با تیشرتی سوراخ و خیس، بید بید میلرزید. کیسه پلاستیکی آبی راهراهش پر بود از دستمال کاغذی جیبی و فال. ساعت از 9 گذشته بود و همه منتظر بودیم یا باران بند بیاید یا آخرین اتوبوس شب از راه برسد. تا رسیدن اتوبوس یکی گرمکنش را روی او انداخت، یکی شکلات و دیگری جایش را به او داد. پسرک ظاهرا عادت داشت به مهربانیهای مردم. اما همیشه این طور نیست. کودکانی که در خیابانها مجبور به کار کردن هستند بعضی وقتها مزاحم عابران میشوند و میگویند خاله، خاله ازم فال بخر، اگه نمیخری یه پول بده برم غذا بخورم.
آنقدر این صحنه تکرار شده است که عابران نه میل دارند فال بخرند و نه باور میکنند او گرسنه است. کودکان کار و خیابان که محصول خانوادههای بیبضاعتاند پیش از رسیدن به سن قانونی، ناگزیر وارد بازار کار میشوند و کار زودرس مانع رشد طبیعی، اجتماعی، روانی و جسمانی آنها میشود و به عقیده کارشناسان تا در وضعیت و نحوه حمایت از اقشار کمدرآمد و خانوادههای بیسرپرست و بدسرپرست تغییری حاصل نشود معضل کودکان خیابان همچنان وجود خواهد داشت. مشکلاتی مانند مشکلات اقتصادی، مشکلات خانوادگی (طلاق، بیسرپرستی، بدسرپرستی و...) مشکلات اجتماعی( مهاجرت، اعتیاد، نداشتن بیمه و...)، مشکلات فرهنگی (تبعیض، خشونت، آزار جسمی و جنسی و...)، مشکلات قانونی (نبود قانون، نارسایی قانون و...) و مشکلات مربوط به سلامت همهجانبه کودکان (تغذیه، بهداشت، آموزش، اوقات فراغت و...) از مهمترین مشکلات کودکان کار و خیابان به شمار میآیند. گزارش زیر نگاهی است به وضعیت این کودکان.
تقسیم کار و وظایف در خانواده در جوامع شهری و روستایی کاملا متفاوت است. در زمانهایی نه چندان دور که تعداد روستاییان از شهریها بیشتر بود تقسیم کار در خانواده بهگونهای بود که علاوه بر زن و مرد بخشی از کار به کودکان نیز سپرده میشد. دختران در سنین 9-8سالگی با مشکهای کوچک برای آوردن آب به مادران خود کمک میکردند. در نظام ارزشهای ایلی بعضی کارها برای بزرگسالان ناپسند است. در موقع دوشیدن دام ،کودکان خردسال برهها و بزغالهها را از مادر جدا نگاه میدارند تا شیر مادر را تمام نکنند. گلههای گوسفند را غالبا پسران10 ساله به بالا برای چرا به کوهستان میبرند، میانگین سن چوپان در ایل بهمئی از 11سال تجاوز نمیکند و این بدان دلیل است که تعداد گوسفندان خانواده زیاد نیست و از 30 تا 40 رأس تجاوز نمیکند و پسران خانواده قادرند آن را به چرا ببرند.
جاوید سبحانی،جامعهشناس و عضو انجمن حمایت از کودکان در مورد کار کودکان و ارزشگذاری بر آن میگوید: کار کودک را میتوان هم از زاویه فرهنگی و هم از زاویه اقتصادی مورد تحلیل قرار داد. چیزی که بیشترین تأثیر را دارد عوامل اقتصادی است. کار کودک تابع قواعد عرضه و تقاضا است یعنی در جاهایی که نیروی کار کودک ارزان قیمت است و تقاضا برای آن زیاد، بازار استفاده از آنها در بخشهای خردهکالایی (تولید و توزیع) وجود دارد. این نیروی انسانی علاوه بر ارزان بودن، فردی است مطیع که نیاز به تأمین اجتماعی و بیمه ندارد و وزارت کار نیز بر کارگاههایی که آنها در آن کار میکنند نظارت نمیکند. از سوی دیگر میبینید که خانواده بهعنوان طرف عرضه بهدلیل فقری که بر آن حاکم است و عدمتواناییاش در تأمین بودجه خانواده مجبور است که رابطهاش با کودکان را تبدیل به رابطه اقتصادی کند.
