دل تورو پس از چند تجربه ناموفق در دهه 1990، سرانجام در سال 2002 با فیلم « ستون فقرات شیطان » نگاهها را به سوی خود جلب کرد و پس از آن دو اقتباس از کتابهای کمیک «بلید» و «هل بوی» داشت که هر دو مورد توجه علاقهمندان این شخصیتهای کمیک قرار گرفت.
اما فیلم جدید دل تورو تحت عنوان «هزار تویپن» پس از نمایش افتتاحیه در جشنواره بینالمللی فیلم کن، حالا یکی از بختهای مسلم اسکار بهترین فیلم خارجی نیز به حساب میآید.
گیلرمودلتور یکی از، شناخته شدهترین کارگردانان ژانر فانتزی در سینمای معاصر جهان است که با فیلم هزار توی پن، بدون گمان بهترین فیلم خود را عرضه کرده است.
فیلم در دو فضای موازی پیش میرود؛ اسپانیای فاشیست زده سال 1944 و دنیای آزار دهنده ذهنی دختر 10 سالهای به نام افلیا که شاید پناهگاهی برای او از شرایط بیثبات اسپانیا تحت حاکمیت ژنرال فرانکو باشد.
در دنیای واقعی ولی پرخطر، افلیا میداند که هر اشتباهی عواقب جدی در پی دارد و اعتماد به مردم و حتی کسانی که مدعی دوستی هستند، صدمات جبرانناپذیری برای او دارد و همه این شرایط باعث میشود تا او دنیای فانتزی خود را ترجیح دهد.
در هزار توی پن، دلتورو از دو هنرپیشه خوب بهره میگیرد؛ سرجی لوپز که قبلاً بازی درخشانی را در فیلم چیزهای کثیف زیبا از او دیده بودیم و هنرپیشه ناشناس ایوان با کورد در نقش افلیا.
ساخت این فیلم در واقع تحقق بخشیدن به رویای چندین ساله دلاتوروست که به گفته خودش از نخستین روزهای کارگردانی همواره در ذهنش بودند.
در آغاز فیلم و قبل از آن که ما با هر کدام از شخصیتها آشنا شویم، راوی فیلم از وجود یک دنیای زیرزمینی فاقد زمان میگوید که در آن غم و درد وجود ندارد و زمانی یک شاهزاده داشته است که برای تجربه زندگی بر روی زمین آمده ولی حافظهاش بر اثر نور آفتاب پاک شد، اما پدرش همواره امیدوار است که روح او به این دنیای زیرزمینی بازگردد.
اما افلیا دختری است که به افسانه علاقه زیادی دارد. او به همراه مادرش به منطقه دور افتادهای در اسپانیا میرود و در آنجا با یک موجود عجیبالخلقه آشنا میشود که او را شاهزاده پادشاهی زیرزمین میداند و از او میخواهد برای بازگشت به این دنیای افسانهای، قبل از کامل شدن ماه سه مأموریت را انجام دهد...
خشونت جزء جدایی ناپذیر فیلمهای دلتورو بوده است اما این بار خشونت کاملاً هوشمندانهای از سوی دلتورو بکار گرفته شده است و در واقع تبلور خشونت هراسانگیز دنیای واقعی ماست.
***
- با توجه به تجربههای قبلیات، روند ساخت این فیلم چه تفاوتی با فیلم Derild Back bone داشت؟
برای این فیلم بودجه به سرعت تأمین شد در حالی که در فیلم Devil من ناچار شدم سختیهای زیادی را متحمل شوم اما در این فیلم مشکلات دیگری وجود داشت و ما میخواستیم فیلم دو ملیتی (اسپانیایی/ مکزیکی) باشد.
- برای این فیلم شما با آلفونسوکوئارون همکاری داشتید؟
بله چون پدروآلمودوار و شرکت فیلمسازش درگیر فیلم «بازگشت» بودند و من برحسب تجربه میدانستم که نمیتوانم در اواسط آن پروژه مزاحم آنها شوم.
- شما در جایی اشاره کردهاید که ایدههایتان برای این فیلم از کودکیتان گرفته شده است؟
برخی از این ایدهها مدتهاست که همراه من است ولی من نمیتوانم بهطور قطع بگویم که همه آنها برگرفته از کودکیام است.
