فقط به این علت که در تقویم جمهوری اسلامی ایران، در این 2ماه (و البته 2 روز از مهر)، چند روز به نام عطار (25 فروردین)، سعدی (اول اردیبهشت)، فردوسی (25 اردیبهشت) و خیام (28 اردیبهشت) نامگذاری شده و این مناسبتها سبب میشود مسئولان و استادان ادبیات، برنامههای ریز و درشتی را به آنها اختصاص دهند. این برنامهها البته معمولا ریزند اما همین که هستند، دستکم این فایده را دارند که رسانهها اخبارشان را منتشر میکنند و مردم این خبرها را میبینند و... بزرگان ادبیات کهن ایران یک بار دیگر یادآوری میشوند.
اما همین نامگذاری و همه این برنامهها، به شکلی افراطی و ناامیدکننده، تنها در همین 2 ماه متمرکز است و بهمحض پایان اردیبهشت، دوباره سعدی و فردوسی و دیگران، به کتابهای درسی باز میگردند تا تنها با چند شعر نهچندان مناسب، حوصله بچههای دبیرستانی و راهنمایی را سرببرند. دوباره همه چیز به حالت رکود درمیآید و حتی وعدهها و قولهایی که سر مزارشان داده میشود، دوباره کاملا از خاطر میرود تا سال بعد که باز هم در یک روز، چند جلسه و یک مراسم گلباران برگزار شود و... تا 27شهریور که روز بزرگداشت شهریار است و البته به نام کلی روز شعر و ادب فارسی هم نامگذاری شده و هشتم مهر که روز بزرگداشت مولوی است. بعد، 20 مهر روز حافظ است. عجیب اینکه این روزها بهشدت به هم نزدیکند و فورا همهشان تمام میشوند!
در این چرخه مدام سالانه، البته روی خوب جریان نامگذاری روزها، همین برنامههای سالانه است. اما کاش مسئولان فرهنگی جامعه، به جای تمرکز مفرط بر یک روز، میتوانستند برنامههایی سالانه تدارک ببینند تا سرمایههایی به بزرگی سعدی و حافظ، تنها سالی یک بار یادآوری نشوند. کاش وعدههایی که در همین یک ماه گذشته، در سالروز بزرگداشت هر کدام از اینها داده شد، تا سال بعد فراموش نشود و کاش جز همین چند نفری که در تقویم روزی دارند، بزرگان دیگر هم در برنامهها مورد توجه قرار بگیرند. حتی همین نامگذاریها نیز میتوانست به شکل دیگری انجام گیرد تا به جای تمرکز در چند روز از دو، سه ماه، مثلا یک روز از هر ماه بود و به این شکل در تمام طول سال، به یاد بزرگانمان بودیم. حالا تا 27 شهریور که دوباره 3 هفته ادبیاتی داریم، هیچ خبری نیست. از بنیاد سعدی که 2 سال پیش در روز سعدی وعده تاسیسش داده شد، خبری نیست و دیگر نام خیام و فردوسی را نخواهیم شنید. 25 فروردین تا 28 اردیبهشت بهقدر کفایت به اینها پرداختهایم...