نکته دیگر را میتوان در اهمیت سوژه ملتهب مرهم و تأثیراتش بر دیده شدن تواناییهای داودنژاد جستوجو کرد و از وجه دیگر، پایگاه فکری این کارگردان و جایگاهش در سینمای ایران را بهعنوان یک نمونه مثالی از تلاش احترامبرانگیز در جهت تصویرسازی ایدههای اجتماعی و فلسفی به بحث نشست.
منطبق بر این مسائل آنچه داودنژاد را همچنان در مقام یک کارگردان متفکر و دارای شأن والا در بینش اجتماعی جای داده است، حرکت اصولی وی در تولید آثارش بوده که در مسیر جذب مخاطب به هر حربهای متوسل نشده و سویه نگاه هنری خود را به فضاسازیهای مبتنی بر ارزشهای اجتماعی یا گرههای اخلاقی جامعه استوار کرده است.در این وجه بایستی به تأثیرات «نیاز» بر شخصیت هنری داودنژاد تأکیدی دوباره داشت چرا که تواناییهای این کارگردان همواره در سایه نیاز تحلیل شده و آثارش تحتالشعاع جانمایه متنی ایثار در این فیلم قرار گرفته است. اگرچه داودنژاد در دیگر تلاشهای خود افقی چون بازنمایی قدرت کارگردانیاش و بیرونآمدن از زیر سایه سنگین نیاز را پیگیری میکرد اما انتخاب سوژههایش و نیز مدلی که برای روایت موقعیتهای داستانی در آثاری مانند هشتپا، بچههای بد، ملاقات با طوطی، هوو و تیغزن در نظر گرفت چندان تأثیر مورد نظر کارگردان را بهدنبال نداشت.
اما اکران مرهم یک بازگشت موفق برای داودنژاد به سینمای مستند اجتماعی است و کارگردان سرحالی را به بینندگان نشان میدهد که علاوه بر پرداخت درست موقعیتهای داستانی، تجربه قابل قبول دیگری را به سینمای اجتماعی ایران با محوریت آسیبشناسی اعتیاد عرضه کرده است.فیلم در خطوط روایی خود بحث ملتهب اعتیاد جوانان به موادمخدر صنعتی را بهعنوان یک نقطه کانونی و مرکزی مطرح ساخته و از پرتو بازبینی شرایطی که مریم را به فرار از خانه و گرفتارشدن در دام اعتیاد مجبور میکند به موضوعاتی همچون تفاوت بینش نسلها و عدم مفاهمه و ناهمسانی تفکر والدین و فرزندان در خصوص مسائل روز، تأکیدی صادقانه دارد.البته فیلم در برخی صحنهها همچون رفتن مریم برای خرید مواد، حس درست چنین موقعیت دراماتیکی را در تقابل خریدار با ساقی نمایانگر نمیسازد اما در مجموع به علت پرهیز هوشمندانه کارگردان از قضاوت یا جانبداری نسبت به کاراکترها، برشی از زندگی جوانان امروز را در قابی واقعگرا عرضه میکند.
اختلافات عمیق مریم و خانوادهاش نیز بهخوبی در دیالوگ اعتراضی طناز طباطبایی در منزل مادربزرگش قابل لمس است و تصویری حقیقی از شکاف نسلی را در جامعه کنونی ارائه میکند. همراهیهای مادربزرگ با مریم نیز کمک مؤثری در جهت پذیرش پیام نهایی فیلم از سوی مخاطب است و داودنژاد برای القای چنین نتیجهای به تماشاگران فیلم، بحث تأثیرات آرامش حاکم بر فضای منزل در رشد و پیشرفت فرهنگی و اجتماعی جوانان را بهعنوان عامل مهم در ثبات اخلاقی نسل آیندهساز کشور برمیشمارد و به همان میزان فضای متشتت و آنارشیک حاکم بر روابط والدین و فرزندان را بهعنوان یکی از پایههای بروز ناهنجاری در رفتارهای این نسل مطرح میکند و از برایند چنین نگاهی است که مخاطب، مرهم داودنژاد بر زخمهای روحی این نسل را با آغوش باز پذیرفته و با اشتیاق به تماشایش مینشیند.