نگاهی به سرفصلهای رشتههای ادبی در دانشکدههای مختلف، نشان میدهد دانشجویان ادبیات در طول دوران تحصیل خود، تنها با آنچه تاریخ ادبیات ایران را تشکیل میدهد آشنا میشوند و این روال تنها به نزدیکی زمان معاصر میرسد و بعد، دوران دانشگاه به پایان رسیده و دانشجو، بیآنکه چیزی از ادبیات، به معنای امروزی و واقعیاش بداند، دانشگاه را ترک میکند. نتیجه این روال، تولید فارغالتحصیلانی است که اگرچه ادبیات فارسی خواندهاند اما حتی نمیتوانند 5داستاننویس یا شاعر زنده را نام ببرند. از مباحث جدید ادبی چیزی نمیدانند و به ندرت میتوانند شعر یا داستان امروز را تحلیل و نقد کنند.
البته به اینها میتوان قطع کامل ارتباط با ادبیات روز جهان را نیز اضافه کرد که باید از آن بگذریم، زیرا نام رشته تحصیلی ادبیات در دانشگاههای ما، تنها یک نام منفرد است: زبان و ادبیات فارسی. درست در شرایطی که تقریبا همه رشتهها به زیرشاخهها و گرایشهای گوناگون و کاربردی تقسیم میشوند و هر روز تخصصیتر از قبل - دستکم در دورههای تکمیلی- گسترش مییابند، ادبیات همچنان تنها در چارچوب زبان و ادبیات فارسی، فشرده و تکبعدی باقی مانده است.
عجیب آنکه رشتههای بسیار تازهتر و وارداتی، نظیر روانشناسی و جامعهشناسی، سالهای سال است با گرایشهای گوناگون (روانشناسی بالینی، روانشناسی عمومی، روانشناسی کودکان استثنایی، روانشناسی صنعتی و سازمانی، روانسنجی و...) در همین دانشگاهها تدریس میشوند... ولی دانشجویان ادبیات از کارشناسی تا دکترا، از رودکی تا نیما را میخوانند و از ادبیات داستانی تقریبا هیچ و از دوروبرشان، تنها 2واحد به نام ادبیات معاصر!
شاید همه اینها باعث شد که آرام آرام و بعد از از دست دادن سالهای بسیار، سرانجام طرح خرد کردن ادبیات دانشگاهی در گرایشهای مختلف مطرح شد تا دانشجویان، جز سعدی و حافظ و مولوی، چیزهای دیگری هم از ادبیات بیاموزند. این طرح که دستپخت گروه ادبیات دانشگاه تهران است، اواخر سال 1387 آماده شد و پس از آن تا همین حالا، در مسیرهای اداری، طی طریق میکند. مطابق این طرح قرار است دوران کارشناسی ارشد و دکترای ادبیات، به این 8گرایش تقسیم شود: ادبیات معاصر، ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیات غنایی، ادبیات تطبیقی، ادبیات داستانی، ادبیات کلاسیک، ادبیات کودک و نوجوان و ادبیات دفاع مقدس.
اما این ماجرا در دانشگاه علامه طباطبایی هم به شکل دیگری جریان داشت. گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی این دانشگاه نیز همان سال 2طرح را برای تاسیس گرایشهای «ادبیات معاصر» و«ادبیات داستانی» ارائه داده بود تا دانشجویان پس از دوران کارشناسی، درصورت تمایل یکی از این دو را برای فوق لیسانس برگزینند. این دو طرح پس از تصویب در معاونت آموزشی این دانشگاه به وزارت علوم رفت و تصویب شد و قرار بود سال 88 وارد دفترچه راهنمای انتخاب رشته دانشجویان تحصیلات تکمیلی شود، اما... وزارت علوم هم سال 88 از انجمن علمی نقد ادبی ایران خواسته است سرفصلها و دروس پیشنهادی رشته نقد ادبی را تدوین کرده و به شورای گسترش آموزش عالی این وزارتخانه تحویل دهد تا در مقطع کارشناسی ارشد رشته نقد ادبی هم داشته باشیم...
اما گذشته از شیوه ارائه این طرحها که از ابتدا آنها را به یکی دو دانشگاه محدود میکند، هنوز دانشجویان ادبیات، تنها تاریخ ادبیات فارسی میخوانند و هیچیک از این اقدامات به نتیجه نرسیده است. ظاهرا برای تصویب طرحهای مرتبط به کارشناسی ارشد نیز یک دوره 4ساله کارشناسی نیاز است!