در شرایطی که در کمال بیتفاوتی دولتهای بسیج شده علیه جنایتهای رژیم لیبی، سرکوب در بحرین ادامه دارد و درحالی که بهنظر میرسد یمن به پایان کار نزدیک میشود و از سوی دیگرتظاهرات در اردن، الجزایر و مراکش فزونی گرفته و تندتر میشوند، جنبش اعتراضی در سوریه نیز آغاز شده است. اگرچه سوریه آخرین کشور از زنجیره کشورهای عربی بود که ناآرامیهای مردمی را تجربه کرد، اما وجود پیچیدگیهای خاص اجتماعی و سیاسی تحلیل وقایع این کشور را دشوار کرده است. این گزارش درصدد ارائه نگاهی کاملتر از ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاکم بر این کشور است که تحلیل وقایع اخیر را تسهیل میکند.
در حالیکه در سایر کشورهای منطقه شبکههای اجتماعی اینترنتی هماهنگی تظاهرات مخالفان را تسهیل میکرد، چندین فراخوان مشابه در سوریه نتوانست نقشی در شروع ناآرامیها داشته باشد. بهطوریکه در بزرگترین این فراخوانها جهت برگزاری تظاهرات «روز خشم» در۴ و ۵ فوریه(بهمن ماه گذشته)، تنها گزارشهایی تأیید نشده از ناآرامیهای کوچک در مناطق عمدتا کردنشین شمالشرقی این کشور به گوش رسید و میدانی که بهعنوان محل قرار معین شده بود به مانند روزهای قبلی آرام و بیسر و صدا بود و حتی از نیروهای امنیتی نیز خبری نبود. عبدالکریم ریحاوی، رئیس انجمن سوری دفاع از حقوق بشر، در مورد دلیل ناکام ماندن فراخوان به تظاهرات در کشورش، به خبرگزاری فرانسه میگوید: مخالفان بشار اسد، شامل کردها، به فراخوان تظاهرات پاسخ مثبت ندادند، زیرا اعتقاد دارند که موفقیت و اثربخشی آن در شرایط حاکم بر کشورشان امکانپذیر نیست.
در زمانی که بسیاری از تحلیلگران سیاسی از عدمگسترش دومینوی انقلاب در خاورمیانه به سوریه در تعجب بودند، در اوایل بهار سالجاری شهری کوچک در جنوب سوریه مبدا ناآرامی در این کشورشد. جرقه جنبش در پی دستگیری چند نوجوان که تحتتأثیر تصاویر تلویزیونی که مشاهده کرده بودند روی دیوار شعارهایی در تأیید لزوم اصلاحات نوشته بودند، زده شد. آنها توسط نیروهای امنیتیای دستگیر شدند که در این شهر تحت فرمان پسر عموی بشاراسد رهبری میشد. عامل اصلی تشدید آشوبها برخورد خشونتبار نیروهای امنیتی با تظاهرات مخالفان در شهر درعا (این تظاهرات در اعتراض به دستگیری جوانان مذکور برگزار شده بود) واقع در مرز اردن بود که منجر به کشته شدن چند نفر از تظاهرکنندگان شد و پس از این ماجرا چندین شهر دیگر از جمله لاذقیه، حما، حمص و برخی از نواحی دمشق نیز ناآرامیهای خشونتبار را تجربه کرد.جوشوآ لاندیس، یکی از بهترین ناظران بر اوضاع سوریه در وبلاگ خود Syria comment مینویسد: «درعا شهری فقیر و سنینشین است و هر آنچه در سوریه مسئلهآفرین است، در این شهر گرد هم آمده: اقتصادی ورشکسته، انفجار جمعیتی، فرماندار بد و نیروهای امنیتی خودکامه».یکی از فاکتورهایی که ناآرامیهای سوریه را از سایر کشورهای عربی متمایز میکند مسلح بودن مخالفان است که منجر به افزایش آمار قربانیان دو طرف منازعه در مقایسه با سایر کشورها شدهاست. بهطوریکه تاکنون بنا به برخی گزارشها بیش از ۸۰۰نفر ازجمله حدود ۱۰۰نفر از نیروهای امنیتی در این وقایع کشته شدهاند. دولت سوریه گروههای مسلح سلفی را مقصر اصلی درگیریهای نظامی میداند و اردن و جناح ۱۴مارس در لبنان را متهم به مسلحسازی گروههای مذکور میکند.
