در هفته گذشته، سرپرستهای گروههای مختلف فنی و هنری بههمراه کارگردان فیلم، در آخرین سفر مرحله پیشتولید، از لوکیشنهای درنظرگرفتهشده در حوالی بندرلنگه، عسلویه و کرمان بازدید کردند و در هر لوکیشن به ارزیابی نهایی محل و ثبت تصویری موقعیت پرداختند. در پایان این مجموعه سفرها، جلسهای با حضور متصدیان دپارتمانهای مختلف فیلم برگزار شد. در این جلسه که نزدیک به 6 ساعت بهطول انجامید، گروه تهیه و تولید، گروه کارگردانی، گروه فیلمبرداری، گروه طراحی صحنه و گروه جلوههای ویژه حضور داشتند.
بخش عمدهای از مباحث این جلسه مربوط به ایجاد هماهنگی بین اسکات اندرسون (طراح جلوههای ویژه) با دیگر دپارتمانهای فیلم بود که براساس بازدید مجدد از لوکیشنها باید در مشاوره با کارگردان فیلم به تصمیمگیری نهایی در مورد شکل قطعی سکانسهای موردنظر و کیفیت اجرای جلوههای ویژه در آنها دست مییافتند.
در پایان این جلسه و در پایان سفر 10 روزه اندرسون به ایران، از او تقاضا کردیم با توجه به جمعبندی انجامشده در جلسه، توضیحاتی درباره ویژگیها و شیوه کارش در فیلم محمد(ص) بدهد. اسکات اندرسون که بهخاطر طراحی جلوههای ویژه فیلم بیب در سال 1996 برنده جایزه اسکار شده است، سابقه کار بهعنوان طراح جلوههای ویژه در فیلمهای ژرفنا (1989)، ترمیناتور 2 (1991)، بیب (1995)، مهاجمین سفینه فضایی (1997)، دروازه نهم (1999)، مرد نامرئی (2000)، کاپیتان اسکای و دنیای فردا (2004)، کینگکنگ (2005)، استخوانهای دوستداشتنی (2009) و ماجراهای تنتن (2011) را دارد و یکی از باتجربهترین و معتبرترین افراد این عرصه در سطح سینمای جهان محسوب میشود.
- هفته گذشته از لوکیشنهای مختلف فیلم محمد (ص) بازدید کردید؛ کدام یک از آنها مهمتر است و کارتان در کدام سکانسها سنگینتر است؟
در میان حوادث اصلی فیلم، بخش مربوط به حرکت لشکر ابرهه و جمعشدن آدمها پیش از حمله به مکه و حمله پرندهها [ابابیل] خیلی عظیم است؛ همچنین کار دهکده ماهیگیرها برای ما خیلی بزرگ است چون کار با آب در هر نوع طراحی جلوههای ویژه دشوار است. هردوی این سکانسها کار تکنیکی و کار خلاقانه زیادی میخواهد. در حال حاضر، این دو سکانس کارهای اصلی ما هستند. چند تمهید خلاقانه هم لازم داریم که هنوز راهش را پیدا نکردهایم. آنها مربوط به مکانهای فیزیکی خاصی نیستند و بیشتر مفهومیاند. ما هنوز برای آن بخشهای فیلمنامه راهی پیدا نکردهایم. اما چالشهای هنری به اندازه چالشهای تکنیکی بزرگ است و ما هم چندتایی چالش هنری داریم. به مجیدی گفتم، به همه کارگردانهایی که تاکنون با آنها کار کردهام هم گفتهام؛ باید با جلوههای ویژه همانطور کار کرد که با بخشهای دیگر فیلم؛ یعنی کارگردانها همان جور که یک بازیگر را کارگردانی میکنند، همانجور که از فیلمبردار یک حرکت دوربین را میخواهند، یا برای نورپردازی فکر میکنند، همانطور هم باید به ما بگویند چه میخواهند و بگذارند خودمان نگران اجرای آن باشیم. ما قرار نیست سبک فیلم را بشکنیم، یعنی چیز بزرگ و چشمگیری به آن اضافه کنیم؛ قرار نیست صحنهای به فیلم اضافه کنیم که بزرگتر از کل فیلم باشد، به چشم بیاید و بخشی از آن کل نباشد. من بهشدت معتقدم که فیلم باید انسجام هنری داشته باشد.
- سینمای ایران سالانه نزدیک به 100 فیلم تولید میکند که اکثر آنها کمهزینه است. بهنظر شما، سینمای ما برای رسیدن به هالیوود، چه کار باید بکند؟
سؤال اصلی این است که چهجور داستانی میخواهید تعریف کنید؟ من تعداد محدودی فیلم ایرانی دیدهام؛ بیشتر آنها روی آدمها تمرکز دارد و روابطشان و سبک روایی عاطفی ظریفی در آنها وجود دارد. آیا صنعت سینمای ایران، صنعتی است که بهطور معمول ترانسفورمرز بسازد؟ نمیدانم! منظورم این است که اصلاً دلیلی دارد؟ نخستین چیزی که باید از خودتان بپرسید این است که واقعاً به چه هدفی میخواهید برسید. اگر مسئله این است که میخواهید توانایی ساختن فیلمهای عظیمتری را پیدا کنید که داستانهای پیچیدهتری با آدمهای بیشتری تعریف کنند، فکر میکنم چیزهایی هست که میتوانید یاد بگیرید. من معتقدم فیلمی مثل محمد(ص) صنعت سینمای یک کشور را تغییر میدهد؛ همه تلاش میکنند از پس چنین کار بزرگی برآیند و بنابراین با این مقیاس بزرگ سازگار میشوند. دیگران هم نتیجه را میبینند و مشتاق میشوند که کاری عظیمتر از قبل انجام دهند؛ چنین فیلمی بدون توجه به استفاده از هر تکنیکی حرکت خودش را بهوجود خواهد آورد.