سه‌شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۹:۳۰
۰ نفر

ترجمه - احسان شریف روحانی: در شرایطی که همه توجهات معطوف به لیبی و خاورمیانه است، ناکام‌ترین، آشفته‌ترین و غیرقابل پیش‌بینی‌ترین رابطه دوجانبه آمریکا رو به وخامت گذاشته است.

آمریکا - پاکستان

بله، از رابطه با پاکستان صحبت می‌کنیم. روزنامه نیویورک‌تایمز 11‌آوریل فاش کرد که ژنرال اشفق پرویز کیانی (فرمانده ارتش پاکستان) از افزایش حملات هواپیما‌های بدون سرنشین آمریکا به مناطق قبیله‌ای پاکستان که هم مرز با افغانستان است خشمگین شده و تصمیم گرفته از پرواز این هواپیماها جلوگیری کند. او همچنین قصد داشته است تعداد زیادی از نیروهای سیا و افسران و پیمانکاران عملیات ویژه را از پاکستان بیرون کند. در همان روز، سر‌تیپ احمد شجاع پاشا (رئیس سازمان اطلاعاتی پاکستان) سفری ناگهانی به واشنگتن انجام داد تا حداقل بعضی از درخواست‌های پاکستان را شخصا به اطلاع مقامات کاخ‌سفید برساند اما پس از آن، ایالات متحده حملات هواپیماهای بدون سرنشین را افزایش داد و باعث شد وزارت امور خارجه پاکستان اعتراضی شدیداللحن را به سفارت آمریکا در اسلام‌آباد ارسال کند. خلاصه اینکه، آمریکا و پاکستان هفته واقعا بدی را سپری کردند.در لحظات آخر چاپ این گزارش خبر کشته‌شدن بن‌لادن در پاکستان منتشر شد. این موضوع روابط پیچیده آمریکا و پاکستان را پیچیده‌تر می‌کند.

آمریکا و پاکستان در سال‌های گذشته رابطه پرفراز‌و‌نشیبی داشته‌اند. در حقیقت این نمایش‌های هیجان‌انگیز در روابط دو طرف به عادت تبدیل شده است؛ ابتدا یک طرف گریبان می‌درد و طرف دیگر بلافاصله و به ناچار اطمینان توخالی می‌دهد که اوضاع درست خواهد شد. البته در پی آن تفسیری بدبینانه هم- اگر چه دلگرم‌کننده- خواهیم داشت مبنی بر اینکه رهبران پاکستان نمایشی دیگر ترتیب داده‌اند تا خشم ملت را آرام کنند. دو مقام عالی‌رتبه آمریکایی و پاکستانی گفته‌اند که سرتیپ احمد شجاع پاشا طی سفرش به واشنگتن به هیچ عنوان خواستار کاهش حضور آمریکا در پاکستان نشده، اما از سوی دیگر، این دو مقام اظهار کرده‌اند که او خواستار کاهش حملات هواپیماهای بدون‌سرنشین شده است.

در مورد این رابطه که فقط بدتر می‌شود اما هیچ‌گاه فرونمی‌پاشد مطلبی خاص وجود دارد؛ از نخستین روزهای جنگ سرد، پاکستان خود را به‌عنوان محافظ امنیت ملی آمریکا به این کشور فروخته است. واشنگتن هم حریصانه و اغلب چشم بسته این متاع را خریداری کرده است. آمریکا قسمت اعظم مسئولیت مسلح کردن و آموزش مجاهدین را که در دهه1980 با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان می‌جنگیدند به نظامیان و ماموران اطلاعاتی پاکستان واگذار کرد. اما در دهه 1990 که تهدید شوروی از بین رفت و همچنین به خاطر برنامه هسته‌ای پاکستان، این رشته الفت از سوی واشنگتن گسست. حملات 11‌سپتامبر به پاکستان فرصت داد تا دوباره نقشی را برای خود دست و پا کند. واشنگتن ایفای نقش پاکستان را ضروری نمی‌دید اما زرادخانه هسته‌ای و انبوه افراط‌گرایان در این کشور هراس‌آور بود. برای آمریکا گریزی از این مهلکه وجود نداشت و پاکستان هم این را می‌دانست، آمریکا هم می‌دانست که پاکستان از این امر آگاه است.

کهنه‌کارهای خسته‌ای که این رابطه را مدیریت می‌کنند آموخته‌اند که چگونه جدیدترین جنجال پیش آمده را زیر خروارها مثل آن مدفون کنند؛ پرونده ریموند دیویس از همین دست است. این پیمانکار سازمان سیا که در لاهور به‌سوی دو پاکستانی شلیک کرد و آنها را به قتل رساند نه تنها ملت پاکستان بلکه نخبگان سیاسی این کشور را هم به خشم آورد. این نخبگان دریافتند که جاسوس‌های آمریکایی بدون اطلاع دستگاه‌های امنیتی پاکستان در این کشور به عملیات دست می‌زنند، انگار که پاکستان دشمن آمریکاست نه متحد آن. روشن است که آمریکایی‌ها باید بهای آن را می‌پرداختند. اما تا هنگامی که افرادی همچون کیانی و پاشا این بها را مشخص کنند.

- افرادی که به جای رهبران سیاسی تصمیم‌گیرندگان اصلی در پاکستان هستند- آمریکا باید با پیامدهای آن کنار بیاید.
اما شاید این بار آمریکا مجبور باشد بهای سنگین‌تری پرداخت کند. یکی از مقامات پاکستانی می‌گوید که کیانی و پاشا در پیام خود خواسته‌اند که حملات هواپیماهای بدون سرنشین ‌‌خیلی محدود شود؛ مثلا درصورت یک ‌تهدید قریب‌الوقوع این هواپیماها اجازه پرواز داشته باشند‌. آنها همچنین خواسته‌اند که این حملات مثل سال‌های اخیر در این حد از عمق خاک پاکستان انجام نگیرد. اما طی این حملات، ده‌ها نفر از رهبران برجسته طالبان کشته شده‌اند و برنامه‌های آموزشی، عملیاتی و ارتباطی آنها با اختلال روبه‌رو شده است، بنابراین هیچ محدودیت عمده‌ای برای آمریکا قابل‌قبول نیست. یکی از مقامات عالی‌رتبه آمریکا خیلی صریح و بی‌پرده گفت: ‌لئون پانتا (رئیس سازمان سیا) به‌طور واضح و شفاف به همتایان پاکستانی خود گفته است که مسئولیت اصلی سیا حفاظت از مردم آمریکاست و در نتیجه او عملیاتی را که تأمین‌کننده این هدف است، متوقف نخواهد کرد.

ظاهرا هر دو طرف مایل بوده‌اند این مسئله را در چارچوب حساسیت پاکستان نسبت به حق حاکمیتش در نظر بگیرند. قطعا هیچ کشوری دوست ندارد به‌عنوان میدان جنگ کشوری دیگر مورد استفاده قرار بگیرد اما مسئولان امنیتی پاکستان در گذشته احساسات مردم این کشور را نادیده می‌گرفتند و به ایالات متحده اجازه می‌دادند به ماموریت‌هایی اقدام ورزد که منافع پاکستان را هم تأمین می‌کرد. گره کار اینجا مشخص می‌شود: منافع امنیتی پاکستان و آمریکا دیگر هیچ نقطه اشتراکی ندارد؛ نه می‌توان این گره را باز کرد و نه می‌توان با آن کنار آمد.

قضیه ریموند دیویس، سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان موسوم به ISI را خشمگین ساخت. علت این خشم عملیات خودسرانه دیویس نبود. آنها از این خشمگین بودند که او از لشکر طیبه جاسوسی می‌کرد، همان گروهی که ISI از آن برای انجام عملیات تروریستی در هند استفاده کرد. البته نخستین بار که کیانی موضوع محدودیت حملات هواپیماهای بدون سرنشین را مطرح ساخت در واکنش به قضیه دیویس نبود؛ گویا یکی از این حملات علیه گروه حافظ گل بهادر از تحریک طالبان پاکستان انجام گرفته بود (این گروه یکی دیگر از متحدان قبیله‌ای ISI است) و پس از آن بود که کیانی خواستار محدودیت این حملات شد. دولت باراک اوباما این حملات را افزایش داد چون ارتش پاکستان از تعقیب گروه‌های طالبان امتناع ورزید. این گروه‌ها به ارتش آمریکا در افغانستان حمله می‌کنند. ارتش پاکستان به این گروه‌ها کاری ندارد چون آنها پاکستان را تهدید نمی‌کنند و اتفاقا در ایجاد عمق استراتژیک‌ در افغانستان به کار می‌آیند. پاکستان همواره تلاش کرده در برابر هند که آن را دشمن خود می‌داند به این ‌عمق استراتژیک‌ دست یابد.