به گفته «سمیر العیطه»، مدیر بخش عربی مجله فرانسوی لوموند دیپلماتیک «با وجودی که مخالفان میگویند در نظر دارند جنبش صلح آمیز بماند، مشخص نیست چه کسی روی نیروهای پلیس و ارتش آتش میگشاید و شعارهای مذهبی تحریکآمیز سر میدهد.»استفاده بیش از حد از خشونت توسط ارتش و نیروهای امنیتی نیز عاملی است که مخالفان بهعنوان دلیل اصلی تشدید خشونتها ذکر میکنند که این مسئله حتی شخص بشار اسد را نیز به انتقاد از این نیروها واداشت.
آزادی و مردمسالاری
در قانون اساسی سوریه، حزب بعث بهعنوان حزبی پیشرو تعریف شده است که حاکمیت را با همکاری دیگر نیروهای پیشرو در اختیار دارد. همین قانون اساسی است که حاکمیت را در این کشور انحصاری میکند و شاید همین مسئله یکی از مهمترین عناصر اعتراض مردمی است. مردم بهدنبال آزادسازی عرصه سیاسی و آزادی تشکلهای سیاسی و مسائلی از این قبیل هستند.البته از زمان روی کار آمدن بشار اسد اصلاحاتی در این زمینه صورت گرفته است که سرعت آن چندان زیاد نبوده است. با روی کار آمدن بشار، کاربرد اینترنت و موبایل آزاد شد. در حال حاضر حتی در سوریه رسانههای خصوصی (ازجمله شبکههای شام و دنیا) وجود دارند و مشغول فعالیت هستند. بنابراین بسیاری از سوریها معتقدند شخص بشار اسد با اصلاحات میانه خوبی دارد و اگر در گذشته سرعت کمی در این روند وجود داشت بهدلیل گارد قبلی حزب بعث بود که شتاب بشار اسد را میگرفت.
فواز جورجس، استاد مطالعات خاورمیانه در مدرسه اقتصاد لندن میگوید: «سوریه با مصر تفاوتهایی دارد. کشور کمجمعیتتری است. میزان فقر در آن کمتر از مصر است. جامعهای فرقهگرا و سرکوب شده است. از همین رو گرچه بهطور قطعی نمیتوان پیشبینی کرد، من روند مشابه خیزشهای عمومی در کشورهای تونس و مصر را در سوریه نمیبینم.»
سیاست خارجی
یکی از مهمترین تفاوتهای سوریه با کشورهایی مانند مصر، یمن و تونس استقلال نسبی این کشور در عرصه بینالمللی است. سوریه در سالهای اخیر به ندرت در برابر فشارهای خارجی بهویژه در پروندههایی مانند ترور «رفیق حریری» کوتاه آمده و برای مقابله با فشارهای خارجی حضور خود را در صحنه مقاومت و فلسطین تقویت کرده و خود را خط مقدم مقاومت در جهان عرب نشان داده است. حضور در خط مقدم جبهه مقاومت عربی در برابر اسرائیل مشروعیت حزب بعث و حکومت سوریه را در میان مردم سوریه و اعراب افزایش داده است. بهطوریکه در آخرین نظرسنجی انجامشده توسط اندیشکده آمریکایی بروکینگز در سال ۲۰۱۰ در جهان عرب، اسد پس از اردوغان، احمدینژاد و سیدحسن نصرالله، عنوان محبوبترین رهبر خاورمیانه را بهخود اختصاص داد.
