سه‌شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۵ - ۱۴:۰۳
۰ نفر

شروین طاهری: «پنج شاخصه اصلی باعث شد سرمربی تیم فولاد به سمت سرمربیگری تیم امید منصوب شود که تجربه و شناخت کافی از ایران، نحوه کار با بازیکنان ایرانی، هماهنگی با فدراسیون و عملکرد مطلوب او در مدتی که در ایران حضور داشت را می‌توان از بارزترین دلایل انتصاب وی دانست.»

این‌گونه بود که شش ماه پس از برکناری برانکو که باور کرده بودیم آخرین کروات فوتبال ملی ایران خواهد بود، انتصاب بگوویچ به سرمربیگری تیم امید اعلام شد.

سیزده سال پس از ورود نخستین مربی کروات به فوتبال ایران، دلزدگی از «ویچ»ها پس از عملکرد ضعیف تیم ملی در جام جهانی به اوج رسید و موج احساسی به راه افتاده ضد مربیان خارجی این دلزدگی را مضاعف ساخت.

در جوشش احساسی داغ‌ترین روزهای تابستان 85، برانکو با بدرقه‌ای عمومی از در فوتبال ملی بیرون رفت و حالا در بی‌تفاوتی سردترین روزهای زمستان 85، وینگو از پنجره امید فراخوانده می‌شود.

این نمودی است از حاکمیت بی‌چون و چرای احساسات در ابعاد مختلف مستطیل سبز و حافظه تاریخی کم‌دوام اهالی فوتبال که بی‌دغدغه سریال طنز عزل و نصب‌های هنرپیشگان شمال شبه جزیره بالکان را به تماشا نشسته‌اند.

«وینگو بگوویچ» هم مثل «برانکو ایوانکوویچ» هر نقطه روشنی در کارنامه سرمربیگری‌اش دارد را مدیون ایران است. با اینکه سابقه وینگو در اینجا حتی از بلاژویچ، برانکو و بوناچیچ بیشتر و به سال 1378 شمسی (1999 میلادی) باز می‌گردد اما کارشناسان فوتبال کرواسی جایگاه فنی مردی که سومین سرمربی صادراتی این کشور به ایران محسوب می‌شود را از بسیاری مربیان کروات پایین‌تر می‌دانند که یا پایشان به فوتبال ما باز نشد و یا افتخار سرمربیگری پیدا نکردند.

به گفته دبیر کمیته ملی المپیک «وینگو» با قراردادی 200 تا 250 هزار دلاری به خدمت گرفته شده و باید از فردا تیم امید را در کمپ از محمد پنجعلی تحویل بگیرد.

اما مردی که به تمام گزینه‌های داخلی ترجیح داده شد هرگز کارنامه‌ای درخشان‌تر از مجید جلالی، فرهاد کاظمی، فیروز کریمی و ... ندارد. او پس از کار در تیم‌های پایه دو باشگاه مطرح شهر بندری اشپیلت، «هایدوک» و «ار.ان.کا» مستقیما به اهواز آمد و برای نخستین بار جامه سرمربیگری پوشید.

بگوویچ به گفته خودش به محض ورود به محل تمرین باشگاه فولاد که در آن زمان اصغر باقریان بر صندلی مدیریتش تکیه زده بود، با یک مخروبه واقعی مواجه شد و پس از چند ماه در حالی که از کار کردن با تیم بزرگسالان مأیوس شده بود به پیشنهاد مدیرعامل سری هم به تمرینات تیم‌های پایه زد.

آنجا بود که استعدادهای نوجوان خوزستانی امید از دست رفته را به او بازگرداندند و وینگو با  «نناد نیکولیچ» مربی تیم‌های پایه باشگاه سوگند یاد کرد از بچه‌های پابرهنه جنوب یک تیم بزرگ بسازد  که مبعلی،‌ کعبی، بداوی، کاملی، علوی و ...  ستاره‌هایش باشند.

این سوگند چهار سال تمام او را در شرایطی طاقت‌فرسا ماندگار کرد و  هرچند در زمان او فولاد به مقامی بهتر از پنجم لیگ برتر نرسید ولی وقتی وینگو به دعوت سرخ‌های تهران،‌سرخ‌های اهواز را ترک می‌گفت فولاد حقیقتا یک باشگاه بزرگ بود که تیم‌های ملی در تمام سطوح وامدار پدیده‌های آن بودند.

اما در باشگاه بزرگ پایتخت معادلات دیگری حاکم بود. بگوویچ که تا آن روز هرگز تیمی با بیش از دو سه هزار  هوادار را تجربه نکرده بود در کشمکش درون متنی و برون متنی «پرسپولیس غمخوار» و «پرسپولیس پروین» خرد شد. از همان لحظه‌ای که او سودای پا گذاشتن جای پای اسطوره بزرگ پرسپولیس را با رسانه‌ها در میان گذاشت و به شادی و پایکوبی با شال سرخ پرداخت از واقع‌گرایی پرت افتاده بود و این خود به خود ظرفیت محدود کاراکتر بگوویچ را تعریف می‌کرد.

سپس در تنها دوره سرمربیگری خارج از ایران ناکامی بزرگتری نصیبش شد و در کمتر از یک نیم فصل الوصل امارات عذر او را خواست  اما  در پگاه گیلان وینگو تا چهره شدن دوباره و صعود به لیگ برتر به قدر یک «فرهاد کاظمی» در تجربه فوتبال ایران کم آورد.