حال مشخص می‌شود چرا روابط آمریکا و پاکستان به طرز منحصربه‌فردی عجیب است. آنها در روابط خود سعی دارند این حقیقت اساسی و ظاهرا تغییر‌ناپذیر را پنهان کنند که دشمن یک طرف دوست طرف دیگر است. همین امر باعث می‌شود که ایالات متحده به عملیات‌هایی یکجانبه همانند آنچه دیویس انجام داد دست بزند. رهبران پاکستان هم در عوض، افکار عمومی این کشور را علیه حضور آمریکا تحریک می‌کنند؛ حضوری که آمریکا نمی‌تواند از آن صرف‌نظر کند. در این بین، موانعی که آمریکا با آن روبه‌رو است هر روز سخت‌تر می‌شوند چون اقدامات پاکستان پناهگاهی امن را در اختیار طالبان افغانستان قرار داده است که بدین طریق برنامه عظیم ضد‌شورش که هم‌اکنون در افغانستان در حال اجراست به یقین با شکست روبه‌رو خواهد شد. آنچه هم‌اکنون می‌بینیم بخشی دیگر از نمایش کسالت‌آور آمریکا و پاکستان نیست بلکه نشانی از بغرنج‌تر شدن اوضاع است.

ترک رابطه رضایت‌بخش خواهد بود اما پاکستان به کمک‌ها، تجهیزات و آموزش آمریکا نیاز دارد. واشنگتن هم نگران است که اگر پاکستان به حال خود رها شود به کدام‌سو خواهد رفت. کریستین‌فر، کارشناس مسائل پاکستان در دانشگاه جورج تاون، معتقد است که در این مواجهه ابتکار عمل در اختیار اسلام‌آباد است. به همین خاطر مقامات آمریکایی مجبورند خشم خود را فرو بخورند و حملات هواپیماهای بدون سرنشین و همچنین شاید حضور نیروهای عملیات ویژه را محدود کنند. خانم فر به طعنه می‌گوید: ‌ما برای مراقبت از کودکان در پاکستان هستیم. ‌اما در مقطع کنونی باید سطح توقعات را در افغانستان و پاکستان پایین آورد. آمریکا برای آنکه در این دو کشور چه از لحاظ نظامی و چه غیرنظامی حضوری مؤثر داشته باشد باید مدت‌ها صبر کند. در بلندمدت ممکن است ثبات و حکومت شایسته در این دو کشور پدید آید. در کوتاه مدت نتیجه مطلوب به دست نخواهد آمد.

کاخ سفید هفته گذشته گزارشی را منتشر کرد و در آن بسیار رک و بی‌پرده، اگرچه غیرمستدل، تصریح کرد که دولت پاکستان به هیچ عنوان نمی‌تواند همپای ارتش این کشور علیه طالبان عمل کند و حتی به‌صورت ظاهری هم سعی نمی‌کند مناطق پاکسازی شده را حفظ کند یا در آبادانی آنها بکوشد. برنامه ضد‌شورش دو جنبه دارد؛ اول مقهور کردن شورشیان و سپس رسیدگی و خدمات‌‌رسانی به غیرنظامیان تا دیگر به شورشی‌ها متمایل نشوند. این گزارش ادامه می‌دهد: این به آن معناست که دیگر هیچ راهی برای شکست شبه‌نظامیان در پاکستان باقی نمانده است. به عبارت دیگر دولت پاکستان حتی در مناطقی که به امنیت خود این کشور مربوط می‌شود آنقدر ضعیف عمل کرده که حاصل تلاش‌های متهورانه و جسورانه ارتش را به باد داده است. لحن رک و بی‌پرده گزارش یاد شده از این جهت بود که شاید پاکستانی‌ها را به اقدامی وادار سازد اما به‌نظر می‌رسد تنها اثرش دستور کیانی در مورد محدودیت پرواز هواپیماهای بدون سرنشین باشد.

براساس یک گزارش حسابرسی که اخیرا در مورد کمک‌های خارجی آمریکا تهیه شده، میلیاردها دلاری که ایالات متحده در حلقوم اقتصاد و حکومت پاکستان ریخته تغییر محسوسی پدید نیاورده است. آمریکا تصمیم گرفته است عادت‌ها و روش‌های کشورهایی سرسخت همچون عراق و افغانستان را هم تغییر دهد؛ نسخه‌ای برای ناکامی و شکست. منظور از مطالب پیش گفته این نیست که ایالات‌متحده ارسال کمک به پاکستان را قطع کند چون این کمک‌‌رسانی در هر حال بی‌فایده نخواهد بود و حداقل اندک اعتباری به آمریکا می‌دهد. اما عاقلانه‌تر خواهد بود که اوباما جنگ در افغانستان را زودتر از آنچه در نظر دارد به پایان برساند تا به این ترتیب انتظارش از پاکستان و نیازش به این کشور کمتر شود. آمریکا همچنین با این تمهید خواهد توانست توجهش را به آن دسته از مشکلات داخلی و خارجی معطوف سازد که قابل حل هستند.

نویسنده جیمز تروب، منبع: فارن پالسی

کد خبر 134087

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز