از زمانهای دور بشر همواره در فکر یافتن پاسخ این سوال بوده که آیا گیاهان بهظاهر ایستای غیرمتحرک نیز مانند انسان و سایر جانداران دارای حس هستند یا خیر؟ در کارتونها نیز اغلب گیاهانی دیده شدهاند که سخن میگویند یا بهطور فانتزی برای آنها چشم، ابرو و دهان گذاشته شده تا بتوانند با استفاده از این ابزار ارتباط برقرار کنند اما آیا واقعا گیاهان میتوانند حس و درک کنند و به سخنان طرف مقابل گوش فرا دهند؟
شواهد نشان میدهد که گیاهان میتوانند بیماری، موسیقی و هیجان انسان را درک کرده و مانند یک دروغسنج عمل کنند. گفته میشود دانشمندی به نام تنسن در زمان امپراتوران مغول هند با نواختن نوعی موسیقی سبب شکفتن گلها میشده است.
در قدیم نیز بسیاری بر این باور بودند نیشکر در پاسخ به صدای آهنگین رفتوآمد سوسکها و زنبورهایوحشی عسل رشد میکند.
چارلز داروین که ارائهدهنده نظریه تجربی مناقشه برانگیز تکامل است ضمن تحقیقات خود در مورد گیاهان تلاش میکرد با نواختن قرهنی برای گیاهان از جمله گیاه میموسا پودیکا آن را تحتتأثیر قرار دهد اما پاسخی دریافت نکرد که بتواند براساس آن بهنظریهای در این باره دست پیداکند. ویلهلم پی ففر فیزیولوژیست آلمانی نیز در سال 1877 تجربه ناموفقی را درخصوص تحریک پرچم گیاه سینوره به انجام رساند.
اما در نهایت یکی از دانشمندان با استفاده از دستگاهی مشابه دروغسنج شواهد محکمی مبنی بر اینکه گیاهان نیز احساس دارند و میتوانند به نوبهخود در قبال اتفاقات و اعمال واکنش دهند، ارائه داد.
کلو باکستر، متخصص کار با دستگاههای پلیگراف و دروغسنج، جامعه علمی را با ارائه مشاهداتش درباره حساسیت گیاهان تکان داد. او نخستین شخصی بود که ثابت کرد گیاهان دارای ادراک هستند.
روزی باکستر فرض کرد همانطور که آب از گیاه بالا میرود و برگها اشباع میشوند باید کاهشی در مقاومت الکتریکی برگ پیدا شود و این اختلاف را باید پلیگراف بتواند ثبت کند.
او در مورد انسان الکترودها را به انگشتان فرد متصل میکرد و اینک به دو طرف برگ ضخیم و بزرگ یک گیاه الکترودها را متصل کرد.
باکستر حدود یک ساعت واکنشهای گیاه را ردیابی کرد و امر مهمی رخ نداد جز اینکه از ابتدای آزمایش یک خط نزولی از اثر مرکب پلیگراف روی کاغذ ترسیم شده بود. او انتظار عدمموفقیت در تحقیقش را نداشت. اما در یک لحظه منحصربهفرد او آزمایشی انجام داد که بر مبنای آن گیاه تا حدی تحریک میشد که احساسی مشابه احساس انسان در آن پدیدآید. در واقع در زمانی که کلو باکستر به این گیاه داخل گلدان آب داد حسی نظیر حس رضایتمندی انسان در آن پدیدار شد. در واقع این بار اثر مرکب روی کاغذ سیر صعودی داشت.
گام بعدی کمی غیرعادی بود، کلو باکستر با این پیشفرض که اگر عملی که آسایش فکری و جسمی شخص را فراهم آورد موجب رضایت گیاه نیز میشود، میخواست بداند که گیاهان آیا در برابر کنشهای منفی نیز مانند انسان واکنش منفی از خود نشان خواهند داد یا خیر. باکستر به این نکته واقف بود که کنش حاد و مهیج و ایجاد شرایط ترس و اضطراب سبب عکسالعمل فوری در افراد متصل به پلی گراف میشود، حال او میخواست بداند آیا چنین واکنشهایی در مورد گیاهان نیز صدق میکند.
بر این اساس باکستر تصمیم گرفت برگی را در فنجان قهوه سوزان بیندازد. اما بر خلاف انتظار او واکنشی از سوی گیاه مشاهده نشد. او انتظار داشت واکنش گیاه شبیه انسان باشد اما اینگونه نبود.
او که نخستین بار این کار را با برگی انجام داده بود که الکترود به آن متصل نبود اینبار تلاش کرد برگی را که الکترود به آن متصل است مورد آزمایش قرار دهد. او با هدف سوزاندن برگ چند چوب کبریت برداشت تا فکرش را عملی کند اما درست در این لحظه رسم پلیگراف در حالتی ناگهانی به سوی بالا پرید.
تجربه جدید باکستر بسیار غیرباورتر از آزمایش اول بود چراکه برای لمس گیاه دست دراز نکرده بود و بعد باکستر تهدید جدی خود را به اجرا درآورد و برگ متصل به الکترود را سوزاند در همین زمان رسم پلیگراف نشانههای اضطراب را نمایان کرد.
در نتیجه این آزمایش باکستر به این عقیده رسید که ادراک مافوق احساس در گیاه در سطح سلولی وجود دارد و نظریهای تجربی ارائه داد که بر مبنای آن نباتات ادراکی مرموز دارند.
در آزمایشهای دیگر باکستر متوجه شد که تمام قسمتهای یک گیاه به تحریکات خارجی واکنش نشان میدهند و این مسئله مشخص کرد که ادراک در نبات ممکن است در یک سطح سلولی باشد و اکنون به این فرضیه اثر باکستر میگویند.
6دستیار باکستر را در این تحقیق همراهی میکردند، یکی از آنها به وی پیشنهاد داد که در آزمایشی دیگر رفتاری ناخوشایند با گیاه در پیش گرفته شود. سپس یکی از دستیاران باکستر مامور شد که یکی از دو گیاهی که در کنار هم شانه به شانه قد کشیده بودند را بسوزاند. وقتی این فرد به گیاه مورد نظر نزدیک شد این گیاه واکنش خشونتآمیزی از خود نشان داد. در آن هنگام سایر دستیاران به کنار گیاه دیگر که قرار بود تخریب نشود رفتند. اما گیاه تنها زمانی از خود واکنش میداد که فردی که مامور تخریب گیاه اول شده بود از کنار وی عبور میکرد.
در آزمایشهای دیگر باکستر روی بافتهای دیگر نظیر میوهها، سبزیجات و حتی تکههای کنده شده از بدن انسان به بررسی پرداخت و نمودار ترسیم شده توسط پلیگراف نشان داد که تمام اشکال بافتهای زنده بهنظر میرسد استعداد یکسانی در پاسخ دادن به تحریکات خارجی داشته باشند.