او در ماه‌های اخیر به عنوان مدیر تیم‌های پایه باشگاه القطر فعالیت داشت و زمانی که خبر برکناری  مایلی‌کهن از فولاد را شنید، اشتیاق خود برای بازگشت به اهواز را در گفت‌وگو با همشهری ورزشی پنهان نکرد. 

هر چند اهالی این فوتبال همه اینها را از خاطر برده‌اند. به همین دلیل است که اکنون در سومین تنزل مرتبه، سومین و کوچکترین مربی مکتب شمال کروات‌ها پس از بلاژویچ و دستیارش بر نیمکت یک تیم ملی تکیه می‌زند.

رضا  چلنگر می‌گوید از فدراسیون فوتبال هیچ فردی با او تماس نگرفته و این می‌تواند به معنای تکرار یک تجربه قدیمی باشد. رایکوف اولین سرمربی اسلاو تیم ملی به سرعت زبان فارسی را  فراگرفت و خود را با محیط وفق داد. او نخستین سرمربی خارجی بدون مترجم ایران بود، هر چند در سال‌های پس ازآن استانکو و ایویچ از بازیکنان و کادرفنی به عنوان مترجم استفاده می‌کردند اما وینگو نمونه‌ای نادر است.

این کروات نه تنها از لحاظ تطابق با زبان و فرهنگ بازیکنان ایرانی به رایکوف صرب پهلو می‌زند بلکه در میان مربیان سرد و مغرور مکتب شمال کرواسی هم میزان تطابق او بی‌سابقه است.

کرواسی کشوری است که با امتداد رشته‌کوه‌های آلپ دیناری به دو بخش شمال و جنوب تقسیم می‌شود و این مرز جغرافیایی فاصله‌ای فرهنگی را سبب شده. جنوبی‌ها مردمان حاشیه‌های شرقی دریای آدریاتیک با مرکزیت اشپیلت هستند که برون‌گرایی و رفتار باز و پرهیاهو مهم‌ترین مشخصه آن‌هاست و شمالی‌ها ساکنان مناطق کوهستانی و جنگلی به مرکزیت زاگرب هستند که سردی اروپایی‌شان در مقابل خوی مدیترانه‌ای جنوبی‌ها قرار می‌گیرد. این تضاد در فوتبال کرواسی در قالب رقابت دو باشگاه ریشه‌دار این ایالت سابق یوگسلاوی عیان می‌شود.

مکتب هایدوک (منتسب به هایدوک اشپیلت) مختص جنوبی‌ها است و مکتب دینامو (منتسب به دینامو زاگرب) مختص شمالی‌ها ایویچ و در سطحی پایین‌تر لوکا، استانکو و مت‌کوویچ نمونه مربیان مکتب هایدوک هستند در حالی که بلاژویچ شاخص‌ترین مربی مکتب دینامو است که البته ابعاد شخصیتی‌اش او را از شمالی‌های کوچکی مثل برانکو، فرانچیچ، بگوویچ، گمالوویچ و نیکولیچ متمایز می‌کند.

هردو مکتب از زیرمجموعه‌های فوتبال یوگسلاوی سابق هستند ولی تفاوت‌هایی ریشه‌ای با هم دارند. مثلاً ایویچ نگرشی فلسفی به فوتبال داشت که پایه و اساس فلسفه دفاعی او را تشکیل می‌داد.

او شعار گاژمان و دگاژمان یا باز و بسته شدن را که سال‌ها در فوتبال بلوک شرقی به صورت کلیشه‌ای استفاده می‌شد به یک استراتژی مدرن بدل کرد که اساس آن گل نخوردن به منظور حفظ رابطه زنجیروار بازیکنان تیم بود.

کیفیت بازی تیمی در مکتب هایدوک بیشتر بود و این شاید به خاطر نزدیکی فرهنگی و جغرافیایی مردم جنوب به ایتالیا باشد. اما مکتب دینامو بیشتر به مکاتب اروپای مرکزی و فوتبال ژرمن‌ها شباهت می‌برد که نگرشی شابلونی و فرمولی به فوتبال دارد.

مترجم سابق برانکو او را نمونه عینی مکتب شمالی‌ها می‌داند و در عوض معتقد است اگر بلاژویچ به موفقیتی جهانی رسید به این خاطر بود که مربیگری را در سوئیس و فرانسه آموخت و در بازگشت بسیاری از کلیشه‌های این مکتب را شکست.

کلیشه‌هایی که امثال برانکو اسیر آن‌ها هستند و مربیانی مثل بگوویچ هنوز مسیر رسیدن به آن کلیشه‌ها را طی می‌کنند. بی‌دلیل نیست که یکی از نزدیکان مشترک وینگو و برانکو تمام موفقیت‌های بگوویچ را به پای دیگران می‌نویسد.

او می‌گوید: «وینگویچ حرکت واقعی خود در فولاد را زمانی آغاز کرد که نناد نیکولیچ هدایت سیستم پایه را برعهده گرفت و سپس وینگو زمانی با فولاد نتیجه گرفت که بلاژویچ و برانکو به ایران آمدند و او به طور مرتب به منزل خیابان آفریقا رفت و آمد داشت!»

کد خبر 13498

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار فوتبال ايران

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز