این نام را احتمالا تنها کسانی بهجا میآورند که خواننده نقدهای او در دهه40 بودهاند و البته از نسل امروز، کسانی که نقد تجدید چاپ شده او بر فیلم «پنجره عقبی» در کتاب «هیچکاک همیشه استاد» را خواندهاند یا مقاله «باندها»یش را در کتاب جیمزباند.
وجدانی سال 47 از ایران رفت و تا همین چند وقت پیش تقریبا هیچکس از او خبری نداشت؛ برخلاف همنسل او پرویز دوایی که در همه این سالها همچنان نامش مطرح بوده و نوشتههای نوستالژیکش منتشر میشود و علاقهمندان پیگیری دارد. دوایی نمونه برجسته منتقدانی بود که با شور و احساس مینوشتند و وجدانی نماینده شاخص جریانی در نقدنویسی که بیشتر به تعقل تکیه میکرد تا احساسات. نتیجه اینکه دوایی شد تأثیرگذارترین منتقد سینمای ایران در همه ادوار و خیلیها اغلب کوششهای ناکامی کردند تا مثل او بنویسند و نقدهای وجدانی در یاد کمتر کسی ماند.
وجدانی وقتی از ایران رفت که هنوز موج نوی سینمای ایران آغاز نشده بود و دوایی چند سالی بیشتر ماند و کمک شایانی به رشد فیلمسازان خوشفکری که علیه فیلمفارسی بهپاخاسته بودند، کرد. وجدانی (جز در یکی دو یادداشت کوتاه) هرگز درباره سینمای ایران ننوشت، درواقع سینمای فارسی را بیارزشتر از آن میدانست که چیزی در موردش بنویسد. حالا در یادداشتی که پس از سالها نوشته به پیشرفتهای سینمای ایران در این سالها اشاره کرده است. سالها پیش خسرو دهقان نبودن نقد ایرانی در کارنامه وجدانی را مهمترین دلیل برای عدم امکان قضاوت دربارهاش بهعنوان منتقد میدانست. حالا که وجدانی بعد از 4 دهه پیدایش شده باید منتظر ماند و دید درباره فیلمهای ایرانی مینویسد یا خیر. اما مهمتر از هر چیز روش فراموششده و نادیدهگرفته شده وجدانی است. در روزهایی که همه از بحران نقد فیلم میگویند، رجعت به نوشتههای مستدل و ارزشمند وجدانی نامش هرچه باشد بازگشت به گذشته نیست و میتواند پیشنهادی کاربردی برای آینده باشد.
شفیع آقامحمدیان مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی اخیرا با اشاره به کمبود بودجه در سالجاری گفته جشنوارهها را به هر صورت برگزار خواهد کرد ولی نمیتواند قول حمایت به فیلمسازان جوان بدهد. به گفته آقامحمدیان، جشنوارهها مهمتر از فیلمسازان هستند. این اظهارنظر صریح ظاهرا از سوی گویندهاش تکذیب شد ولی هیچکجا در توضیحی که برای رسانهها ارسال شد نشانی از تکذیب به چشم نمیخورد.
به هر حال اولویت جشنواره بر فیلمساز میتواند یکی از دلایل آفتهای سینمای ایران یعنی جشنوارهزدگی را روشن کند؛ اینکه برای مدیران، جشنوارهها بیشتر از فیلمسازان اهمیت دارند و حتی اگر بودجه کم باشد باز هم جشنواره باید برگزار شود و این حمایت از فیلمساز است که با اما و اگرهای بسیار مواجه میشود. دوستانی که این روزها به فکر گسترش سینما و تربیت فیلمساز در تانزانیا نیز هستند کاش فکری هم برای مملکت خودمان بکنند و بدانند جشنواره سینمایی بدون فیلمساز معنایی ندارد. کسی هم که در مدتی کوتاه و به سفارش، فیلمی را برای جشنواره موضوعی میسازد، نامش فیلمساز نیست؛ یک سفارشگیرنده است که میداند اگر مضمون دلخواه مدیران را به هر شکلی به تصویر بکشد، کارش مقبول واقع میشود.