در واقع درگیری با اسرائیل و اشغال بلندیهای جولان توسط این کشور را میتوان مهمترین نقطه وحدت جامعه سوریه و مذاهب مختلف با حکومت سوریه دانست که حکومت این کشور نیز با حمایت از تظاهرات روز نکبت بهدنبال یادآوری مجدد این عامل وحدت به مردم این کشور بود.به گفته «سمیرالعیطه» مدیر لوموند دیپلماتیک عربی؛ «مردم سوریه ملیگرا هستند و با اشغال جولان توسط اسرائیل که فلسطینیان را از سرزمینهایشان میراند مخالفند. آنها از مبارزات مردم لبنان و حزبالله علیه اسرائیل پشتیبانی مردمی میکنند و صدها هزار مهاجر از جنوب لبنان را در زمان حمله اسرائیل در سال ٢٠٠۶ با آغوش باز پذیرفتند.»از دیگر سو آمریکا و اسرائیل نیز با استفاده از فشار وارد کردن به سوریه در وقایعی مثل ترور رفیق حریری (با ایجاد دادگاه بینالمللی و متهم کردن مقامات سوری) بهدنبال تضعیف نظام حاکم بر این کشور و امتیازگیری در مذاکرات صلح بودند. شدت این فشارها آنچنان زیاد بود که بسیاری از سقوط حکومت این کشور سخن گفتند، اما در نهایت این پروژه نیز با مدیریت مناسب دولت سوریه و اعترافات شاهدهای دروغین به شکست انجامید.
وضعیت اقتصادی
اگر چه میزان فقر در سوریه از مصر کمتر است، اما بهطور کلی اقتصاد سوریه از ساختار سالمی برخوردار نیست. بشار اسد از زمان روی کار آمدن، سیستم اقتصادی سوریه را که در زمان پدرش سوسیالیستی بود آزادتر کرده و بازار سوریه را به روی شرکتهای خارجی باز کرده است، بهطوریکه رشد اقتصادی سوریه در سال ۲۰۱۱ پیش از وقایع اخیر بیش از ۵درصد پیشبینی میشد. همچنین وی در جذب سرمایهگذار خارجی بهویژه از کشورهای حوزه خلیجفارس تا حدود زیادی موفق بوده است. به گفته یک کارشناس امور خاورمیانه؛ «تحولی که در اقتصاد و زندگی سوریها طی 3دهه اخیر صورت گرفته واقعا مثبت بوده است.
درآمد سرانه مردم بالا رفته و نوعی رفاه در میان شهروندان بهوجود آمده است. هرچند سوریه همچنان در مقایسه با برخی از کشورها در سطح پایینتری قرار دارد، اما با توجه به امکانات این کشور، شرایط قابلقبولی در آنجا حکمفرما است. کارنامه خاندان اسد قابلقبول است.»اگرچه آزادسازی اقتصادی در سوریه درآمد سرانه سوریها را افزایش داده است، اما آمار از افزایش فاصله طبقاتی در این کشور حکایت دارد.همچنین شایعات زیادی نیز از برخی مفاسد اقتصادی در جریان خصوصیسازی در میان مردم به گوش میرسد. ازجمله افرادی که بیش از سایرین اتهامات فساد اقتصادی را بهخود معطوف کرده میتوان به رامی مخلوف پسر دایی بشار اشاره کرد که در جریان خصوصیسازی در این کشور بزرگترین کمپانی موبایل سوریه (سیریاتل) و برخی از شرکتهای مهم گاز و نفت و بانکهای این کشور را تصاحب کرد. در ناآرامیهای اخیر نیز در بسیاری از شعارهای مخالفان وی مورد اشاره تظاهرکنندگان قرار داشت.
