نحوه عملکرد اتحادیه اروپا به گونهای است که اکنون با بحران مشروعیت مواجه شده است. تظاهراتکنندگانی که هفتههای گذشته در برابر پارلمان یونان در آتن تجمع کرده بودند، پارچهنوشتههایی در دست داشتند که بر اساس آنها رهبران اتحادیه اروپا به جنایتکاران نازی تشبیه شده بودند.
کسری بودجه و بحران شدید بدهی اکنون کشورهای مهم اقتصادی اروپا را احاطه کرده و آنها را در گرداب بحرانهای مالی غوطهور ساخته است اما موضوعی که از همه بیشتر اهمیت دارد، بحران سیاسی خطرناکی است که پس از جنگ جهانی دوم در اروپا به وجود آمد و آن هم روند شکلگیری اتحادیه اروپا بود. همانطور که کوتاهی یونان در اجرای درست برنامههای اقتصادی مدتی است که سرخط خبرهای مهم جهان را به خود اختصاص داده است، طنین بحران سیاسی اتحادیه اروپا هم در آن سوی سواحل کشورهای اروپایی شنیده میشود.
مشکلاتی که کشورهای منطقه یورو با آن روبهرو هستند باعث شده است که بسیاری از سیاستمداران به ضعف عملکرد اتحادیه اروپا که موضوع مهمی به حساب میآید، پیببرند. نقصها و کاستیهایی که این سازمان دارد هنوز هم برای سیاستمداران اروپایی امری غیرقابل قبول است اما آنها به ندرت در این باره با مردم مشورت میکنند و نظراتشان را برای حل و فصل معضلات اتحادیه اروپا جویا میشوند. اروپاییها احساس میکنند در قبال تصمیماتی که در آنها دخیل نیستند، مسئولیت کمتری دارند.
رایدهندگان یونانی در مقابل تصویب لایحه ریاضت اقتصادی که از طرف صندوق بینالمللی پول و کشورهای دیگر کمککننده بهخصوص آلمان ارائه شده و هدفش تحت کنترل درآوردن بدهیهای عظیم یونان است، مقاومت میکردند. رایدهندگان آلمانی هم نسبت به ارائه کمکهای مالی خود و مالیاتدهندگان در دیگر کشورها به دولت یونان تا اینکه بتواند بدهیهایش را بپردازد، بهشدت مخالف بودند.
علاوه بر این، شهروندان کشورهای ارائهدهنده کمکهای مالی و کشورهای بدهکار از جمله فنلاند یا ایرلند، هلند یا اسپانیا با تعهداتی که بحران اقتصادی برای آنها به وجود آورده است تا برنامه دردناک ریاضت اقتصادی را بپذیرند یا اینکه بدهی سایر کشورها را بپردازند، مخالفت میکنند. خصومت آنها در مورد این مسئله قابل درک نیست. تعداد اندکی از رأیدهندگان این موضوع را درمییابند که چرا سیاستهای تحمیلشده توسط مؤسسات و سازمانهایی که فرسنگها دورتر از کشورشان قرار دارد، مانند وزیران اقتصاد منطقه یورو یا صندوق بینالمللی پول باید بهعنوان سیاست کشور خودشان مورد احترام و توجه واقع شود.نخبگان سیاسی اروپا اکنون تاوان شکست خود را میپردازند. آنها نتوانستند از شهروندان کشورهای اروپایی بپرسند که میخواهند اتحادیه اروپا به چه صورت باشد و چه عملکردی داشته باشد.
به جز ایرلند هیچ کشور دیگری که عضو اتحادیه اروپاست نخواست با مردمانش در مورد اینکه با معاهده اخیر لیسبون موافق هستند یا خیر، مشورت کند تا به مؤسسات و سازمانهای اتحادیه اروپا قدرت بیشتری داده شود. دلیل این کار چیست؟ بیشتر مقامات اروپایی به مردم کشورشان برای قبول این معاهده اعتمادی نداشتند بنابراین آنها به جای مردم تصمیم گرفتند. بیشتر کشورهای اروپایی معاهده «ماستریخت» را تصویب نکردند. براساس این معاهده، پروژه تأسیس «اتحادیه اقتصادی و پولی» در سال 1992 میلادی شروع شد. بعضی از کشورهای اروپایی به مردم خود هیچ فرصتی ندادند تا در این باره اظهار نظر کنند.
بعضی از مقامات اروپایی هم این پیشنهاد را مطرح کردند که راهحل بحران منطقه یورو ایجاد اتحادیه سیاسی بزرگتری است تا تصمیمهای مهمتری برای هماهنگکردن سیاستهای اقتصادی از جمله قرضگرفتن و اخذ مالیات گرفته شود. این موضوع برای بسیاری به منزله قلب حقوق حاکمیت دولتهای ملی است. این ممکن است واکنش منطقی یک سیاستمدار باشد و در حقیقت کمک کند تا ناهماهنگیهایی که اکنون یورو را بیثبات کرده است، اصلاح شود اما این کار کاملا اشتباه است. هنگامی که وضعیت مانند حالا دشوار میشود، سازمانها و مؤسسات تصمیمگیرنده اتحادیه اروپا برای جلب حمایت مردم تلاش میکنند. این بحران مشروعیت این اتحادیه است که باید به آن توجه جدی شود.اروپا اکنون در دوره حساس و مهمی قرار دارد. ناظران دیگری که اتفاقات اروپا را بررسی میکنند مانند نشریه «اکونومیست» کارهایی که باید انجام شود تا بحران بدهی یونان حل و فصل شود را مطرح کردهاند و این کار آسانی نیست. اما موضوعی که هنوز چالشبرانگیزتر است و بحران اقتصادی یونان آن را آشکار کرده ، حل و فصل بحران سیاسی اروپاست.
رهبران سیاسی اروپا مدتهاست که با ظاهرسازی قصد دارند بحران کمبود دمکراسی در روند تصمیمگیریهای اتحادیه اروپا را حل و فصل کنند اما این کار دیگر کافی نیست و جواب نمیدهد. احزاب راست افراطی در کشورهای هلند، فنلاند، فرانسه و کشورهای دیگر روز به روز در حال قدرت گرفتن هستند و مواضع خود را تحکیم میبخشند. احزابی مثل «فنلاندیهای واقعی» و حزب «آزادی» به رهبری «گیرت ویلدرز» دارند از خشم مردمی در کشورهای منطقه یورو مانند موضوع مهاجرت به نفع خودشان بهرهبرداری میکنند و از آب گلآلود، ماهی میگیرند. اما احزاب لیبرالتر نتوانستهاند در این راه به موفقیت دست پیدا کنند. با وجود این، به خاطر آنکه اتحادیه اروپا سازمانی است که توسط رهبران اروپایی به وجود آمده و قدرت و اختیارات آنها در معرض خطر قرار دارد، این مقامات نمیخواهند فورا در برابر بحران مشروعیت اتحادیه اروپا واکنش نشان دهند و به این موضوع بپردازند.بنابراین فاجعه خطرناکی در انتظار اروپاست بهدلیل آنکه بحران بدهی نهتنها اقتصاد یونان را تهدید میکند بلکه معضل بزرگی برای آینده سیاسی قاره اروپا هم به حساب میآید.
گاردین