به گزارش مهر، سالهای سال است که حرف از نبود سالنهای تئاتری میشود. سالهای سال است که مدیران و مسئولان مدعی حمایت از تئاتر هستند.
سالهای سال است که فریاد هنرمندان و اهالی تئاتر از نبود حمایتهای لازم از این هنر زنده و تأثیرگذار به گوش میرسد و سالهای سال است که مدیران و مسئولان تئاتری نسبت به اتفاقاتی که برای تئاتر رخ میدهد بیتفاوت هستند.
سالهای سال است که سالنهای قدیمی تئاتر ایران به فراموشی سپرده شدهاند و سالهای سال است که از تئاتر دهقان تنها یک تابلو آن هم بر سر یک خیابان باقیمانده است.
سالهای سال است که تئاتر نصر میزبان خاک است و هر روز با تمام خاطرات خود زیر آوار مغازههای مجاور خود که کمترین احساسی به این بنای هنری ندارند مدفون میشود.
سالهای سال است که این اتفاق رخ میدهد و تنها چیزی که دیده میشود سکوت است. سکوت مدیران، رسانهها. فراموش نکنیم که چند سال پیش بود که خبر سرقت از تئاتر نصر باعث شد تا همگان به ناگاه به یاد این سالن قدیمی تئاتر بیفتند و مدیران و مسئولان به فکر تبدیل آن به موزه تئاتر افتادند.
در پشت در تئاتر پارس جعبههای لوازم الکتریکی در انتظار شما هستند!
چند ماهی تئاتر نصر شاهد حضور چهرههای مختلف تئاتری و غیر تئاتری بود و مسرور از اینکه مورد توجه قرار گرفته اما هیچ نمیدانست که بعد از این توجه مقطعی به خوابی فرو خواهد رفت که هیچکس متوجه آن نمیشود و یا وانمود میکند که متوجه آن نمیشود.
تئاتر پارس یکی از قدیمیترین سالنهای تئاتری ایران هم چنین وضعی دارد. سالنی که تنها میزبان بازماندههای نسل قدیم نمایشگران تئاتر آزاد ایران بود و تنها مأمن آنها. سالنی که با احمد بهروزی، علی تقوایی، افشین یکه، اصغر زمانی، حسین رنگینوند و غلامرضا امیری خاطرات خوبی را سپری کرده بود.
سالنی که شاهد وداع اردشیر سهرابی بود و میدانست که تنها دو روز بعد خبر رحلت سهرابی را خواهد شنید و چه بسیار سهرابیها که با تعطیلی تئاتر پارس نه تنها از تئاتر که از این دیار خاکی هم وداع کردند.
اما گویا مدیران و مسئولان تنها چیزی را که نمیبینند و نمیشنوند همینها است.
گویا سالنهای قدیمی تئاتر و اهالی و هنرمندان آن از دایره توجه مدیران و مسئولان خارج هستند گرچه هنر تئاتر هم سهم ناچیزی از این دایره توجه دارد.
این روزها وقتی به خیابان لالهزار قدم میگذاریم و به سمت تئاتر پارس میرویم با دری بسته مواجه میشویم که پشت آن پر است از جعبههای لوازم الکتریکی.
سالنی که روزی میزبان هنرمندان تئاتر و تماشاگران تئاتری بود این روزها میزبان لامپ و سرپیج و چیزهای دیگری است که تناسبی با هنر و تئاتر ندارند و اگر در مکانهای دیگر باعث روشنایی هستند این بار خاموشی تئاتر پارس را به همراه دارند.
بعد از گذشت سالنها این روزها به جای تماشاگران تئاتری تنها جعبههای کالا حق ورود به این سالن تئاتری را دارند.
جالب این است که فروشندگان و مغازهداران اطراف بیتوجه به این مکان هنری و قدیمی از این مکان به عنوان انباری برای کالاهای خود استفاده میکنند و در پاسخ به پرسش ما که چرا در تئاتر پارس بسته است میگویند که این سالن پلمپ شده است.
اما تنها قفلی به در ورودی تئاتر پارس نصب شده که کلیدش به دست مغازهداران مجاور سالن است.
مشخص نیست که چرا فضاهای فرهنگی و هنری که جزو میراث فرهنگی کشور هستند باید به این راحتی و بدون کمترین توجه رو به نابودی کشیده شوند.
البته سالهای سال است که این سؤال مطرح است و تنها پاسخی که داده شده اتفاقاتی است که به صورت عینی هر بینندهای میتواند شاهد وقوعشان باشد.
یکی از این اتفاقات این است که تئاتر پارس به عنوان یکی از قدیمیترین سالنهای تئاتر ایران تبدیل به انبار شد!