البته شاید بهتر باشد برای برنامهای که با این عنوان برگزار شد از کلمه نمایشگاه استفاده نکنیم چون بسیاری با خواندن این عبارت تصور میکنند که دراین مکان با مجموعه آثار یا ماکتهایی از آنها مواجه میشدند که مربوط به اولینهای تبریز بود، اما این مجموعه که تا 9 مرداد در فرهنگسرای تابستانه تبریز بهنمایش گذاشته شده بود، فقط تابلوهای اطلاعرسانی کوچکی را شامل میشد. روی این تابلوها اطلاعاتی درباره برخی از اختراعها و ساختارهای اجتماعی ایران نوشته شده بود که برای نخستین بار در تبریز به کار گرفته شدند یا بهوجود آمدند. روی تابلوهایی دیگر هم عکسهای مشاهیر و شخصیتهای سیاسی این شهر به چشم میخورد. در روزهایی که تبریز پر از مسافران تابستانی بود و در پارک ائلگلی مانند پیادهروهای شلوغترین خیابانهای شهر جای سوزن انداختن پیدا نمیشد، شاید با برنامهریزی بهتری میشد رخدادها و فعالیتهای مهم تاریخی تبریز را به شکل گسترده تری به مسافران معرفی کرد، اما به هر حال، همین اتفاق باعث شد تا گزارشی از آن دسته از اتفاقات و امکاناتی تهیه شود که تبریز نخستین شهر ایران در برخورداری از آنها بود.
تبریز از دورانی که شاهزادههای خاندان قاجار در آنجا حکومت میکردند به یکی از شهرهای مهم سیاسی و اقتصادی ایران معاصر تبدیل شد. مشهورترین رویدادی که از تبریز در ذهن بیشتر ایرانیان باقی مانده است، مقاومت تبریزیان در برابر استبداد محمدعلیشاه و حماسه مردانی همچون ستارخان و باقرخان در انقلاب مشروطه است، اما اولینهای دیگری هم در این شهر رقم خورده است. نزدیکی تبریز به مزرهای دولت عثمانی که مسیر ورود ایرانیان به اروپا محسوب میشد و همجواری آن با حوزه قفقاز که فناوریهای جدید روسیه به شهرهایش راه مییافت، موجب شد تا برخی از اولینهای ایران در تبریز رقم بخورد.
نخستین چاپخانه، مدرسه، کودکستان، مدرسه ناشنوایان، شهرداری، شهربانی و آتشنشانی ایران در تبریز آغاز به کار کردند. استفاده از نخستین خطوط تلفن و روشن کردن یک خیابان با چراغهای برقی نیز در این شهر صورت گرفت.
چاپخانه
درباره نخستین چاپخانهای که در ایران آغاز به کار کرد، اختلاف نظرهایی وجود دارد. براساس اسناد تاریخی، نخستین دستگاه چاپ در سال 1639 میلادی وارد ایران شد و در کلیسای جلفای اصفهان به کار گرفته شد، اما این دستگاه فقط برای چاپ کتابهای مذهبی ارامنه مورد استفاده قرار میگرفت. آنچه بهعنوان فعالیت نخستین چاپخانه ایران محسوب میشود، در تبریز شناخته شده و دستگاه چاپ سربی است که میرزا زینالعابدین تبریزی آن را به ایران آورد. این اتفاق در سال 1816 ، یعنی زمانی که عباس میرزا حکمران آذربایجان بود، روی داد. برادرزاده شاه قاجار و ولیعهد وی با علاقهای که به پیشرفت کشور داشت، گامهای تأثیرگذاری در آشنایی ایرانیان با فناوریهای جهان غرب برداشت. دستگاه چاپ میرزا زینالعابدین تبریزی تا سالها تنها چاپخانه ایران بود و چاپخانه را با نام «باسمهخانه» میشناختند. در این چاپخانه کتابی درباره جنگهای ایران و روسیه به نام «فتحنامه» به قلم میرزا ابوالقاسم قائم مقام بهچاپ رسید. جالب اینجاست که دستگاه چاپی که بعد از آن وارد ایران شد، دستگاه چاپ سنگی بود. عدهای دلیل این تغییر روش را مخالفت کهنهپرستان با شیوه جدید چاپ میدانند، با این حال پس از آن تعداد چاپخانههای فعال در تبریز افزایش پیدا کرد و 8 سال پس از ورود نخستین چاپخانه به تبریز، میرزا زینالعابدین یکی از دستگاههای چاپ خود را به تهران برد و آن را در تکیه منوچهرخان فعال کرد. پس از تبریز و تهران، دستگاههای چاپ در دیگر شهرهای ایران آغاز بهکار کردند و شهرهای شیراز، اصفهان، ارومیه، مشهد، رشت، اردبیل و همدان صاحب چاپخانه شدند. گسترش صنعت چاپ در ایران نقش فراوانی در گسترش دانش روز بین مردم داشت و بهعنوان یکی از عوامل مؤثر در انقلاب مشروطه نیز شناخته میشود.
مدرسه
هنوز 2دهه تا زمانی مانده بود که عموم مردم ایران از مفاهیم دنیای جدید و بسیاری از مظاهر آن چیزی بشنوند، اما حسن رشدیه در سال 1267 شمسی نخستین مدرسه ابتدایی ایران را در محله ششگلان تبریز افتتاح کرد و تصمیم گرفت در آن بهشیوهای غیر از آنچه در مکتبخانهها به کار گرفته میشد، به آموزش کودکان بپردازد. حسن رشدیه را بهعنوان پایهگذار شیوه نو آموزش و پرورش در ایران میشناسند. او فرزند یکی از روحانیون معروف تبریز بود که پس از یادگرفتن دانشهای مرسوم زمان خود، راهی بیروت شد و در دارالمعلمین آنجا، شیوههای جدید آموزش به کودکان را فراگرفت. رشدیه نخستین مدرسه خود را در سال 1262 در ایروان تأسیس کرد تا در آن به آموزش کودکان مسلمان قفقاز بپردازد. او برای آموختن سواد به کودکان، شیوه تازهای ابداع کرد که بسیار ساده و متفاوت از شیوه مکتبخانهها بود. ناصرالدینشاه در بازگشت از سفر سوم خود از اروپا از این مدرسه بازدید کرد اما 4سال طول کشید تا رشدیه بتواند سرانجام مدرسهای در ایران تأسیس کند. نخستین مدرسه رشدیه از نظر ظاهری تا اندازه زیادی براساس همان الگوی مکتبخانهها بنا شده بود و دانشآموزان در آن روی زمین مینشستند، اما وی تختهسیاهی در آن نصب کرد و به آموزش براساس شیوه جدید خود پرداخت. این مدرسه عمری طولانی نداشت و کهنهپرستان به بهانه دگرگون شدن الفبا در این شیوه جدید، رشدیه را از مسجدی که در آن به آموزش کودکان میپرداخت بیرون کردند. او چند سال به همین شکل در هر جایی که میتوانست، حتی در تهران و مشهد، شیوه آموزشی خود را به کار بست و هر بار با کارشکنیهایی که در کارش پیش میآوردند، چارهای غیر از رها کردن مدرسه نداشت.
آتش نشانی
در تبــریز، برجــــی آجری با قدمتی بیش از 150 سال وجود دارد که به برج آتشنشانی شهرت دارد. این برج در واقع نخستین پایگاه آتشنشانی ایران است. برج آتشنشانی تبریز در سال 1221 به دست روسها ساخته شد و پس از آن شهرهای مسجدسلیمان و آبادان که دارای تأسیسات نفتی بودند صاحب آتشنشانی شدند. برج آتشنشانی تبریز 23متر ارتفاع دارد و راهپلهای مارپیچ قسمت پایین آن را به بخش فوقانی متصل میکند. آن طور که گفته میشود در این برج نگهبانانی بودند که شبها به دیدبانی میپرداختند و در هر بخش از شهر که شعلههای آتش را میدیدند به گروههای اطفای حریق اطلاع میدادند تا به آنجا بروند و آتش را خاموش کنند. دستگاه اطفای حریق این آتشنشانی پمپ دستی و دوطرفه از نوع مسی بود که اکنون در موزه آتشنشانی تبریز نگهداری میشود. در آن سالها، نوک برج آتشنشانی تبریز همیشه چراغی روشن بود تا کسانی که به کمک آتشنشانان نیاز پیدا میکردند به سرعت بتوانند محل برج را پیدا و به آنجا مراجعه کنند.پــــس از تبریـــز، مسجد سلیمان و آبادان، تهران هم صاحبآتشنشانی شد. مرکز اطفای حریق پایتخت را ژنرالی روسی در سه راه امینحضور تأسیس کرد. شهرهای قزوین، اهواز، بندرانزلی، رشت، مشهد، زنجان، اصفهان و شیراز نیز تا سال 1329 صاحب آتشنشانی شدند.