وی میگوید: از زاویه فرهنگی نیز باید گفت که هنوز کار کودک برای برخی خردهفرهنگها نوعی ارزش تلقی میشود و تحت عنوان نشانه بزرگ شدن، بلوغ و استقلال توجیه میشود و در جامعه ما ورود به دوره بزرگسالی گاهی مورد تأکید است. این ارزشهای فرهنگی در توجیه کار کودک مؤثر هستند. ولی میتوان با آموزشهای حقوق کودک به والدین این نگرشهای موجود در باره ضرورت کار کودک را تغییر داد. هرچند ریشههای اقتصادی این معضل اجتماعی مانند فقر و نابرابریهای اجتماعی باید در سطح کلان تغییر کند.
حسن عمادی- جامعهشناس- کودکان کار و خیابان را از نظر مطالعات اجتماعی یک پدیده میداند و میگوید: با توجه به افزایش کودکان کار خیابانی در جامعه و محرومیتهای آموزشی و عاطفی آنها لازم است تا به آنان توجه جدی شود خصوصاً با توجه به اینکه نتایج بهدست آمده از مطالعات در این زمینه نشان میدهد که این کودکان از مشکلاتی روانشناختی همراه با عملکرد ضعیف اجتماعی، اضطراب، افسردگی و مشکلات رفتاری رنج میبرند و حضور آنها در خیابان گاهی منجر به بروز شدیدترین آسیبهای روانشناختی و اجتماعی در آنها میشود. بیشک فقر، بیکاری، اعتیاد، رشد مهاجرت، ضعف سیستم رفاه اجتماعی، فقدان مهارتهای زندگی در کلانشهر جزو عوامل ساختاری در تشدید این مسئله محسوب میشود. گسترش مهاجرتهای داخلی و اتباع کشورهای همسایه به شهرهای بزرگ ازجمله کلانشهر تهران نیز یکی از دلایل افزایش روزافزون کودکان خیابان محسوب میشود.
جاوید سبحانی؛ فعال حقوق کودکان میگوید: عمده کودکان کار وخیابان محصول حاشیهنشینی شهرهای بزرگ هستند. متأسفانه ما برنامه منسجمی برای تغییر در خاستگاههای اجتماعی این کودکان نداریم. همچنین فقدان تأمین اجتماعی کارآمد از دیگر مشکلات کودکان کار است. متأسفانه تأمین اجتماعی حداقلی که خانواده را از نیازهای اولیهاش خودکفا کند و مجبور نشود کودکانش را برای کار به خیابانها بفرستد نداریم. تا زمانی که در سیاستها و برنامههای فقرزدایی بخشی را به کودکان اختصاص ندهیم حتی اگر شاخصهای اقتصادی جامعه هم بهبود پیدا کند همچنان این معضل سر جای خود قرار خواهد داشت. تجربه سایر کشورها نشان میدهد رشد و توسعه اقتصادی، کار کودکان را محدود میکند ولی از بین نمیبرد مگر اینکه دولتها برای کار کودکان برنامه مشخص داشته باشند. متاسفانه در ایران هیچ مسئولیت پذیری از سوی نهادهای دولتی در مورد کار کودکان وجود ندارد.
عمادی درخصوص مقایسه وضعیت کودکان کار و خیابان کشور ما با سایر کشورها میگوید: کودکان کار خیابانی تقریبا در تمام کشورها کمابیش دیده میشوند ولی در کشورهای در حال توسعه باتوجه به روند سریع مهاجرت و شهرنشینی و افزایش سریع جمعیت شهرها این مسئله شایعتر است. کشور هند و تعدادی از کشورهای آمریکایلاتین درصد بالایی از کودکان کار و خیابان دنیا را در خود جای دادهاند. باید توجه داشت که شکل کار کودک با کشور ما متفاوت است از این جهت که کودکان کار ایران بیشتر دارای سرپرست هستند و با وجود اینکه در خیابان کار میکنند در آن زندگی نمیکنند. کشورهای همجوار ما مانند افغانستان و پاکستان نیز دارای این مشکل هستند و بخشی از کودکان کار و خیابان ایرانی نیز از اتباع ایندو کشور هستند.
در برخورد با کودکان خیابان عدهای معتقدند به این کودکان کمک نکنید تا سوءاستفاده از آنها کم شود، عدهای دیگر نیز معتقدند که کمک به آنها باعث میشود از کودکان برای خلافهای پنهان استفاده شود.
جاوید سبحانی، فعال حقوق کودکان در مورد نگرشهای عامیانه یا کلیشههای موجود در مورد کودکان کار خیابانی میگوید: کلیشهها دو قطبی و متناقضاند. در برخی موارد این کودکان را بهدلیل تصویرهای نادرستی که از آنها شکل گرفته نوعی تهدید برای امنیت جامعه تلقی میکنند مثل اینکه این کودکان یا مجرمند یا فراری یا در حملونقل موادمخدر استفاده میشوند و این کلیشههای نادرست مبنای برخورد قهرآمیز و طرد کننده نسبت به کودکان است و نیاز است که این نگاه اصلاح شود.در واقع نوعی نگاه مجرمانه روی آنها حاکم است و نیاز است که این نگاه اصلاح شود. نباید کودکان بهدلیل این نگاه اشتباه دوباره از جامعه طرد شوند.
نگاه دیگر ترحم و دلسوزیهایی است که میتواند چرخه کودکان خیابانی را بازتولید کند. در این نگاه کودک را به کار تشویق میکند باعث میشود که فرهنگ وابستگی و محتاج به دیگران بودن در کودکان تقویت شود. البته این بیشتر در مورد کودکانی صادق است که در خیابان کار میکنند. واکنش اصلی که میتواند به این کودکان کمک کند واکنشی مبتنی بر احترام و رعایت حقوق شهروندی آنهاست؛ شهروندی که به دلایل خاصی که در خانواده و جامعهاش وجود دارد مجبور است مسیر طبیعی کودکی خود را با کار کردن ازبین ببرد.
جاوید سبحانی میافزاید: شهروندان نمیتوانند مسئله کودکان خیابانی را حل بکنند. اگر شهروندان به این کودکان کمک نکنند ممکن است وارد عرصههای اقتصاد جنایی شوند. حمایت شهروندان از این کودکان منتهی به تداوم وابستگی آنان به دیگران میشود به همین دلیل برای حل مسئله نهادهای مسئول باید تمامی بهانههایی که باعث میشود این کودکان رو به کار بیاورند را از بین ببرند. درصورتی که شهروندان ببینند که یک سیستم تأمین اجتماعی قوی از خانوادههای با توان اقتصادی کم حمایت میکند نباید به کودکان کمک کنند ولی وقتی پوشش کامل تأمین اجتماعی وجود ندارد شهروندان باید با احترام و کرامت انسانی با این کودکان برخورد کنند.
عمادی؛ درباره اقدامات دولتی و غیردولتی در برخورد با مسئله کودکان کار میگوید: با توجه به رشد پدیده کودکان خیابانی اقدامات متعددی از سوی نهادهای مسئول مانند بهزیستی، نیروی انتظامی یا شهرداری انجام شده است و حتی هیأت دولت مصوبهای جهت ساماندهی کودکان خیابانی ارائه کرده که با توجه به آن فعالیتهایی توسط ارگانهای مسئول خصوصا سازمان بهزیستی و شهرداری انجام میشود که متناسب با رشد این پدیده نبوده و نتوانسته است این مشکل را کنترل و کاهش دهد. سازمانهای غیردولتی یکی از نمادهای جامعه مدنی و وجود آنها در راستای ترویج حقوق کودک و حمایت از کودکان و نوجوانان بهعنوان یکی از گروههای آسیبپذیر و نیازمند حمایت، بسیار مهم و حائز اهمیت است این سازمانها از طریق جلب افکار عمومی و کمک به روند وضع قوانین حقوق بشری در سطوح مختلف نقش مؤثری را ایفا میکنند.