خلاصه میخواهم بگویم راحت باش، اصلاً فکر کن اینجا خانه خودت است. البته اگر واقعاً میخواهی بدانی اینجا کجاست برایت میگویم: اینجا یک مجسمه است!
چه جملۀ عجیبی، نه؟ما معمولاً میگوییم این یک مجسمه است، اما در این مورد میتوانیم از قوانین همیشگی دستور زبان سرپیچی کنیم. راستش را بخواهی، چون سازنده این مجسمه هم از قوانین همیشگی ساختن مجسمه سرپیچی کرده است. شاید بهتر باشد بگویم اینجا فضای داخلی یک مجسمه است؛ فضای داخلی «لِوییِتَن» آخرین مجسمهای که «آنیش کاپور»، مجسمهساز معروف انگلیسیِ هندیتبار ساخته و در ساختمان «گرانپَله» پاریس به نمایش گذاشته است.
نه اینکه کاپور این مجسمه بزرگ را ساخته باشد و بعد دنبال جایی بگردد که بتواند آن را به نمایش بگذارد؛ نه! او اصلاً این مجسمه را برای نمایش در این ساختمان ساخته. ساختمانی به وسعت ۱۳هزارو005 مترمربع با سقفی به بلندی ۴۵ متر با گنبدهای شیشهای؛ ساختمانی که آنقدر جذابیتهای بصری دارد که هر مجسمهای نمیتواند در آن جلوه کند. به همین دلیل هم مسئولان این ساختمان، هر سال یک مجسهساز معروف را انتخاب میکنند و از او میخواهند برای این ساختمان یک مجسمه بسازد؛ در حقیقت برای نمایشگاهی بهنام «مانیومِنتا» که در این ساختمان برگزار میشود.
نمایشگاه مانیومنتا از چهار سال پیش راهاندازی شده و هر سال تنها به یک اثر مدرن از یک مجسمهساز معروف اختصاص پیدا میکند. پیش از این، آثار سه مجسمهساز دیگر، «ریچارد سِرا»، «کریستیَن بُلتانسکی» و «آنسِل کیفِر» دراین نمایشگاه به نمایش درآمدهاند. اما مجسمه کاپور با کارهای قبلی فرق دارد. تقریباً نصف بیشتر فضای ساختمان گرانپله را پر میکند و طوری ساخته شده که بازدیدکنندهها میتوانند وارد آن شوند. نام آن، «لِوییِتَن» در حقیقت نام نوعی جانور غولآسای دریایی است که در متنهای قدیمی آمده؛ شاید نوعی جانور افسانهای بوده یا نوعی نهنگ که سالهای سال پیش در اقیانوسها زندگی میکرده. به هر حال هر چه که بوده، این مجسمه با نام این موجود شگفتانگیز، بینندهها را شگفتزده میکند.
وقتی بینندهها وارد مجسمه میشوند، شگفتیشان بیشتر هم میشود، اما بهشکلی متفاوت. آنها از بیرون مجسمه را به شکل سه کُرهای میدیدند که به هم وصل شده بودند، اما حالا با یک فضای بزرگ توخالی روبهرو هستند که حفرههای بزرگ آن، ذهنشان را به دیگر فضاهای ناشناخته مجسمه میبرد؛ فضاهایی که هیچوقت نمیتوانند واردشان بشوند. بدنۀ لوییتن از مادهای مخصوص درست شده که در عین حال که خیلی محکم است، نیمهشفاف هم هست و نور را از خودش عبور میدهد.
برای همین این فضای داخلی، در روزهای مختلف، آفتابی یا ابری یا حتی در ساعتهای مختلف روز، جلوههای متفاوت پیدا میکند. در لحظههای آفتابی، سایهای از طرح سقف ساختمان گرانپَله روی آن میافتد و بافتی خاص به وجود میآورد، اما در ساعتهای ابری بافتی ساده و کدر پیدا میکند و... کاپور در این اثرش هم مثل خیلی از آثار دیگرش، از رنگ قرمز یکدست استفاده کرده و این ویژگی هم در احساسی که در بینندههایش بهوجود میآورد تأثیر می گذارد.
مجموعهویژگیهای لوییتنِ کاپور بیننده را یاد خودش میاندازد؛ موجودی با دو جلوه کاملاً متفاوت: جلوه بیرونی و دنیای درونی. میتواند خودش را از بیرون تماشا کند و وارد دنیای درونش شود و به هر جایی که میخواهد سرک بکشد، اما جاهایی هم هستند که هیچوقت به آنها راه پیدا نمیکند. در عین حال پوستهای محکم دنیای درون و بیرون را از هم جدا
میکند. با وجود این، دنیای درونش با بیرون ارتباط مستقیم دارد و تحتتأثیر شرایط آن جلوههای متفاوت پیدا میکند. از نظر بعضی از آنها لوییتن ویژگیهای یک اثر هنری خوب را ندارد، اما خیلی از منتقدهای هنری هم ویژگیهای مثبت زیادی در آن دیدهاند. حالا تو هم خوب به آن نگاه کن! به نظر تو این اثر آنیش کاپور میتواند یک اثر هنری خوب باشد؟