شهرداری
شهر تبریز در سالهای انقلاب مشروطه با تحولهای مختلفی روبهرو شد. این شهر بهدلیل آنکه کانونی برای فعالیت مشروطهخواهان بود، بلافاصله پس از امضای قانون مشروطیت به سوی ایجاد ساختارهای اجتماعی جدید حرکت کرد. مشروطهخواهان با آغاز به کار انجمن ایالتی آذربایجان، بلدیه شهر تبریز را در سال 1287 فعال کردند که نخستین شهرداری ایران به شمار میرفت. این نهاد شهری در روزهای پس از به توپ بستهشدن مجلس در تهران و محاصره شهر تبریز، نقش مهمی در مقاومت و همچنین ارائه خدمات در آن وضع دشوار داشت. نخستین کسی که مسئولیت بلدیه تبریز را بر عهده گرفت «قاسمخان امیرتومان» معروف به والی بود. او یکی از تحصیلکردگان از فرنگ برگشته به شمار میرفت که در مدرسه «سنسیر» فرانسه درس خوانده بود. قاسمخان امیرتومان برای توسسه امکانات شهر تبریز تلاشهای فراوانی کرد که ایجاد شبکه برق و تلفن در این شهر از جمله آنهاست.آنچه امروز در میدان ساعت تبریز بهعنوان ساختمان شهرداری شناخته میشود، بنایی است که 27سال پس از آغاز به کار بلدیه این شهر ساخته شد. ساخت این ساختمان در محل گورستان متروک و مخروبه کوی نوبر با نظارت مهندسان آلمانی و در زمان ریاست شهرداری حاجارفعالملک جلیلی صورت گرفت. برج ساعت، یکی از قسمتهای معروف این ساختمان است که ارتفاعی بیش از 30متر دارد. هنوز بخشهایی از این ساختمان بهعنوان دفتر اداری شهرداری و شورای شهر تبریز استفاده میشود، اما بخشهای زیادی از آن کاربرد موزهای پیدا کرده و بسیاری از اسناد و اشیای مربوط به بلدیه تبریز و دیگر ادارههای قدیمی این شهر در آن بهنمایش گذاشته شده است.
کودکستان و مدرسه ناشنوایان
همان طور که نخستین مدرسه ابتدایی ایران در تبریز آغاز به کار کرد، نخستین کودکستان و مدرسه ناشنوایان هم در این شهر تأسیس شد. جبار عسگرزاده که با نام باغچهبان در ایران شهرت دارد، مؤسس این مدرسه بود. باغچهبان در ایروان به دنیا آمد. او درسال 1298 شمسی به ایران آمد و ابتدا در مرند و سپس در تبریز بهعنوان آموزگار مشغول به کار شد. او در شیوه تدریس خود به کودکان، نوآوریهای فراوانی داشت و در سال 1303 نخستین کودکستان ایران را در تبریز بناکرد و نام آن را گذاشت «باغچه اطفال». در این مرکز آموزشی فعالیتهایی مانند قصهگویی، نقاشی و کاردستی، اجرای سرود و نمایش برای کودکان پیشدبستانی در نظر گرفته شده بود. عسگرزاده پس از تأسیس این کودکستان نام خود را به باغچهبان تغییر داد. وی پس از آن به فکر آموزش به ناشنوایان افتاد و با وجود مخالفتهایی که با اقداماتش صورت میگرفت، نخستین مدرسه ناشنوایان را هم در تبریز تأسیس کرد. نتیجه کار این مدرسه به اندازهای برای مردم شگفتآور بود که نام باغچهبان را سر زبانها انداخت. او پس از تعطیل شدن باغچه اطفال به شیراز رفت و فعالیتهای آموزشی خود را آنجا ادامه داد تا اینکه در سال1312 راهی تهران شد و همان شیوه آموزش به ناشنوایان را با 6 دانشآموز در فضایی محقر در خیابان سعدی دنبال کرد. بالاخره در سال 1313 توانست مجوز مدرسه ناشنوایان را در تهران دریافت کند و همان سال مدرسه ناشنوایان واقع در خیابان یوسفآباد تهران را تأسیس کرد. باغچهبان کتابهای مختلفی را برای کودکان ناشنوا و پیشدبستانی تدوین کرد و شیوههای آموزشی مورد نظر خود را نیز به شکل مکتوب به چاپ رساند.