به گزارش ماهنامه مدیریت ارتباطات، این کتاب که آخرین مراحل نگارش خود را میگذراند، در دو بخش تنظیم شده است: زندگی در ایران و زندگی در آمریکا.
در بخش اول، زندگی پروفسور کمالیپور از بدو تولد در راور کرمان در سال 1326 تا زمان خروج از ایران در سال 1351 ترسیم شده و پس از مقدمهای در مورد وضعیت آن سالهای راور، خاطرات دوران خردسالی و دبستان، تحصیل در کرمان، دوره سربازی و مقدمات سفر به آمریکا تشریح شده است.
در نخستین صفحات بخش اول آمده است: من در خیر آباد متولد شدم؛ آبادی کوچکی که در مجاورت راور بود. آن زمان پدرم در باغ بزرگ میوه و پسته کار میکرد. البته پستهکاری آن روز نه به وسعت حالا بود و نه درآمد زیادی عاید کشاورزان می کرد. خانه محقر ما در خیرآباد وسط همان باغ قرار داشت. اتاقکی کاهگلی با در چوبی قدیمی، کف خاکی و آتشدان کوچکی که هم وسیله گرمایی خانه بود، هم جایی که مادر کماجدان را روی آن میگذاشت تا غذا که اغلب آبگوشت بود، خوب بپزد؛ بهعلاوه یک دار قالی که پدر و مادر پای آن مینشستند و گره روی گره مینشاندند تا پول حاصل از فروش قالی را به زخمی از زندگیمان بزنند.
در بخش دوم کتاب، فراز و نشیبهای زندگی خانوادگی و فعالیتهای علمی و حرفهای پروفسور کمالیپور در طول چهل سال زندگی در آمریکا ترسیم شده و در تشریح لحظهی ورود او به آمریکا آمده است:
... در میان جمعیتی که به استقبال مسافران آمده بودند، کسی منتظر من نبود. ابتدا کمی ترسیدم؛ فکر کردم حالا چطور باید خودم را به دانشگاه برسانم؟ آرزو کردم ایکاش میشد چهره آشنایی را ببینم. بدتر اینکه حتی متوجه یک جمله از مکالمات آمریکاییها نمیشدم؛ انگار نه انگار که به کلاس زبان انگلیسی رفته بودم! همین ترسم را بیشتر کرد.
یادم افتاد که روی برگههای ثبتنام دانشگاه سنتلوییس، تلفن و نشانی آنجا نوشته شده که کمک خوبی برای پیداکردن مقصدم بود. برگهها را از ساک درآوردم و از سالن فرودگاه خارج شدم.
پروفسور کمالیپور به مناسبت در پیش بودن انتشار این کتاب به ماهنامه مدیریت ارتباطات میگوید: سالها پیش وقتی پس از 18 سال دوری به وطن بازگشتم و شور و شوق و هوش و ذکاوت جوانان ایرانی را از نزدیک دیدم، به توصیه دوستان زیادی تصمیم به انتشار کتاب زندگیام گرفتم تا شاید سرگذشت زندگی من بتواند راهنمای عمل نوجوانان و جوانانی باشد که باوجود ظرفیتهای بالای هوشی و فکری، تصور میکنند برخی مشکلات و گاه شرایط زندگی، به آنها اجازه نمیدهد به اهدافشان در راه کسب علم و پیشرفت برسند.
او ادامه میدهد: نوشتن این کتاب به دلیل مشغلههای زیادی که داشتم، سالها به تأخیر افتاد؛ ضمن اینکه دوستانی که در جریان مسیر زندگیام بودند، همواره توصیه میکردند که ماجراهای زندگیام را بنویسم و منتشر کنم. او اعتماد به نفس، تلاش و اخلاق را از عوامل مؤثر در پیشرفت انسان میداند و ادامه میدهد. باید با بیان تجربههای خود، از ناامیدی و مأیوس شدن جوانان جلوگیری کنیم و همه با هم برای رسیدن به فردایی بهتر، امیدوارانه تلاش کنیم.
پروفسور کمالیپور با اینکه بیش از چهار دهه از عمر خود را در خارج از ایران سپری کرده است، همواره بر این نکته تأکید دارد که: «ایرانی هر کجای دنیا که زندگی کند، ایرانی است و من همواره سعی کردهام که یک سفیر فرهنگی در سطح جهانی باشم».
نویسنده زندگینامه پروفسور کمالیپور، نگین حسینی، نویسنده و روزنامهنگار باسابقهای است که نگارش دو کتاب را در پیشینه فعالیتهای حرفهای خود دارد. ویراستار این کتاب، شادی حامدی آزاد است و همسر و فرزندان پروفسور کمالیپور نیز به همراه علی عبدالرشیدی و امیر عباس تقیپور او را در انتشار کتاب یاری میکنند.