از اینرو در منظومه فکری امام(ره)، عدالت امری هستیشناختی است که هم در کل نظام هستی تسری دارد و هم باید بنیاد نظام اسلامی قرار گیرد. آنچه از پی میآید،حاصل گفتوگویی است با دکتر موسی حقانی، رئیسموسسه تاریخ معاصر درباره عدالت و شاخصهای آن از منظر امامخمینی(ره) که با هم میخوانیم:
عدالت از منظرامامخمینی(ره) یک امر جاودانی و همیشگی است. وقتی ایشان عدالت را در زمره ارزشهای معنوی مطرح میسازند، بلافاصله عنوان میکنند که این مفهوم جزو ارزشهای معنوی همیشگی است که زمانبردار نیست. نکتهای را که حضرتامام(ره) به عنوان مساله اساسی در بحث عدالت و ظلمستیزی مطرح میکنند، فطری بودن عدالت است. امام(ره) درجایی میفرمایند: «از فطرتهای الهیه حب عدل و خضوع در برابر آن است.» این نشان میدهد که نگاه امام(ره) به عدالت ریشهای و عمیق بوده است. امام(ره) مقوله عدالت را رکن اساسی اندیشه سیاسی خود قرار میدهند و آن را به کل تاریخ انبیاء و امامان تسری میدهند.به هر صورت، عدالت از نگاه امام(ره) یک مقوله ریشهای است.
از نظر ایشان، انبیاء برای اقامه عدل و برقراری عدالت فردی و اجتماعی مبعوث شدهاند. براین اساس مهمترین وظیفه انبیاء برقراری یک نظام عادلانه اجتماعی از راه اجرای قوانین و احکام الهی بوده است. بیگمان، این منظر از نگاههای التقاطی و مارکسیستی متمایز است. امام، نقدی جدی بر دیدگاههای التقاطی و مفاهیم برخاسته از آن، منجمله «جامعه بیطبقه توحیدی» داشتند. به نظر امام(ره) عدالت مورد نظر طرفداران دیدگاه التقاطی، از طریق اجرای احکام و قوانین الهی تحقق نمییابد.
نکته مهمی که امام(ره) در باب عدالت دارند این است که وقتی نظام عادلانه اجتماعی تحقق یابد؛ مردم هم ویژگیها و استعدادهایشان در پرتو چنین نظامی شکوفا خواهد شد. اصلا عدالت چنین ویژگی را دارد و تنها در بحث اقتصادی و مادی نمیگنجد. به این معنا که وقتی این نظام عادلانه که قراردادن هر چیزی در جای خودش است، تحقق یابد، شاهد شکوفایی در همه زمینهها هستیم. امام(ره) در خصوص عدالت، به نکته مهم دیگری هم اشاره دارند. ایشان در جایی میفرمایند؛ در آیین ما خداوند عادل است، پیامبر عادل است، امام و معصومین عادلاند، قاضی عادل است، فقیه عادل است، امام جماعت و امام جمعه عادل هستند. این نشان میدهد که از ذات مقدس کبریا تا آخرین زمامدار- از لحاظ درجه- همه و همه ویژگی عدالت را دارند. اصلا نظام مدیریتی اسلام بر عدالت پی ریخته شده است. به نظر امام(ره) برقراری عدالت اجتماعی،مقصد بزرگ اسلام و هدف عالی انبیاء بوده است. علمای اسلام هم موظفاند با انحصارطلبی و استفاده نامشروع از امکانات مقابله کنند که همان ظلم در مقابل عدل است.
انقلاب اسلامی هم اساسا همین هدف را دارد. امام، عدالت اجتماعی را رمز بقای انقلاب اسلامی میدانند و البته اصلیترین ویژگی جمهوری اسلامی. در جایی دیگر هم امام در خصوص اسلام ناب محمدی(ص) و اسلام آمریکایی میگویند؛ فرق اصلی میان این دو در همین عدالت است. اسلام ناب محمدی در همه زمینهها عدالت محور است ولی اسلام آمریکایی دنبال تحقق عدالت نیست.
از جهت نگاه فلسفه تاریخی هم حضرت امام(ره) بیانی رسا و گویا در خصوص فلسفه غیبت قائم آلمحمد(ص) دارد. به نظر امام(ره) فلسفه غیبت مهدی(عج) عدالت است.
باتوجه به این نکات که عمدتا در بیانات و مکتوبات حضرت امام هست، به جایگاه عدالت از نظر ایشان پیمیبریم. از این زاویه، نظام اسلامی بدون عدالت قابل ترسیم نیست به همین جهت وقتی امام(ره) ساختار نظام پهلوی را برهم زدند، تاکید بر برخورد عادلانه و تلاش برای ایجاد عدالت در همه عرصه را مدنظر قرار دادند. عدالت اجتماعی از نظر امام، اصل بنیادین برای نظام سازی بوده است. به همین دلیل مکررا به مسئولان در جهت رعایت رفتار عادلانه توصیه میکردند و از سویی دیگر، بر این تاکید داشتند که مناسبات عادلانه در کل کشور برقرار شود. از اینرو، حضرت امام(ره) برای سازوکار تحقق عدالت در درجه اول به مسئولان نظر دارند. به نظر ایشان ، آن فردی که تصدی امور اجتماعی و سیاسی را در دست دارد، باید تحت آموزههای دینی عدالت پروری و استقرار عدالت قرار گیرد. فردی که تصدی امور سیاسی و اجتماعی را در نظام اسلامی برعهده میگیرد، باید خوی استکباری و برتری طلبی نداشته باشد ملاک مسئولیتپذیری در نظام اسلامی، نباید مناسبات غیرعادلانه باشد، تنها باید تقوا و مجاهدت باشد. بنابراین وقتی وظیفه اصلی نظام اسلامی، برقراری عدالت میشود، مجاهده برای برپایی آن هم، ملاک میشود.
