به واقع در آن دوران رویهای امنیتی بر چارچوب رفتاری دستگاه خلافت، حاکم بود و چنین رویکردی، استبدادی مفرط ضد منادیان آزادی، عدالت و آگاهی را طلب میکرد.از منظری دیگر شیعیان در خوفناکترین دوران به سر میبردند؛ بهگونهای که حتی وقتی بزرگان شیعه رحلت میکردند کسی برای تشییع جنازه ایشان جمع نمیشد اما مرگ ملیجکهای دستگاه خلافت چنان سیل عظیمی از جمعیت را به راه میانداخت که گویی یک شخصیت والامقام از این جهان رخت بربسته است. اما تلخی ماجرا فقط در این شرایط بازتاب نمییابد بلکه در زمان قتل عام شیعیان، دهریان و سوفسطائیان در امان کامل به سر میبردند،
حتی خون آنهایی که نامشان علی بود ریخته میشد و شاعر شیعه اگر در منقبت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) سخنی میگفت، زبانش بریده و دیوان سرودههایش پاره میشد. علویان در تنگنای شدید مالی به سر میبردند حال آنکه خراج مصر و اهواز، همچنین صدقات حرمین شریفین و حجاز به مصرف خنیاگرانی چون ابن ابی مریم، ابراهیم موصع، ابن جامع سهمی و امثالهم میرسید.متوکل عباسی 12هزار کنیز داشت و اموال خالص و پاکیزه خراج تنها به مصرف دلقکها و میهمانیهای سگبازان میرسید اما فرزندان فاطمه(س) از شدت فقر با مرگ روبهرو بودند و جرم این خاندان تنها این بود که جدشان پیامبر(ص)، پدرشان وصی، مادرشان فاطمه، مذهبشان ایمان به خدا و راهنمایشان قرآن است و البته درباره عباسیان و پیروان آنها که تربت و قبر امام حسین(ع) را شخم زدند بیش از این نمیتوان انتظار داشت.
امام هادی(ع) در این دوران خوف به فعالیتهای راهگشای زیر روی آورد: 1- طرح مسئله امامت و بحث پیرامون آن بهعنوان رهبری فکری، فرهنگی و سیاسی 2- نامشروع شمردن حکومت عباسیان و مبارزه در این جهت 3- رهبری مؤمنان و پشتیبانی از پایگاههای مردمی 4- تلاش در حفظ شیعیان، حمایت از آنان و بازداشتن افراد از گناه و 5- فراهم کردن زمینه پذیرش غیبت حضرت مهدی(عج) از سوی جامعه.
به واقع امام هادی(ع) با شناخت عصر خود و فرزندش میدانست که فشار، اختناق و حساسیت دستگاه خلافت به امامان شیعه روز به روز فزونی مییابد و این امر در آینده نزدیک، تاریخ امامت را در آستانه تحولی جدید قرار میدهد؛
از اینرو کوشید اذهان شیعه را برای غیبت حضرت مهدی(عج) آماده سازد.در این زمینه فعالیتهای امام(ع) در شعاعی محدود ولی با نهایت دقت و احتیاط انجام میگرفت؛ ایشان میکوشید هیچ مشخصهای از حضرت مهدی(عج) برای مردم بازگو نشود تا به گوش حکمرانان عباسی نرسد. برای نمونه وقتی حضرت عبدالعظیمحسنی(ع) عقاید خود را برای امامهادی(ع) عرضه کرد، نام یکایک امامان را برد و چون به امام هادی(ع) رسید درنگ کرد؛ امام سخن او را پی گرفت و فرمود پس از من حسن است، اما مردم با جانشین او چگونه خواهند بود؟ زیرا دیده نمیشود و بازگو کردن نامش جایز نیست تا زمانی که قیام کند و زمین را از عدل و داد آکنده سازد، همان سان که از ستم پر شده است.
در برآیندی کلی، جهان اسلام در آن دوران از نظر فرهنگی و گرایشهای فکری و اعتقادی در موقعیتی ویژه به سرمیبرد؛ در میان مسائل اعتقادی، فتنه خلق قرآن و تبلیغات مسموم گروههای منحرفی چون غلات، واقفیه و صوفیه بیشتر نمود داشت. امام هادی(ع) نیز در مقابل فتنه افروزیهای این گروهها به فعالیتهایی چون پاسخ به شبهات اعتقادی و فکری جامعه، شرکت در مناظره و پاسخ به پرسشهای مطروحه از سوی خلیفه و کارگزاران آنها، حل مشکلات علمی و فقهی جامعه و تربیت بزرگانی چون ایوببننوح، عبدالعظیمحسنی و عثمان بن سعید روی آورد و معارف الهی و حقایق دین را تبیین کرد.