در جستجوی فرزند
نیمه شب 16 اردیبهشت ماه امسال وقتی مردی هراسان به کلانتری اسلامشهر رفت به کارآگاهان گفت: از4 ساعت قبل پسرم به نام حمید برای آوردن ماشین خود از مقابل آژانس محل کارش از خانه خارج شده ولی دیگر به خانه بازنگشت، وقتی آمدنش طول کشید به خواب رفتیم، اما لحظاتی قبل همسرم نگران مرا از خواب بیدار کرده و گفت خواب بدی دیده است و میترسد برای پسرمان اتفاق بدی افتاده باشد، وقتی که مسئول آژانس هم گفت که پسرم با خودرواش به خانه بازگشته است به همه جا سر زدم اما از او خبری نیست.
با گذشت یک روز از شکایت این مرد، ماموران کلانتری گلدسته اسلامشهر جسد سوخته مردی ناشناس را در زیر یک درخت توت پیدا کردند که با مشخصات جوان ناپدیدشده شباهت داشت.
هنگامی که خانواده جوان ناپدیدشده با دیدن حلقه ازدواج مرد جوان گفتند که او همان فرزند گمشدهشان است، تحقیقات برای یافتن عامل قتل و آتش زدن جسد آغاز شد.
در حالی که بررسیها آغاز شده بود، جوانی به نام حسین با مراجعه به آگاهی اسلامشهر پرده از راز جنایت مرگبار برداشت و مدعی شد با همدستی دوستش به نام صفرعلی که اکنون به اتهام رابطه نامشروع در زندان رشت است، راننده آژانس را به قتل رسانده و جسدش را به آتش کشیدهاند.
هنگامی که با احضار این مرد ، وی در نخستین بازجوییها به قتل به انگیزه سرقت اعتراف کرد، پرونده به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد تا 5 قاضی رأی نهایی خود را درباره پرونده اعلام کنند.
لوطی بازی در سایه دار
در جلسه صبح چهارشنبه که به ریاست قاضی کوه کمره ای برگزارشد، پس از درخواست قصاص از سوی خانواده مقتول، وقتی صفرعلی در جایگاه قرار گرفت مدعی شد: دوستش به خاطر مرام و معرفت خودش را در این پرونده معرفی کرده است ولی او به تنهایی مرتکب جنایت شده است.
وی گفت: قرار بود حسین همراه من بیاید اما از ترس از من جدا شد و من به تنهایی خودروی مرد جوان را به مقصد بیمارستان فیاضبخش کرایه کردم، در میانه راه او را به بهانهای به منطقه خلوتی کشانده و پس از آنکه به تهدیدهای من برای پیاده شدن از خودرواش توجهی نکرد، او را خفه کرده و جسدش را در ز یر درخت توت آتش زدم.
پس از جنایت به دنبال حسین رفتم و با یکدیگر برای فروش خودرو رفتیم، روز بعد وقتی ماجرای جنایت را برای حسین تعریف کردم او در ابتدا باور نمیکرد، بنابراین او را به محلی که جسد را به آتش کشانده بودم بردم.
پس از آن هر دو به رشت رفتیم ولی من در آنجا دستگیر و به زندان افتادم و هنگامی که دو هفته بعد کارآگاهان پلیس اسلامشهر به سراغم آمدند فهمیدم حسین خود را معرفی کرده و مرا لو داده است.
در ادامه حسین نیز با تکرار ادعاهای دوستش مدعی شد که او در جنایت نقشی نداشته است.