این زن توسط شوهر شیشهای خود به قتل رسید و جسدش در دره رها شد.پیگیری ماجرای این جنایت، از نخستین روزهای دیماه 89 و هنگامی آغاز شد که دختر جوانی به کلانتری 128 رفت و از ناپدید شدن عجیب مادرش خبر داد.وی در توضیح ماجرا به ماموران کلانتری گفت: چند ماه قبل من و برادرم به همراه اقوام پدرم به مسافرت رفتیم اما وقتی برگشتیم مادرم در خانه نبود وقتی ماجرا را از پدرم سؤال کردیم او گفت که مادرمان به شهرستان رفته است اما هیچکدام از اعضای خانواده مادرم هم با او تماسی نداشتهاند و هیچ خبری از او ندارند.
با تشکیل پرونده با دستور قاضی رسولی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی، کارآگاهان اداره دهم - ویژه قتل پلیس آگاهی - تحقیقات برای یافتن ردی از زن ناپدید شده را آغاز کردند.در بازجوییهای بعدی کارآگاهان از دختر جوان، وی سرنخهای مهمی را در اختیار پلیس قرار داد و گفت: از یکسال قبل پدرم به خاطر اعتیاد به شیشه، بهشدت دچار مشکلات روحی و روانی شده بود و به همین دلیل اعضای خانواده را مورد ضرب و شتم قرار میداد.
چند ماه قبل یک شب پدر و مادرم با یکدیگر درگیر شدند و بعد از یک درگیری ناگهان سکوت بر خانهمان حکمفرما شد. فردای آن روز پدرم، ما را به همراه خانوادهاش به مسافرت فرستاد و وقتی هم که قصد داشتیم با مادرمان خداحافظی کنیم پدرمان گفت که او حالش خوش نیست و خودش از وی مراقبت میکند اما وقتی که برگشتیم مادرمان در خانه نبود و وقتی که از پدرمان سراغ مادرمان را گرفتیم او گفت روزی که من و برادرم به مسافرت رفتیم او مادرمان را کشته و جسدش را در یکی از درههای جنگلهای شمال کشور رها کرده است.
او بعد از این ماجرا چند روزی از خانه رفت اما وقتی برگشت با خشونت زیادی با من و برادرم رفتار میکرد و برای همین، ما از خانه بیرون آمده و به تنهایی زندگی میکردیم، در این مدت با آنکه درباره ناپدید شدن مادرمان نگران بودیم اما چون از پدرمان میترسیدیم، شکایت نکردیم.
با اطلاعاتی که دختر جوان در اختیار ماموران قرار داده بود، تحقیقات پلیسی برای کشف راز ناپدید شدن زن میانسال آغاز شد و کارآگاهان با بررسیهای تخصصی به مدارکی دست پیدا کردند که نشان میداد شوهر وی از این ماجرا خبر دارد و حتی چندین بار نیز در جمع خانواده از قتل همسرش حرف زده است، بنابراین ماموران در نخستین روزهای اردیبهشت ماه قدم به خانه این مرد گذاشتند و با بازرسی آنجا و کشف مقداری مخدر شیشه، وی را به اداره ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ انتقال دادند و در این هنگام بود که راز جنایتی را که مرتکب شده بود فاش کرد.
وی گفت: در همان شبی که به گفته فرزندانم، مادرشان ناپدید شد، من و همسرم با یکدیگر درگیر شدیم و من برای ترساندن او دستم را جلوی دهانش گرفتم و دستهای او را بستم اما وقتی بهخودم آمدم که دیگر همسرم نفس نمیکشید. فردای آن روز فرزندانم را به همراه خانوادهام به مسافرت فرستادم و بعد از رفتن بچهها و تاریک شدن هوا، جسد همسرم را با خودرو به جنگلهای عباس آباد در کلاردشت بردم و در آنجا به داخل درهای پرت کردم و به خانه برگشتم.
با اعترافات مرد جنایتکار، کارآگاهان به محلی که این مرد مدعی بود جسد را در آنجا رها کرده است رفتند و بقایای جسد را پیدا کردند.
سرهنگ آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر گفت: با کشف بقایای جسد، متهم با دستور قضایی تحت بازجوییهای تخصصی قرار گرفته است.