بلکه فضایی است فرهنگی که در آن ملل مختلف با زبان هنری با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. بنابراین حضور در چنین فضای مهم فرهنگی-هنری بیشتر از آنکه برای هنرمندان ما یک نیاز کاری به حساب آید، برای مسئولان، مدیران و حتی مردم یک فرصت برای نمایش فرهنگ پویای ایرانی است. هنرمندان ایرانی در سال 1382 و در پنجاهمین دوره برگزاری بیینال، اولین حضور خود را پس از انقلاب تجربه کردند.
بهروز دارش، حسین خسروجردی و احمد نادعلیان از حوزه هنرهای تجسمی، چشم هنرمندان، کارشناسان و منتقدان خارجی را به هنر مدرن ایرانی معطوف کردند. کسانی که به جریان فرهنگی بعد از انقلاب خرده میگرفتند که هنر ایرانی در محدوده کشور جا خوش کرده و بازار جهانی ندارد وقتی که ازدحام علاقهمندان را در غرفه ایران دیدند، ابطال ادعای خود را به عینه مشاهده کردند. دستاوردهای مثبت حضور در دو سالانه ونیز باعث شد که این بار با برنامهریزی دقیقتر مدیران وقت حضور تازه و بدیعی را در پنجاهویکمین دوره بیینال ونیز طراحی کنند.
در سال1383 دو هنرمند زن ایرانی ماندانا مقدم و بیتا فیاضی نشان دادند که هنر مدرن و تجسمی در ایران حد و مرزی نمیشناسد و در همه قشر و گروه ایرانی جایگاه ویژهای کسب کرده است.
نقدهایی که در مطبوعات ونیز در دوره برپایی نمایشگاه آثار این دو هنرمند درج شد، گواه تداوم حضور هنری ایران در ونیز بود البته پیش از این نیز در چهلونهمین دوره بیینال ونیز اثری از عباس کیارستمی شامل یک ویدئو اینستالیشن به نمایش درآمده بود.
اما در کمتر از پنج ماهی که به برپایی نمایشگاه مانده تنها یک ماه فرصت برای اعلام اسامی آثار و هنرمندان ایرانی در ونیز باقی مانده و هنوز هیچ برنامهای از طرف مدیران مسئول اعلام نشده است. دستاورد چهارساله ایران در دو سالانه ونیز حاصل 30سال رایزنی و برنامهریزی مسئولان در همه شئون و نهادهای فرهنگی کشور است. ونیز، محل تلاقی سیاستهای صلحطلبانه وزارت خارجه، برنامههای فرهنگی وزارت ارشاد و محل ارائه کارنامه هنری معاونت هنری و موزه هنرهای معاصر تهران است.
از طرفی دستاورد هنری امری مقطعی و بدون پشتوانه مردمی نیست. اگر شور و شوق هنرمندان و علاقهمندان نسبت به حضور آثار هنری در ونیز اهمیت داده نشود و این خبر همچون دیگر خبرهای هنری به دست فراموشی سپرده شود، در کوتاهمدت حساسیت مردمی و رسانههای گروهی به امر حضور جهانی هنرهای تجسمی تقلیل یافته و نیاز فرهنگی آن از بین میرود.
از اینرو اغراق نیست اگر عنوان شود که عدم حضور ایران در پنجاه و دومین بیینال ونیز لطمه جبرانناپذیری به ساختار هنری کشور وارد میکند به گونهای که پیشبینی میشود حداقل 10سال (پنج دوره) نیاز است تا این انقطاع جبران شود، وقتی کشورهای همسایه همچون ترکیه و امارات عربی در تلاش برای معرفی هرچه گستردهتر کشور خود به عنوان مرکز فرهنگی-هنری منطقه هستند آیا میتوان بیتفاوت بود و در بعد خبری و جهانی حضور در ونیز دچار تردید گردید؟
به روشنی میتوان حدس زد که کشورهای عربی با صرف هزینههای هنگفت آثاری بیارزش اما پرطمطراق را از حوزه خلیج فارس با عنوان اثری از دنیای عرب به نمایش خواهند گذاشت.
پرواضح است که دیگر کشورهای عربی همچون سوریه و لبنان با نمایش آثار خوشنویسی خود سند گرانبهای فرهنگ ایرانی یعنی خط آن را در اذهان جهانی به عنوان خط عربی! جا بزنند. قابل پیشبینی است که از تحول مینیاتور ایرانی در آثار چین و پاکستان به عنوان یک سبک جدید نقاشی غیرایرانی یاد شود.
به سادگی میتوان تصور کرد که دانایی گروهی هنرمندان معاصر ما که با سختکوشی در عرصه هنرهای مدرن مانند ویدئو آرت، اینستالیشن و کانسپچوال به دست آمده امری اتفاقی و فردی قلمداد شود و ایران کشوری با هنر پویا و متداوم در عرصه حضور جهانی مطرح نشود، بلکه چند نام ایرانی که در اروپا و آمریکا گالریهای شخصی دارند به عنوان هنرمندی بدون سرزمین مادری اجازه ورود به ونیز پیدا کنند.
بیایید به دور از هرگونه سوءتفاهم و کژاندیشی، با همدلی و آیندهنگری و برای زدودن چهره غیر واقعی که از ایران و ایرانیان و بخصوص هنر ایرانی در جهان ایجاد شده برنامهای مشخص و مدون برای حضورهای جهانی هنرمندان ایرانی و آثارشان طراحی و اجرا شود تا در آخرین فرصتهای باقیمانده تصمیمهای عجولانه نگیریم و یا حسرت فرصتهای از دست رفته را نخوریم. اگر دیر شده اما مهلت به پایان نرسیده، به ونیز بگویید منتظر بماند چرا که هنر ایرانی گوهر یگانه نگین شماست.
البته آنها تا وقتی منتظر میمانند که ما قصد رفتن داشته باشیم وگرنه در جهان پرشتاب امروزی هیچ کاروانی منتظر مسافران خوابمانده نمیشود. از خواب بیدار شدهایم اما خوابآلود تصمیم نگیریم. با سرعت و دقت دو سالانه ونیز را هدف قرار دهیم و چشم جهانیان را به هنر مدرن ایرانیان روشن کنیم.