اکثر قریب به اتفاق بلاگرهای (وبلاگنویسها) ایرانی تنها با انگیزه شخصی و نه نفع مادی و تجاری، وبلاگ خود را به روز میکنند و دنبال حامی دولتی و خصوصی نیستند.
وبلاگ و بلاگرها با تمام خصوصیت مثبتی که برای جامعه و اشخاص دارند، اما با گذشت بیش از یک دهه از عمومیشدن وبلاگ در ایران میتوان نقدهایی به آنها وارد کرد تا همچنان رشد صعودی داشته باشند.
گاهی احساس میشود که بلاگر و مخاطب آن (دولت، شرکت و فرد) در تعریف مفهومی وبلاگ (بلاگ) دچار ابهام شده و برداشتی از وبلاگ دارند که اصلا در ساختار وبلاگ جایگاهی ندارد. وبلاگ نه یک رسانه و نه یک فناوری وب 2 است. وبلاگ شاید کارکرد یک رسانه، یک دفتر خاطره، آلبوم عکس و هزار کارکرد دیگر داشته باشد و بتواند در موضوعات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، فناوری و غیره محتوا تولید کند اما نمیتوان تمام وبلاگها را در یک بخش تقسیمبندی کرد و تنها از یکی بهعنوان کارکرد اصلی وبلاگ نام برد. بنابراین در یک تعریف ساده میتوان گفت که وبلاگ تنها یک ابزار جهت تولید محتوا توسط کاربر است؛ این تولید محتوا در قالب متن، عکس، ویدئو، نمودار و غیره جلوهگر میشود.
در این تعریف، وبلاگ یک ابزار است و ابزار به خودی خود جهتدهی ندارد؛ این بلاگر است که با تولید محتوا به بلاگ جهت میدهد، بنابراین نمیتوان با محدودکردن این ابزار توقع تغییر رفتار در بلاگر را داشت بلکه تنها فرهنگسازی و اطلاعرسانی مناسب میتواند ناهنجاریها را در وبلاگها از بین ببرد. برداشتها از این تعریف وبلاگ متفاوت است اما مهمترین رویکرد آن تولید محتواست! اما گاهی در ایران تولید محتوا با توزیع و به اشتراکگذاری محتوا اشتباه گرفته میشود؛ به عبارتی، بخش عظیمی از بلاگرها به جای تولید محتوا، محتوای سایر بلاگرها را در وبلاگ شخصی با رعایت منبع یا بدون رعایت آن منتشر میکنند.
منتشرکردن مطالب دیگران در وبلاگ شخصی از بعد مفهومی آسیب نیست، اما از لحاظ حرفهای، بلاگر خود باید تولیدکننده محتوا باشد نه توزیعکننده آن! این یکی از اشکالات اساسی در حوزه وبلاگنویسی ایران است اگرچه نمیتوان دامنه آن را وسیع توصیف کرد. این جریان ناخودآگاه باعث نارضایتی 2طیف میشود؛ طیف اول که مطلب با برند وی بدون ذکر منبع منتشر شده و طیف دوم خود توزیعکنندگان هستند که هیچ مسئولیتی در قبال نوشته ندارند و به مرور انگیزه مدیریت وبلاگ را از دست میدهند و وبلاگ آنها زیاد دوام نمیآورد. البته این دسته از بلاگرها اسم و رسمی هم در بین وبلاگنویسها ندارند و تنها یک وبلاگر توزیعکننده یا آیینه محسوب میشوند.
شاید این نقد تا قبل از به وجود آمدن رسانههای اجتماعی مانند دیگ (دیگ یک سایت اخبار اجتماعی است که لینک اخبار و اطلاعات در آن قرار میگیرد و براساس رأی کاربران، خبر مهم ابتدای صفحه قرار میگیرد) و گوگلریدر یا گودر (سایت خبرخوان گوگل که در بین ایرانیها با نام گودر محبوب شده است) وجود نداشت اما این سایتهای اجتماعی امروز کارکرد اطلاعرسانی را با ساختار کاملا اجتماعی پوشش میدهند و مخاطب بسیار زیادی دارند لذا دیگر نمیتوان توزیع محتوا را بهعنوان کارکرد اصلی یک وبلاگ در نظر گرفت.
در عین حال وبلاگهایی هم هستند که تنها اطلاعرسانی میکنند؛ یعنی اخبار مرتبط با حوزه خود را منتشر میکنند و خود وبلاگنویس بسیار کم، محتوا تولید میکند اما با رعایت اصول حرفهای در نام یا لوگوی وبلاگ؛ لذا به این وبلاگها نمیتوان نقدی در این باره وارد کرد بلکه آنها تلاش میکنند که اخبار حوزه تخصصی خود را پوشش دهند که این امر در نهایت مفید است. وبلاگهایی وجود دارند که خود را وب سایت معرفی میکنند اما در ساختار و محتوا کاملا رویکرد وبلاگی دارند. عموما وبسایتهای شخصی را نمیتوان جزو دستهبندی وبلاگها دانست زیرا وبسایتهای شخصی، سایتهایی هستند که یک فرد یا یک گروه کوچک (مانند یک خانواده) هدایتشان میکنند و حاوی اطلاعاتی هستند که فرد بنا بر سلیقهاش روی اینترنت قرار میدهد.
در عین حال وبسایت مجموعهای از صفحات وب است که دارای یک دامنه اینترنتی یا زیردامنه اینترنتی مشترک هستند و به صورت مجموعهای از صفحات مرتبط دادههایی نظیر متن، صدا، تصویر و فیلم، روی آنها ارائه میشود. اما تعریف عمومی وبلاگ در ویکیپدیا آمده است؛ «وبلاگ نوعی صفحات اینترنتی است با محتوای شخصی که مطالب آن بر مبنای زمانی که ثبت شده گروهبندی و به ترتیب از تازهترین به قدیمیترین رخداد منتشر میشود». وبلاگها اینجا خود را در محتوا تقسیمبندی میکنند زیرا فوتو بلاگ، ویدئو بلاگ و غیره جایگاه خود را پیدا کردهاند. شاید فردی در کنار وبلاگ معمولی، فوتوبلاگ هم داشته باشد اما این دو کاملا از یکدیگر مجزا هستند. آنچه مسلم است، وبلاگ جزء کوچکی از وبسایت است؛ یعنی ممکن است وبسایتی، وبلاگ هم داشته باشد و این دو در کنار یکدیگر بدون دخالت و همپوشانی در حوزه یکدیگر فعالیت کنند.
با تمام این تفاسیر، محتوا در وبلاگ حرف اول و آخر را میزند و این محتوا زاییده ذهن بلاگر است. لذا محدودیت برای وبلاگ بهعنوان یک ابزار که به خودی خود جهتدهی خاصی ندارد، منطقی بهنظر نمیرسد. به قول ویلیام جیمز، مهمترین کشف دوران ما این است که با تغییر ذهن میتوان به تغییر زندگی پرداخت.