اشاره کردم که از نظر امام(ره) یک نوع از عدالت اجتماعی که همان روایت التقاطی از آن است، مذموم است. روایت التقاطی از عدالت یا ظاهر تودهگرایی و بدون مبانی فکری توحیدی در پی استقرار عدالت اجتماعی برمیآید. امام(ره) این نوع رویکرد به عدالت را با جامعه حیوانی مقایسه میکنند. در همین زمینه، امام(ره) برای تحقق عدالت ساختارسازی میکنند و معتقدند که عدالت باید براساس یک قانون مدون تحقق یابد. به همین دلیل در اوایل انقلاب، از طرف برخی روحانیون پیشنهادهایی میشد که امام(ره) در برابر آنها شدیدا موضع میگرفتند. از جمله در خصوص موقوفات، عدهای با توجیه برقراری عدالت به فکر برهم زدن آن افتادند. حضرت امام(ره) در برابر این تفکرات محکم ایستادند و گفتند که ما عدالت اجتماعی را خارج از قوانین اسلامی نمیخواهیم. از این رو هم قانونگرایی و هم تعریف ساختار مانع از این میشوند که عدالت به گرایش پوپولیستی پیدا کند.
بحث دیگر امام(ره) در زمینه تحقق عدالت اجتماعی، سادهزیستی مدیران است. امام تاکید داشتند که زندگی حاکم اسلامی باید با ضعیفترین افراد جامعه برابر باشد. وقتی چنین باشد، طبیعی است که حاکم میتواند جامعه را به سمت تحقق عدالت اجتماعی در همه عرصه پیش ببرد. بنابراین امام(ره) در تحقق عدالت هم به ساختارها، هم به قوانین و هم به ویژگیهای مجریان نظر داشتند. امام(ره) این سازوکارها را برای تحقق عدالت در جمهوری اسلامی لازم میدانستند.
اگر به توصیههایی که امام(ره) به مسئولان داشتند، توجه کنیم، میتوان به آسیبها هم پی برد. امام(ره) از طبقات محروم جامعه دفاع میکردند و به طرد اشرافیگری میپرداختند اما در مقطعی از تاریخ انقلاب، شاهد رواج فرهنگ اشرافیگری شدیم. رهبر انقلاب هم اخیرا در دیداری اشاره کردند که باید به سمت تحقق عدالت اسلامی حرکت کنیم و از وضعیت فعلی رضایت ندارند. پس از جنگ در شرایطی که کشور باید بازسازی میشد، ادبیاتی در جامعه ما رواج یافت که خیلی با دیدگاههای امام(ره) انطباق نداشت. در این دیدگاهها توسعه با همان ملاکهایی که در غرب رواج داشت، مدنظر بود. در این دوران تکیه بر مدیران و حمایت از نوعی نخبهگرایی و توجه به تکنوکراتها باب شد و مبانی دینی برای تحقق عدالت در نظر گرفته نشد و البته پیامدهای فرهنگی و سیاسی مخربی هم داشت. در آن زمان تحقق توسعه را با دادن تلفات (از طبقات محروم) مطرح و توجیه میکردند و نگاه حداقلی به عدالت داشتند، حال آنکه نگاه امام(ره) به عدالت حداکثری بود.
به هر صورت، حضرت امام(ره) بر عدالت و تنیدگی آن با توسعه تاکید داشتند. مقام معظمرهبری هم اینگونه میاندیشند و حتی ایشان از واژه معمول «توسعه» هم استفاده نکردند و به جای آن از واژه بومی «پیشرفت» بهرهگرفتند. به نظر ایشان فرق الگوی اسلامی برای اداره جامعه با الگوی غربی، در بحث عدالت و توجه به مبانی توحیدی آن است. از اینرو، ما برخورد تکبعدی با عدالت نظیر تفکرات سوسیالیستی داریم و نه نگاه لیبرال را در این خصوص میپذیریم که برای برخورداری یک طبقه حاضر است همه بشریت را نابود کند.
لزوم تفکر عدالت طلبانه
امروزه ما باید رویکرد خودمان را در امر توسعه و پیشرفت اصلاح کنیم و آن را برمبنای عدالت سامان دهیم. تمام برنامهریزی ما باید در این جهت تعریف شود. پس باید در راستای نهادینهکردن این تفکر پیش برویم؛ یعنی تفکر عدالتطلبانه و لزوم رفتار براساس عدالت را در همه عرصهها نهادینه سازیم. ما در بحث عدالت باید از کلیگویی وارد جزئیات شویم و الزامات و ساختارهایی را که به تحقق عدالت منجر میشوند، مورد توجه قرار دهیم؛ چه به لحاظ عملی و چه به لحاظ نظری. ما در این زمینه، به ویژه از لحاظ نظری درجا زدهایم و هنوز از تولیدات فکری قبل از انقلاب در این زمینه مصرف میکنیم. 32سال است که نظام اسلامی پابرجاست، اگر رویکرد و دغدغه مدیران تحقق عدالت بود، که البته برخی از آنها چنین خواستی داشتند، هماکنون هم از جهت نظری و هم از جهت عملی حرفی برای گفتن داشتیم. از اینرو، ما باید همه برنامههای خود را حول این گفتمان شکل دهیم و سرانجام براساس آنها راهحلها و برنامهها را تولید کنیم. این از جمله مهمترین نکاتی است که میتواند به ما کمک کند تا به شکل اصولی نه شعاری در مسیر تحقق عدالت گام برداریم.