و بحث را پایان میدهیم. مهمترین سند در دست معلولان کشورمان در جهت تامین حقوق آنان قانون جامع حقوق معلولان است، اما با وجود گذشت دو سال و نیم از تصویب این قانون بسیاری از مواد آن اجرا نشده یا حداقل کامل اجرا نشدهاند. شاید در این میان اکثریت معلولان انگشت تقصیر را به سمت سازمانهای دولتی گرفته و به شکلی اعتراضآمیز در مورد علل عدم اجرای کامل قانون پرسش میکنند. مطالعه دقیق قانون، 2 نکته را روشن میکند.
نخست حیطه گستره شمول آن از امور رفاهی و آموزش و اشتغال گرفته تا مناسبسازی محیطی و ترویج فرهنگی که البته توجیهکننده صفت جامعیت قانون است، دوم ضرورت هماهنگی فرابخشی میان سازمانهای اجرایی برای تحقق کامل قانون اگر بر این ویژگیها محدودیت توان سازمانهای دولتی متولی امور معلولان در واداشتن دستگاههای اجرایی گوناگون را برای اجرای قانون مذکور و ضعف هماهنگی ضروری در این خصوص را بیافزاییم آنچه به دست میآید وضعیت موجود و البته نامطلوب اجرای قانون برای معلولان است.
آنچه این فاصله را پر میکند نقش سازمانهای خودیار معلولان برای رفع نقایص پیشگفته در اجرای کامل قانون جامع حقوق معلولان است. اگر سازمانهای مذکور گردهم آیند و برای جبران ناهماهنگی میان دستگاههای اجرایی در خصوص پیگیری اجرای حقوق معلولان کانونی را به وجود آورند و با تشکیل کمیتههای تخصصی از متخصصان برجسته معلول یا همدل با معلولان اجرای قانون را از همه دستگاههای اجرایی کشور پیگیری کنند شاهد تحولی اساسی در این زمینه خواهیم بود.
زمان آن فرا رسیده است که معلولان با تکیه بر سرمایههای فردی موجود در میان این گروه خود موتور محرکه تحقق اهداف اجتماعی خویش گردند به شکل سازمان یافته حقوقشان را بیان و دنبال کنند، با استفاده از اهرمهای قدرت مانند مجلس شورای اسلامی، شوراها و دولت در جهت بهبود زندگی خویش اقدام کنند و با ارایه راهکارها بر تصمیمگیری در مورد خود اثر قاطع گذارند، برای تحقق این امور چارهای به جز توانمندسازی جمعی معلولان بر محور آموزش گروهی نیست. با امید آغاز حرکت مصمم جمعی در این خصوص.
*سردبیر روزنامه ایران سپید