اول آنکه میتواند ظرفیتهای یک کشور را نشان دهد و همچنین میتواند گویای شیوه مدیریت و روشهای مقابله با آن را مشخص و متعاقبا غلظت فضای تخاصم را نشان دهد و در عین حال نوع روشها و رفتارهایی را که به استمرار فضای تحریم منجر میشود، از هر دو سوی تحریمکننده و تحریمشونده مورد ارزیابی قرار دهد.
شکی در این نیست که ما تجربیات بسیاری از اعمال تحریمهای گوناگون علیه جمهوری اسلامی ایران داریم اما این نکته خود سرآغاز یک بحث عالمانه است و آن اینکه قطعا استقبال از تحریم به صرف داشتن سابقه و یا پشت سر گذاردن مراحل قبلی نمیتواند منطقی باشد. منطقی بودن هر تحریم به یک اصل شناخته شده در راستای منافع و مصالح ملی برمیگردد. بدین معنا که در یک نظام تصمیمگیری در یک کشور، اعم از قوه مجریه یا ترکیبی یا فراتر و محدودتر از آن، در درجه اول معیار صحت و عقلانیت این است که چه میزان در راستای منافع ملی عمل میشود که خود منافع ملی دربرگیرنده حوزههای سهگانه «امنیت»؛ شامل استقلال و حفظ رژیم و سرحدات مرزی و یا حوزههای «اقتصاد و رفاه» که در برگیرنده خودکفایی و رشد مستمر و امثالهم است و یا حوزههای «ارزشی» که آرمانها و اهداف ارزشی و بنیادی کشور که در قانون اساسی و یا تفکرات مسئولان نظام مطرح است را پوشش میدهد. این سه حوزه، حوزههای شناخته شده جهانی است برای قضاوت کارآمدی و توانمندی یک نظام.
بنابراین در راستای منافع ملی بحثی تحت عنوان هزینه فایده مطرح میشود. یعنی منافع حاصله از تأکید روی مقولاتی که منجر به تحریم میشود و منافع و فرصتهایی که از این طریق به دست میآید و متعاقبا نوع و میزان هزینههای مرتبط با موضوع در قالب تحلیل هزینه فایدههای کلان ملی مورد بررسی قرار میگیرد و بر این مبنا هزینهها و فایدهها توجیه منطقی مییابد. به بیان دیگر بحث مصلحت ناشی از همین برآوردهایی است که از هزینههایی که برای موضوعات منجر به تحریم انجام میشود مطرح میشود.
آنچه که در مورد فضای ایران و تحریمها مطرح میشود این است که در یک طرف شیطنت و تخاصم دنیای سلطه برای نظام جمهوری اسلامی و مردم شناخته شده است و این تخاصم قطعا به ماهیت نظام جمهوری اسلامی، ازجمله استقلال و اهداف آرمانی آن برمیگردد. اما قطعا مواردی بر فعل و انفعالات و تصمیماتی که در سطوح اجرایی کشور در چنین فضایی میتواند مطرح شود مترتب است که بیتوجهی به آنها میتواند مصالح و منافع ملی را به خطر بیندازد. به این معنا که تحریمها که یک نوع تهدید تلقی میشود به صرف تهدید ابتدا واجد ارزشگذاری مطلق نیست. بلکه این ارزشگذاری به توان و ظرفیت مقابله و مدیریت این تحدید که امروزه امری شناخته شده است باز میگردد. حتی در تهدیدات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی در عرصههای جهانی قبل از آنکه موضوع تحدید مورد قضاوت قرار گیرد، موضوع توانمندی مقابله با آن مطرح میشود. اینکه مدیریت کشور مورد تحریم تا چه میزان میتواند درک صحیحی از پدیده تحریم و قلمروها و حوزههای آن داشته باشد و متعاقبا توانمندی آن در حد کنترل، مهار، تخفیف، کماثرکردن و حتی بیاثر کردن تهدید موفق باشد.
از طرف دیگر ظرفیتهایی که امروزه بهعنوان ابر مدیریت مطرح میشود که سابقه آن در رفتار حضرت امام(ره) و مقاممعظمرهبری دیده میشود را نیز نباید نادیده گرفت. مفهوم ابرمدیریت آن است که تهدید را ضمن کنترل، مهار و تخفیف تبدیل به فرصت هم بکند. البته برخی از مسئولین مخصوصا در حوزه اجرا متأسفانه درک درستی از این واژه ندارند و بلافاصله پس از تهدیدات مختلفی که مطرح میشود از تبدیل آنها به فرصت سخن میگویند که این خودش یک آفت و عارضه خطرناک است.
به عبارت دیگر سادهانگاری در تهدید میتواند مهمتر از خود تهدید باشد. در واقع باید گفت به صرف سابقه و تجربه مقابله با تهدید، حتی تهدیدات کوچک نیز نباید نادیده انگاشته شوند و عوامل بروز و تشدید این تحریمها تکرار شود. بنابر این آنچه تجربه امروز کشور گویای آن است و دلسوزان و صاحبنظران باید به آن توجه داشته باشند و مسئولین نظام آن را رعایت کنند این است که ابتدا باید ظرفیت و توان مقابله با تهدید مورد مداقه و بررسی قرار گیرد و متناسب با این ظرفیت مقابله است که میتوان قضاوت کرد. مفهوم ظرفیت نیز در بر گیرنده برنامه و روش مقابله است.
بنابراین در چنین فضایی ماجراجویی و بیمحابا برخورد کردن که تحت عناوینی مانند جسارت مطرح میشود نهتنها واجد ارزشهای ارزیابی نیست بلکه خود میتواند یک عامل نگرانکننده باشد. یعنی در پس هر تهدیدی اگر برنامهای دیده نشده باشد که مبتنی بر واقعیتها و ظرفیتها و توانمندیهای موجود باشد مفهوم آن به خطر افتادن منافع و مصالح ملی خواهد بود.
آنچه بسیاری از صاحبنظران را این روزها دچار تامل نسبت به تهدیدات میکند این است که دنیای سلطه از یک طرف در یک فضای غلیظ شیطنت انگیز مبادرت به اقداماتی جهت در فشار و تنگنا قرار دادن نظام جمهوری اسلامی میکند و از طرف دیگر تصویر مقابله بهخصوص در سطوح اجرایی یا دیده نمیشود یا نشان داده نمیشود که این عدمشفافیت خودش میتواند عامل ایجاد نگرانی باشد. از اینرو بحث تحریمها نیازمند دو پاسخ است؛ یکی به دنیای سلطه که میتواند مبتنی بر سابقه و اراده ملی باشد اما پاسخ مهمتر به مسئولین داخلی ماست که با سادهانگاری و محدود نگری نسبت به حوزههای تحریم برخورد نکنند؛ آن هم در شرایطی که با بعضی اقدامات شیطنت انگیز دنیای سلطه و بعضی غفلتهای مسئولین کماطلاع و ناآگاه بهخصوص در حوزه اجرایی داخلی، ضریب اثرگذاری تحریمها بهخصوص در حوزههای اقتصادی قابل تامل شده است. هرچند برخی این موضوع را در حد شکنندگی نیز مورد ارزیابی قرار دادهاند.
به هر حال موضوع تحریم یک تهدید است و نباید آن را ساده انگاشت یا از آن استقبال کرد بلکه مفهوم واقعی یک مدیریت استراتژیک نهایت درایت در جهت پیش بردن منافع ملی با کمترین هزینه و خسارت است.
* استاد دانشگاه تهران