در مقابل، «خانه» همان طور که از نامش پیداست، قرار است فضایی باشد برای فعالیتهای دستاندرکاران و تولیدکنندگان حوزههای گوناگون و مأمنی برای صنفهای مختلف در یک رشته و فعالیت ویژه. خانه موسیقی، خانه سینما و خانه تئاتر، خانههای فعال و معروف در ایرانند که در بینشان خانه سینما با فعالیتها و مواضعش بهخوبی شناخته شده است. خانه سینما که متشکل از صنفهای مختلف سینمایی است، به شکل کاملاً مستقل و با فعالیت مستقیم اصناف اداره میشود و نمونه بسیار موفق و خوبی است برای مفهوم خانه؛ چیزی فراتر از دولت...
در همسایگی این خانهها، خانه دیگری نیز وجود دارد که البته بیشتر به یک آپارتمان کوچک یکخوابه شبیه است؛ خانه کتاب.
خانه کتاب از ابتدا به شکل عجیبی اجاره رفته است و حالا مدتهاست که ساکنانش، دولتیها هستند. برخلاف ذات فعالیت و علت وجودی خانهها در دنیای فرهنگ و هنر، در این خانه کوچک و محقر، چیزی که وجود ندارد، اصناف است. درواقع از آنجایی که این آپارتمان نقلی را بدون نظر صاحبان اصلیاش اجاره دادهاند، طبیعی است که دیگر حتی صاحبخانه هم برای ورود به آن باید در بزند، اجازه بگیرد و... . البته صاحبخانه عموماً آنقدر روی خوش نشان نمیدهد که حتی میل به میهمانی و صله رحم باقی بماند....
خانه کتاب البته فعالیتهایی هم میکند. فعالیتهایی که بهعلت شکل اداره خانه، ماهیت دولتی دارند. نظیر توجه بسیار به آمار کتابهای منتشرشده و اصولا هر چیز که جنبه آماری دارد؛ دولتمردان عاشق آمارند... . از طرف دیگر همه کاری که برای جذب اهل قلم کرده است صدور کارتی است بهنام کارت شناسایی اهل قلم و راهاندازی صندوقی برای اینکه مشکلات مالی و بیمه و غیرهشان را حل کند. اینها خیلی خوب است، بهویژه آنکه جلسات نقد کتاب هم در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار میشود (حالا اگرچه تنها با سوگیری مشخصی که باز هم طبیعتا فوقالعاده دولتی است) و فعالیتهای دیگری از این دست. اما 2 نکته اصلی درباره این خانه که قرار است مأمن اهل کتاب باشد همچنان باقی میماند: فعالیت دولتی و مهمتر از آن، بیتوجهی به اصناف.
شاید نخستین وظیفه خانه کتاب مثل هر خانه دیگری، تشکیل اصناف باشد. صنفهایی که در خانه سینما وجود دارد، اساس فعالیتهای این خانه را مدیریت میکنند. در حوزه کتاب میتوان اصنافی چون نویسندگان، ویراستاران، مترجمان و... را تشکیل داد که نزدیکیشان با تشکیل صنف و زیر سقف مشترک «خانه»شان و انجام فعالیتهای صنفی و بهبود شرایط کاری و زندگی، وظیفه اصلی نهادی است که نام خود را خانه میگذارد. اما خانه کتاب از آنجایی که اصولا نامش با آنچه میکند ناسازگار است، به عوض فعالیتهای صنفی و توجه به اهالی قلم، اجراکننده سیاستها و اوامر وزارت ارشاد است و نتیجهاش این میشود که با وجود این همه اولویت کاری، به موضوعات حاشیهای میپردازد. نکتهای که بیش از هر چیز نشاندهنده ماهیت غیرصنفی خانه کتاب است. شاید برای مسئولان این نهاد دولتی، توجه به ساختار خانه سینما بتواند ماهیت و تعریف خانه را روشنتر کند و با تشکیل اصناف مرتبط با کتاب، یکی از خلأهای تاریخی فعالیتهای فرهنگی در ایران را پر کنند.