- گفته میشود یکی از سرگرمیهای شما جمعآوری افسانههای کشورهای مختلف است؟
بله من سعی میکنم که نسخه اصلی کتابهای مشهور را جمعآوری کنم و تا به حال هم در این امر تا حد زیاد موفق بودهام و نسخههای اول کتابهای تام دولاک، آرتور دکمن و هفت کتاب اورژینال از کینیلسن را خریداری کردهام.
- کدامیک از افسانهها الگوی شما برای این فیلم بوده است؟
برای مثال ایده میهمانی که شما نباید چیزی در آن بخورید به انواع مختلف در داستانها تکرار شده که مشهورترین آن حضور علاءالدین در غار جواهرات است که او نبایستی چیزی از آنجا بردارد یا ایده کلیدها و چاقوهای جادویی و یا سه در سه، مأموریتی که دختر قهرمان فیلم پیش رود همگی از داستانهای قدیمی گرفته شدهاند.
- برخی از منتقدان مطرح کرده بودند که شما میتوانستید با کاهش بار خشونت در فیلم آن را برای تماشاگران نوجوان جذابتر کنید!
اتفاقاً وقتی فیلم را در اکران آزمایشی با یک کارگردان مشهور هالیوودی دیدیم، او هم به من پیشنهاد داد که این کار را انجام دهم تا تعداد تماشاگران فیلم بیشتر باشند اما من به او گوشزد کردم که این فیلم افسانهای برای بزرگسالان است و گرچه نوجوانان هم شاید بتوانند خشونت فیلم را تحمل کنند اما من آن را به عنوان یک قانون کلی قبول ندارم.
- ظاهراً داستان فیلم بعدی شما هم در اسپانیا میگذرد!
این فیلم 3993 نام دارد و قهرمان اصلی آن فردی است که در سال 1993 و پس از المپیک بارسلونا درباره جنگ داخلی سال 1939 صحبت میکند و به هیچ عنوان علاقهای به آن دوره ندارد.
- چرا این سال را به عنوان زمان وقوع داستان انتخاب کردید؟
چون سال 1993 سال اوج غرور اسپانیاییها بود و دقیقاً نقطه مقابل سال 1939 بود که شرایط بسیار سختی در اسپانیا حاکم بود.
- این سومین همکاری شما با لاگجونز محسوب میشود؟
همکاری ما در فیلم تقلید آغاز شد و با گذشت 10 سال او هنوز یکی از بهترین هنرپیشههایی است که با او همکاری داشتهام.
- چه کسی به جای شخصیت فاون در این فیلم صحبت میکند؟
یک هنرپیشه اسپانیایی که علاوه براین کار، راوی فیلم هم به شمار میآید.
- گرچه فیلم شما محصول مشترک اسپانیا و مکزیک است، به عنوان نماینده کشور مکزیک در مراسم اسکار معرفی شده است!
من از این اتفاق خوشحال بودم هر چند که ما سعی کرده بودیم تا هویت اسپانیایی / مکزیکی فیلم حفظ شود.
- انتشار این خبر که شما فیلم هلبور 2 را با استودیو دیگری خواهید ساخت برای بسیاری تعجبآور بود چرا که قسمت اول فیلم پرفروش بود!
من و لری گوردون (تهیهکننده فیلم) هرگز ناامید نشدیم. ما فیلمنامه خوبی در اختیار داشتیم و استودیو وارنر هم نظر ما را در باره فیلمنامه تأیید کرد.
- آیا به جز فیلمهای بلیو و «هل بوی»، اقتباس دیگری از کتابهای کمیک خواهید داشت؟
من قراردادی را برای ساخت دو فیلم براساس کتابهای کلیک لارک هورس امضا کردهام ولی هنوز فرصت پیدا نکردهام تا این پروژهها را آغاز کنم.
- در دو فیلم اخیرتان کودکان قهرمان فیلمها در زمانه پرآشوبی بودند. آیا عناصر فانتزی این فیلمها راهی برای فرار از واقعیتهاست؟
من فانتزی این فیلمها را به این شکل تحلیل نمیکنم و تصور نمیکنم که این قهرمانها قصد فرار از این شرایط را داشته باشند چون اگر این چنین بود ما شاهد فیلمهایی مثل برزیل و قهرمان آن سال لوری بودیم. خود من زمانی که بچه بودم از تخیلاتم برای درک بهتر جهان استفاده کردم و میتوانستم هر چهبهتر معنای خیر و شر را درک کنم.
منبع: گاردین 16 ژانویه