هر سه فیلم قرار است به صورت زنده تهیه و تولید شوند و کارتونی نیستند. نام هر سه فیلم«سفیدبرفی» است، ولی قصهها و حال و هوای آنها با یکدیگر متفاوت است.در فیلم اول جولیا رابرتز در نقش نامادری ظالم و بدطینت قصه، بازی خواهد کرد که پس از مرگ پدر سفیدبرفی، او را از قصر بیرون میکند و تصمیم به نابودی او میگیرد. جولیا رابرتز که سه فرزند کوچک دارد میگوید: «بهخاطر بچههایم بازی در این فیلم را قبول کردهام. قصۀ سفیدبرفی به بچهها یاد میدهد درست زندگی کنند و به سراغ کارهای بد نروند.»
رابرتز در این سالها بیشتر وقتش را صرف تعلیم و تربیت فرزندانش کرده و اولینبار است که در یک فیلم سینمایی در نقش منفی ظاهر میشود . تارسِم سینگ کارگردان این فیلم است.
دومین «سفیدبرفی» هنوز کارگردانش را پیدا نکرده، اما کریس همزوُرث (جوان شکارچی) بازیگر جوان سینما در کنار کریستین استوارت (سفیدبرفی)، بازیگر فیلم نوجوانانه و حادثهای «گرگ و میش» در فیلم دوم بازی خواهد کرد. این فیلم آن بخش از قصه «سفیدبرفی» را روایت میکند که مربوط به کشتهشدن سفیدبرفی به دست مرد شکارچی است.
نقش ملکۀ بدجنس این فیلم را چارلیز ترون، بازیگرِ اسکارگرفته و افریقاییتبار سینما به عهده دارد.طبق قصۀ این فیلم، جوان شکارچی تصمیم میگیرد بهجای کشتن سفیدبرفی از او محافظت کند. به همین دلیل درسفری خطرناک در جنگل ناشناخته همراهش میشود.
کریس همزورث هم بازیگری تازهکار است که حضورش در فیلم تاریخی و فانتزی «تور» نظر سینمادوستان را جلب کرده. او قبل از این در فیلم نوجوانانه و علمی، تخیلی «سفرهای ستارهای» (پیشتازان فضا ) بازی کرده.
سومین پروژۀ سینمایی «سفیدبرفی» برعکس دو فیلم دیگر یک درام اجتماعی افشاگرانه در ژانر (نوع) سینمای واقعگرا است.قصۀ این فیلم در شهر مانیل، پایتخت فیلیپین اتفاق میافتد و کارگردانش جاکو گروئن است.سازندگان فیلم، افسانه «شاه پریان» و فانتزی «سفیدبرفی» را به شکل امروزی در آوردهاند تا به کمک آن، ظلمی را که به بچههای نقاط مختلف جهان میشود، به نمایش بگذارند.
سفیدبرفی که توسط نامادری بدجنس از خانه بیرون انداخته شده، سخت کار میکند و نامادری تمام درآمدش را از او میگیرد. او خیلی زود متوجه میشود قصۀ سفیدبرفی یک قصۀ رؤیایی است و هیچوقت رنگ واقعیت
به خود نمیگیرد.
گروئن، کارگردان فیلم در اینباره میگوید: «فیلم ما با وامگرفتن از داستان خیالی سفیدبرفی به بررسی وضعیت بچههای کار میپردازد که از سنین پایین مجبور به انجام کارهای سخت میشوند وهیچوقت کودکی و نوجوانی نمیکنند. آنها خیلی زود تبدیل به آدمهایی بزرگ میشوند و در بزرگسالی، یادشان نمیآید که زمانی هم کودک و نوجوان بودهاند. واقعیت تلخ زندگی بچههای کار به یادمان میآورد که همیشه نباید داستانهای فانتزیای را که میخوانیم، باور کنیم.»
کلید فیلمبرداری فیلم جاکو گروئن همین روزها زده میشود، در حالی که دو «سفید برفی» دیگر، زودتر از اوایل تابستان جلوی دوربین نمیروند.