دخالتهای خارجی
ازجمله دیگر مولفههای وقایع سوریه را میتوان در تلاش فعالانه بازیگران فرامنطقهای در مدیریت تحولات جاری این کشور و تطبیق آن با مطلوبیتهای خویش دانست.در این زمینه سندی به نقل از ویکیلیکس در روزنامه واشنگتن پست منتشر شد که نشان میداد آمریکا میلیونها دلار در جهت ایجاد ناآرامی در سوریه صرف کرده است.میتوان گفت در ناآرامیهای سوریه، آمریکا و متحدین غربی از تمام عناصر قدرت خود استفاده کردند. اگر چه تلاش این کشورها برای مشروعیت بخشیدن به دخالت در سوریه از طریق تصویب قطعنامه در شورای امنیت و سپس پیادهسازی مدل دخالت در لیبی با مخالفت چین و روسیه ناکام ماند، اما این کشورها از طریق اعمال تحریمهای اقتصادی و نظامی، مسلحسازی مخالفان، حمایت مالی از رسانهها و عناصر مخالف در سایر کشورها و برجستهسازی اخبار درگیریها در سوریه در مقایسه با بحرین یا یمن به تلاش خود در بیثباتسازی این کشور ادامه میدهند.ازجمله میتوان به مطلب روزنامه واشنگتن پست اشاره کرد که با استناد به سندی که ویکیلیکس اخیراً افشا کرده است نوشت، وزارت خارجه آمریکا بهطور مخفیانه گروههای سیاسی مخالف سوریه را تأمین مالی کرده است، ازجمله اینکه با بودجه 6میلیون دلار یک تلویزیون ماهوارهای جدید به راهانداخته که در لندن مستقر است و از سال ۲۰۰۹ فعالیت خود را علیه سوریه و بشار اسد آغاز کرده است.به نوشته نشریه الحقیقه سند دیگری نیز که توسط یک نماینده پارلمان اروپا افشا شد نشان میدهد نمایندگان مککین، سناتور جمهوریخواه آمریکا در واشنگتن، پاریس، امان و استانبول طی یک ماه اخیر با مخالفان نظام سوریه دیدار کرده و درباره تشکیل «شورای ملی انتقالی سوریه»
مانند شورای انتقالی ملی لیبی که مککین پشت تشکیل آن بود، بحث کردهاند تا بدین ترتیب مقدمات تشکیل دولت سایه درصورت سقوط قریبالوقوع نظام سوریه فراهم شود. اگر چه «مرک تونر» سخنگوی وزارتخارجه آمریکا، با گفتن این جمله که کمکها شامل گروههایی میشود که برای آزادی و دمکراسی در سوریه تلاش میکنند و هدف دولت آمریکا سرنگونی حکومت سوریه نیست، سعی در کاهش اثر منفی اسناد منتشر شده داشت، اما این صحبتها در فضای متشنج موجود به سختی قابل باور بهنظر رسید.برخورد بسیاری از رسانههای وابسته به کشورهای مختلف نیز نوعی از هدایت رسانهای را در ماجرای سوریه تداعی میکند. بهعنوان مثال میتوان به واکنش بیبیسی عربی که حتی در زمانی که تظاهرات فقط محدود به شهر ۷۵۰۰۰ نفری درعا بود اخبار آن را در صدر وقایع کشورهایی مثل یمن و لیبی و بحرین پوشش میداد و همچنین برخورد شبکه الجزیره که تبدیل به کانال تلویزیونی درگیر در کنار مخالفان شد، بهطوری که برخی از روزنامهنگاران برجسته، همچون «غسان بن جدو» بهمنظور اعتراض نسبت به این تناقض جهتگیریها استعفا دادند اشاره کرد. بهویژه هنگامی که هر دوی این شبکهها در مورد اختناق و سرکوب در بحرین سکوت کردند. اختناقی خونبار که با مداخله نظامی سعودیها و کشتار زندانیان سیاسی همراه شد.
