اپرا (Opera) جمع کلمه لاتین اپوس (Opus) به معنای «اثر» است و به این تغییر باید اپرا را به طور تحتاللفظی به «آثار» ترجمه کرد.
اپرا به صورت کلمه مفرد مونث از آغاز قرن 17 میلادی به نمایشی گفته میشد که به جای آواز خوانده شود و این اصطلاح تاکنون برای اینگونه نمایشهای آوازی از قرن 14 میلادی به شیوه مادریگال و ویلانلا توسط خوانندگان دورهگرد اجرا میشد. اما اپرای واقعی به همت دوتن از اشراف ایتالیا، کنت باردی و دوک مانتوا به وجود آمد.
پیشروان اپرا وینچسو گالیله پدر گالیله، فیزیکدان بزرگ، جولیو کاچینی و ژاکو پری بودند. کاچینی و پری هر دو از خوانندگان معروف عصر خود بودند و آنها به دعوت گالیله در تصنیف اولین آثار اپرایی شرکت کردند.
گالیله رسالهای در موسیقی به نام «مکالمه موسیقی قدیم و جدید» نوشته بود. او در آثار نمایشی یونان قدیم سه حماسه یافته بود که به همراهی موسیقی اجرا میشد.
از آنجا نتیجه گرفت که تراژدیهای یونانی به صورت رسیتاتیف یعنی کلامی که با موسیقی همراه میشود، خوانده میشده. این نظریه مورد توجه گروه نوازندگانی که در دربار کنت باردی جمع شده بودند، قرار گرفت.
کنت باردی برای احیای شیوه قدیم یونان که مورد توجه آن زمان بود موسیقیدانان را مامور کرد تا نمایشی همراه موسیقی بسازند اما از آنجا که این گروه سهنفری هیچگونه نمونهای از تئاترهای یونانی در دست نداشتند تصور کردند که نمایشهای قدیم تماماً به آواز خوانده میشده است.
در حالی که آواز یا ساز یا گفتار دستهجمعی فقط به طور فرعی در تئاتر اجرا میشده و ربطی به مکالمه تئاتری نداشته است. به این جهت گروه مامور به خیال تقلید از درام یونانی، اپرا را به وجود آوردند.
نخست، پری به کمک رینو چینی شاعر، متن یک داستان قدیمی یونانی را به نام دافنه تهیه کرد و به موسیقی درآورد. این نمایش با استقبال زیاد مواجه شد طوری که در سال 1600 به مناسبت ازدواج هانری چهارم و ماریا دی مدیچی اپرای دیگری به او سفارش داده شد.
پری، داستان معروف «ارفه» را برای اپرای دوم خود انتخاب کرد که بار دیگر به نام «نوریدیچه» در فلورانس به روی صحنه آمد. نوریدیچه اپرایی بود به شیوه رسیتاتیف که در تمام مدت نمایش، لحن و بیان و مکالمه را از دست نمیداد.
دو سال بعد کاچینی درصدد برآمد همین داستان را به موسیقی درآورد. اگرچه کار او به مراتب ضعیفتر از پری بود اما برای نخستینبار «آریا» یعنی آواز اصلی اپرایی را در این نمایش به کار برد.
با این حال هیچیک از این دو آهنگساز را موسس اپرا نمیدانند. کسی که اپرا را به معنای واقعی بنیان گذاشت کلودیو مونتوردی بود. مونتوردی در ابتدا با تصنیف قطعات کثیری به شکل مادریگال شهرت یافته بود. این شهرت باعث شد که دوک وینچنتسو گنزاگا او را به سمت رئیس ارکستر درباری برگزیند و به نوشتن یک اپرا تشویق کند.
اپرا از آغاز پیدایش، نمایش پرخرجی بود. فقط اشراف بزرگ و ثروتمند استطاعت سفارش چنین کار گرانبهایی را داشتند و به همین علت نیز اجرای یک اپرا در درجه اول، نماینده قدرت و ثروت و شخصیت فوقالعاده کسی بود که آن را سفارش میداد.
اگر خانواده مدیچی در فلورانس قدرت نمایش اپرا را داشتند برای خانواده گنزاگا در مانتورا نیز امکان داشت که چنین نمایشی را در مانتوا به روی صحنه بیاورند.
به خصوص که دوک گنزاگا خود را نمایش اپرایی نوریدیچه در شب عروسی ماریادی مدیچی حضور داشت و اهمیت اجرای این نمایش را درک کرده بود.
مونتوردی سومین کسی بود که داستان «ارفه و اوریدیس» را به موسیقی درآورد اما این بار اثر، آزمایشی و تجربی نبود. بلکه یک اپرای کامل بود که به نام «ارفئو» روی صحنه آمد.
مونتوردی برای نوشتن این اپرا سالهای متمادی مطالعه کرد. در اپرای ارفئو تقریباً تمام اصول و قواعد اپرایی رعایت شده و از این حیث آن را اولین نمونه اپرای کلاسیک میدانند.
مقدمه اپرا با یک اورتور که توسط ارکستر نواخته میشود آغاز میگردد. علاوه بر خواننده تنها در مواردی نیز آواز دو نفری و سه نفری و دستهجمعی نیز وجود دارد.
ارکستری که با خوانندگان همراهی میکرد در آن زمان ارکستر بزرگی شمرده میشد و شامل سازهای متنوع زهی، بادی و ضربی بود. ارکستر اپرای پری 4 ساز داشت اما ارکستر در اپرای مونتوردی به 34 ساز رسید.