در تمام این سالها و باوجود تغییرات گسترده در سیاستگذاریهای سینمایی، بخشی از فارابی توانست، هم بدنه کارشناسیاش را حفظ کند و هم مسیرش را (هرچند با فرازونشیبهایی) ادامه دهد. امور بینالملل فارابی و مدیرش امیر اسفندیاری بهترین مثال در این زمینه بهشمار میآیند. معروف است که هر مدیری که در رأس فارابی حضور مییابد، ابتدا قصد میکند تغییراتی در امور بینالملل ایجاد کند اما طولی نمیکشد که ترجیح میدهد کارشناسان این بخش به کار خود ادامه دهند. در روزهای برگزاری جشنواره فیلم کن پای صحبتهای امیراسفندیاری نشستیم تا نسبت سینمای ایران را با مهمترین فستیوال سینمایی جهان بررسی کنیم.
- سالهاست که سینمای ایران در جشنواره کن حضور ندارد. دلیل این اتفاق، تغییر دیدگاه برگزارکنندگان جشنواره است یا فیلمهای ایرانی دیگر فاقد ویژگیهای دهه90 میلادی هستند که نمیتوانند به جشنواره راه یابند؟
هیات انتخاب جشنواره کن اگر تصمیمی بر بودن یا نبودن اثری در بخش رقابتی جشنواره میگیرد منوط به سلیقه و دیدگاه آنها نسبت به آن اثر است، بنابراین نمیتوان اینطور بیان کرد که فیلمهای ما به دلیل ضعیف بودنشان است که نمیتوانند در بخش رقابتی حضور داشته باشند. چنانکه اگر فیلمهای ما قابلیت گذشته را نداشت، اثری مانند «جدایی نادر از سیمین» نمیتوانست به جشنواره برلین راه یابد و آن همه سروصدا هم بهپا کند. فکر میکنم اگر جشنواره کن قصد آن را داشت که در این دوره خود از سینمای ایران هم انتخابی داشته باشد، ما فیلمهای تولید شده خوبی داشتیم. اگر این جشنواره انتخابی از سینمای ما نکرد نباید برایمان مهم باشد و باید به حرکت خود ادامه بدهیم و فیلمهای خوب تولید کنیم، چراکه سینمای ایران همچنان مورد توجه جهانیان قرار دارد. حضور داشتن در کن خوب است اما فکر میکنم نباید اینقدر خود را به این جریان وابسته کنیم. آثار ما در حال حاضر هم توانستهاند جوایز متعددی را در جشنوارههای مختلف از آن خود کنند و اتفاقی را در برلین پیش بیاورند که در تاریخ آن بیسابقه بوده است. هر جشنوارهای که از فیلمهای ما استفاده کند، آن جشنواره است که برنده شده. در کنار تمام این مسائل ما فیلمسازهای شناخته شده و رویدادهای بینالمللی فراوانی داریم و باید به تولیدات داخلی خودمان هم توجه داشته باشیم تا دچار تکرار نشویم.
- حاشیههای فرامتنی و غیرسینمایی چقدر در سالهای اخیر موثر بودهاند در اینکه آثار سینمای ایران در بخش رقابتی حضور نداشته باشند؟
خیلی از مسائل میتوانند در حضور داشتن یا نداشتن فیلمهای ما در آنجا موثر باشند. فکر میکنم آقای ژیل ژاکوب بیشتر به سینمای ما علاقه نشان میدادند تا آقای میمو.
اما آنچه شما به آن اشاره میکنید بیشتر مربوط به مسائل داخلی ایران است. برای یک فیلم گاهی حاشیههایی ایجاد میشود که موجب تصمیمگیریهایی میشوند که ممکن است درایت کافی در آنها وجود نداشته باشد و این اتفاق خوبی نیست. متاسفانه در ایران چند رویداد هستند که بسیار کاذب بزرگ شدهاند و بحث بر سر آنها فراوان است. ما هر سال به جشنوارهها فیلمی را معرفی میکنیم ولی متاسفانه این اقدامات حواشی بسیاری را با خود به همراه دارند و باعث میشوند که ما یک رویداد را در حدواندازه خودش نبینیم؛ یا شدیدا موضعگیری منفی میکنیم که اصلا نباید در این مکانها حضور داشته باشیم یا موضعی کاملا برخلاف این را برمیگزینیم. به نظرم رعایت تعادل در هر مسئلهای بهترین کار است. اگر قرار باشد سینمای بینالمللی داشته و در آن عرصه حضور داشته باشیم، بودن و استمرار در این مکانها برای ما الزامی است و آثار سینمای ایران باید در آن مکانها دیده و مطرح شوند. از سوی دیگر این را هم باید مدنظر داشته باشیم که صرف حضور در جایی، تمام مشکلات سینمای ما را حل نخواهد کرد. سینمای ایران، خود باید روندی را پیش گیرد و ادامه دهد که از جمله کارهایی که میتواند در این زمینه انجام دهد حضور در بازارهای مختلف و عرضه محصولاتش است.
- شما موفقیتهای سینمای ایران در دهه90 را محصول تلاش کیارستمی میدانید یا آن را جریانی به لیدری ایشان بهشمار میآورید؟
آقای کیارستمی یکی از فیلمسازان بنام در ایران و عرصه جهانی هستند که این مسئله باعث افتخار ماست، ولی این قضیه، از آنچه شما مطرح کردهاید، جداست. آقای کیارستمی، آقای مجیدی و... که در عرصه بینالمللی معرفی و شناخته شدهاند راه خودشان را پیدا کرده و در آن مسیر ادامه کار میدهند. اینطور نیست که در حقیقت تمام موفقیتها به یک نفر بستگی داشته باشد، همانطور که در سال گذشته سینمای ما موفق شد جوایز متعددی را از آن خود کند؛ مثل فیلمی که آقای فروزش به نام «زمانی برای دوست داشتن» در جشنواره کودک همدان ارائه دادند و این فیلم به جشنوارههای مختلف جهانی راه یافت و جوایز بسیاری کسب کرد.
- آیا نظریه تقلید از آثار کیارستمی را برای حضور در جشنواره کن میپذیرید؟
تقلید تحت هیچ شرایطی کار پسندیدهای نیست و اصلا کاری نباید تکرار شود. اگر فردی با فکر اینکه بخواهد فیلمی مانند کیارستمی بسازد وارد این عرصه شود، قطعا فیلمش موفق نخواهد شد. هرکس باید فیلمی را بسازد، که با خلاقیتهای خودش عجین شده، تا بتواند حرفی را که میخواهد بیان کند. فیلمسازان این را هم باید مدنظر داشته باشند که در درجه اول میخواهند برای مردم کشور خودشان فیلم بسازند؛ این قبیل از آثار هستند که بعد از حضور در عرصههای مختلف میتوانند موفق شوند. البته منظورم از اینکه میگویم باید به این مهم توجه داشته باشند این نیست که موضوعات انتخابیشان جهانی نباشد، این دیدگاه منافاتی با اینکه فیلمی موضوعیت جهانی داشته باشد ندارد، برعکس این کار بسیار خوب است تا در نتیجه آن سینمای ما بتواند با نقاط مختلف دنیا ارتباط برقرار کند. اما اینکه صرفا بخواهند روش تقلید را پیش گیرند به سینما لطمه خواهد زد.