شخصیت رئیسجمهور
بدون تردید ملتها حرف آخر را در تعیین سرنوشت کشورهای منطقه خواهند زد اما آیا اکثریت مردم سوریه خواستار سرنگونی حکومت اسد هستند؟شاید زمانی که بشار اسد پیش از آغاز ناآرامیها در مصاحبه با وال استریت ژورنال در پاسخ به سؤالی در مورد علت عدمگسترش انقلابهای عربی به سوریه گفت: «سوریه ثبات دارد. چرا؟ برای اینکه با اعتقادات باطنی مردم در پیوند است. اساساً وقتی از این اعتقادات فاصله بگیرید، این مسائل هم در پی میآید.» پیشبینی نمیکرد که بهزودی در کشور او نیز شبیه چنین وقایعی پیش خواهد آمد.
در حالی که اکثر رسانههای جهان معتقدند ناآرامیهای سوریه نیز همانند مصر و تونس و یمن از پایگاه اجتماعی عمومی در بین مردم برخوردار است، نظر بسیاری از ناظران سیاسی حکایت از آن دارد که اعتراضات در سوریه بیشتر جنبه اقلیتی دارد و هنوز نمیتوان مطالبات مردمی در این کشور را با جریان عمومی حاکم بر جهان عرب مقایسه کرد.سردبیر الجزیره انگلیسی در این مورد میگوید: «حتی اگر مخالفان جرات کافی را برای استفاده از تمام توان خود در برابر حکومت داشته باشند، در میان عامه مردم علاقه به سرنگونی حکومت آنچنان بالا نیست که حاضر به دادن هزینه بالایی برای این امر باشند.»
مخالفان
در میان نیروهای اپوزیسیون داخلی در سوریه، افراد متعلق به جنبش «بهار دمشق» سال٢٠٠١، حزب مردم (ریاض ترک)، هواداران ناصر (حسن عبدالعظیم) و ... همچنین شخصیتهای سیاسی داخلی بهچشم میخورند.اخوانالمسلمین سوریه نیز به مانند بسیاری از کشورهای عربی مهمترین اپوزیسیون داخلی نظام کنونی به شمار میرود که از دو طیف سلفی تندرو و معتدل برخوردار است. برخلاف طیف معتدل، سلفیون اخوان سابقه همکاری با غرب را نیز جهت مبارزه با حکومت اسد در پرونده خود دارند.باید به مخالفین خارج از کشور و دشمنان تاریخی «نظام» نیز توجه کرد:
عموی بشار اسد، رفعت و پسرش، عبدالحلیم خدام، معاون رئیسجمهور سابق و از دوستان نزدیک به سعد حریری، اخوانالمسلمین و دیگر گروههای تبعیدی که برخی مستقیما از سرویسهای خارجی کمک مالی دریافت میکنند و یا توسط آنها به بازی گرفته شدهاند. از مهمترین افراد مورد حمایت غرب برای رهبری مخالفان در سوریه میتوان به عبدالحلیم خدام اشاره کرد که سالها معاون و نزدیکترین شخص به بشار و پدرش محسوب میشد.
وی پس از برکناری توسط بشار اسد به اتهام فساد و زد و بند با سعدحریری به کمک عربستان به فرانسه پناهنده شد و از ادعای دخالت حکومت سوریه در ترور رفیق حریری حمایت کرد. خدام که با ملک عبدالله، پادشاه عربستان و رفیق حریری، نخستوزیر سابق لبنان نسبت خویشاوندی دارد، با استفاده از ثروت کلان خود و کمک سازمانهای اطلاعاتی غرب دست به تشکیل یک گروه سیاسی برای سرنگونی نظام بشار اسد زد.مخالفین در سوریه دو سر طیفی را تشکیل میدهند که در یک سوی آن نیروهای افراطی مذهبی و سلفی و در سمت دیگر هواداران آمریکا و اسرائیل حضور دارند.آنچه در این مورد میتوان با قاطعیت گفت این است که مخالفین خارج از کشور حکومت فاقد پایگاه اجتماعی و طرفدار جدی در داخل کشور هستند و همچنین این گروهها از همبستگی جدی با یکدیگر نیز برخوردار نیستند.