باراک اوباما در آن اجلاس با بیان این نکته که از جولای2011 فرایند خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان آغاز خواهد شد، اعلام کرد که تا سال2014 تمام مسئولیتها به نیروهای افغان واگذار خواهد شد و تا آن سال نیروهای آمریکایی بهطور کامل افغانستان را ترک خواهند کرد. رئیسجمهور آمریکا روز پنجشنبه اعلام کرد که یکسوم نظامیان این کشور طی 15ماه آینده افغانستان را ترک میکنند. قرار است همزمان با خروج بخشی از نیروهای ائتلاف، مسئولیت حفظ امنیت برخی استانهای افغانستان مانند هرات، بامیان، مزار شریف، پنجشیر، بغلان و مرکز استان هلمند به نیروهای افغان واگذار شود. نواحی یاد شده به استثنای هلمند از جمله مناطقی هستند که طی 10سال اخیر از امنترین نواحی افغانستان به شمار میرفتهاند و حفظ امنیت این مناطق برای دولت کرزی کار مشکلی نخواهد بود. ولی سؤالی که اینجا مطرح کردهاند این است که آیا نیروهای افغان قادر خواهند بود امنیت تمام افغانستان و مخصوصا نواحی بحرانی جنوب را بدون همکاری و همیاری نیروهای خارجی تضمین کنند؟ آیا ادامه دادن مبارزه با تروریسم از سوی دولت افغانستان آن هم بدون حضور نیروهای خارجی میسر خواهد بود یا نه؟
تقریبا درمیان صاحبنظران در این باره اجماع کامل وجود دارد که تثبیت نظام سیاسی کنونی افغانستان و مبارزه هر چه بهتر با مقوله تروریسم نیازمند یک نهادسازی گسترده در زمینههای نظامی و امنیتی این کشور است. به همین خاطر توجه به ارتش و سازماندهی وزارت دفاع در اولویتهای اصلی بنیانگذاران افغانستان جدید قرار گرفت ولی امروز بعد از یک دهه ارتشسازی، قوای مسلح افغانستان با ضعفهای عدیدهای دست و پنجه نرم میکنند؛ ضعفهایی نظیر فقدان نیروهای آموزش دیده، کمبود مهمات و تجهیزات مدرن نظامی، فساد بالا در سیستم اداری، کمبود نیروهای رزمی و وجود برخی ملاحظات قومی- منطقهای درون ارتش باعث شدهاند که ارتش افغانستان از کارایی مطلوبی برخوردار نباشد. هر چند نیروهای بینالمللی این وعده را دادهاند که تا سال2014 تا حد زیادی براین مشکلات فائق خواهند آمد ولی مردم افغانستان براین باورند که به زمان بیشتری برای توانمندشدن و مستقل شدن ارتش نیاز دارند.
یکی از مشکلات تقریبا لاینحل ارتش افغانستان را میتوان در نفوذ ملموس نیروهای طالبان در بدنه آن عنوان کرد؛ نفوذی که تقریبا تمامی آگاهان مسائل افغانستان بر آن اذعان دارند. حادثه حمله به وزارت دفاع افغانستان تقریبا بیش از هر چیزی ریشه در همین مسئله داشت. 2 ماه قبل یک فرد مسلح انتحاری با عبور از پستهای بازرسی خود را به ساختمان مقر وزیر دفاع رسانده و بعد از کشتن تعدادی از سربازان 15 گلوله به سمت دفتر وزیر دفاع شلیک کرد و بعد از یک درگیری نسبتا طولانی به دست یکی از محافظان وزارت دفاع کشته شد. وزارت دفاع افغانستان از ارائه هر گونه توضیحی پیرامون این حادثه خودداری کرد ولی اخباری که بیرون درز کرد حاکی از این بود که فرد انتحاری با لباس رسمی ارتش و با همکاری برخی نگهبانان، خود را به ساختمان مرکزی وزارت دفاع رسانده بود. عملکرد فرد انتحاری بهگونهای بوده که اطلاعات کاملی از موقعیتهای درون وزارت دفاع داشته و این احتمال نیز وجود داشته که عامل انتحاری قبلا هم به درون وزارت آمد و شد داشته است.
حوادث دیگری از این دست مانند فرار بزرگ از زندان قندهار، حمله گسترده نیروهای طالبان به مرکز شهر قندهار، کشتهشدن تعداد زیادی از فرماندهان ارتش و پلیس طی چند ماه اخیر و... ازجمله مسائلی است که بیش از هر چیز میتوان آن را ناشی از نفوذ نیروهای طالبان به بدنه نهادهای نظامی و امنیتی افغانستان دانست؛ مسئلهای که نگرانیهای عدیدهای را فرا روی دولتمردان افغان قرار داده است. وجود ضعفهای عدیده درون ارتش در کنار دستاوردهای اندک شورایعالی صلح در مذاکره با طالبان چشمانداز روند انتقال مسئولیت به نیروهای ارتش افغانستان را با دغدغه همراه کرده است. البته باید صبر کرد و دید که تا سال2014 فرایند مذاکره با طالبان و مسئله توانمندسازی ارتش افغانستان به چه مرحلهای خواهد رسید، آنوقت است که میتوان با دقت بیشتری به بررسی این مسئله پرداخت.