- نقدهایی که در دهه 90 از سوی منتقدان خارجی روی آثار ایرانی انجام میشد، بیانگر این بود که آثار ایرانی دارای طراوت و تازگی هستند. اما آنچه در این سالها شاهدش هستیم بیانگر این است که سینمای ایران دچار تقلید و تکرار شده، به عنوان یک کارشناس بینالمللی در این زمینه، نظرتان چیست؟
من به عنوان یک کارشناس تاکید میکنم که تقلید به شدت کار اشتباهی است. در جایی که افراد در سینمای ما به دنبال ایدههای ناب و موضوعات تازه هستند، مطمئنا تقلید و کپیبرداری مورد توجهشان قرار نخواهد گرفت. اما اینکه میگویید ما آثار تقلیدی زیاد داریم، در این مورد نمیتوانم نظری بدهم و ابتدا باید آن آثار را مورد بررسی قرار دهم و بعد قضاوت کنم که قصدشان تقلید بوده و خواستهاند صرفا ادای کاری را در بیاورند یا هدف آنها پیروی از سبک آن فیلمسازان بوده تا فیلمشان بتواند در آنجا موفق باشد؛ اگر چنین اتفاقی افتاده باشد از دیدگاه من هم مذموم است. این کار نه تنها برای آن فیلمسازان بلکه برای سینمای ایران هم رهاورد مثبتی نخواهد داشت. اگر در تاریخ سینمای خودمان نگاه کنیم، میبینیم که سالها پیش مسعود کیمیایی فیلمی به نام «قیصر» را میسازد که موضوع تازهای دارد، اما وقتی همان موضوع مورد تکرار و تقلید قرار میگیرد منجر به فیلمهای مبتذل میشود؛ تقلید بدون فکر کار غلطی است.
- همزمان با بیاعتنایی مدیران کن به فیلمهای ایرانی، شاهد حضور پررنگ این آثار در بازار کن شدیم. برخی معتقدند این کار برای سرپوش گذاشتن روی این مسئله است که فیلمهای ما به بخش اصلی جشنواره راه نمییابند، نظر شما در این زمینه چیست؟
من اساسا با این نظریه مخالفم و آن را بسیار کودکانه میدانم. مگر جشنواره کن آخر دنیاست که بخواهیم حتما آثارمان در آنجا حضور داشته باشند. نه جشنواره کن و نه هیچ جشنواره دیگری معیار خوب و بد فیلمهای ما نیست. اگر درست نگاه کنیم متوجه میشویم که در جشنواره فجر فیلمهایمان از نظر کیفی مورد بررسی قرار میگیرند و وقتی اثری خوب ساخته میشود ابتدا در داخل کشور است که مورد توجه واقع میشود. بازهم فیلم «جدایی نادر از سیمین» را مثال میزنم که هم در جشنواره و هم در زمان اکران عمومی مورد استقبال فراوان قرار میگیرد. از سوی دیگر باید این مسئله مهم را نیز مدنظر داشته باشیم که وقتی فیلمهای زیادی ساخته میشوند، باید راهکارهای درآمدزایی آنها هم بیشتر شود. باتوجه به محدودیت سالنهای نمایش و گرفتاریهای دیگری که ما در ایران برای بازگشت سرمایه داریم، طبیعی است که باید اتفاقات دیگری بیفتد تا سرمایهگذاران بتوانند سرمایه خود را برگردانند. حضورو تبلیغ هر فیلمی در عرصه بازارهای جهانی مثل کن فقط کمک به سینمای ماست زیرا در آنجا افراد حرفهای از تمام عرصهها حضور دارند و فیلمهای ما در آنجا شانس دیده شدن پیدا میکنند و بستر مناسب فرهنگی برای آنها فراهم میشود.
- در مورد حضور پخشکنندگان ایرانی و علت اشتیاقشان برای حضور در بازار کن بگویید، با توجه به اینکه آثاری را با خود همراه میکنند که شاید خریداری هم نداشته باشد.
جشنواره کن، بزرگترین جشنواره سینمایی است که برگزار میشود و طبیعی است که افراد اشتیاق حضور در کن را داشته باشند تا بتوانند محصولاتشان را در آنجا ارائه دهند.جشنوارههایی مثل کن، برلین و... شانس دیده شدن و مطرح شدن آثار را بالا میبرند و طبیعیاست که همه دوست داشته باشند در آن شرکت کنند. اگر ما بتوانیم فیلمی در بخش مسابقه داشته باشیم خوب است و این هیچ منافاتی با شرکت فیلمها در بخش بازار ندارد.