هم خودش قویهیکل است و امسال قهرمان وزنهبرداری جوانان جهان در دسته فوقسنگین شده. بهادر مولایی را میگویم که در نوجوانی مثل بیشتر نوجوانها بازی فوتبال را دوست داشته، ولی اتفاقی وزنهبردار میشود. تازه آنطوری که خودش تعریف میکند، در نوجوانی کموزن و مثل بقیه نوجوانها بوده، اما با وزنهبرداری هیکلش هم رشد کرد و حالا بهعنوان قهرمان دسته فوق سنگین روبهروی ماست.
چهطور شد که به وزنهبرداری علاقه پیدا کردی؟
کاملاً اتفاقی. البته من در خانوادهای ورزشی بزرگ شدهام و پدرم قهرمان رشته وزنهبرداری بوده، اما من از این رشته خوشم نمیآمد و بیشتر به فوتبال علاقه داشتم تا اینکه یک روز در خانه در حال نرمش بودم که دست به میله شدم. خوب وزنهبرداری هم که یک رشته رکوردی است، پس تشویق به زدن رکوردهای بالاتر شدم و کمکم به رشته وزنهبرداری روی آوردم. البته تماشای مسابقات قهرمانی رضازاده هم در این موضوع بیتأثیر نبود و همیشه به خودم میگفتم که میشود روزی من هم مثل رضازاده شوم؟!
چه کسانی متوجه شدند که در این رشته داری تمرین میکنی؟
اوایل به غیر از خانوادهام کسی در جریان نبود، اما وقتی که در مسابقات شرکت کردم، معلمها هم متوجه شدند و مرا تشویق میکردند. با این حال بزرگترین مشوق من پدرم بود که اصول این رشته را هم او به من یاد داد.
از اول هیکلی و درشت بودی؟
نه، هیکلم معمولی بود و در اولین مسابقههایم در وزنهای 38 تا 40 کیلو شرکت میکردم که در 90 درصد مسابقهها هم اول میشدم.
پس زیاد غذا میخوردی؟ چهکار کردی که اینطوری درشت و قوی شدی؟
اتفاقاً غذایم زیاد نبود، گرچه در حال حاضر هم زیاد نیست و به اندازه یک انسان معمولی غذا میخورم؛ البته یکی، دو کفگیر بیشتر و آن هم به خاطر مسابقات فشرده و صرف انرژی زیاد است.
بعد از اینکه به قهرمانی جوانان جهان رسیدی، به چه فکر میکردی؟
وقتی از مسابقات قهرمانی در تایلند برمیگشتیم، به بقیه بچهها میگفتم که واقعاً فکر میکردید روزی قهرمان شویم؟! من وقتی این رشته را شروع کردم، هیچوقت فکر نمیکردم که بتوانم قهرمان جهان شوم، اما حالا در جایی ایستادهام که باید خودم را برای قهرمانی المپیک آماده کنم.
مشهور شدن چه حس و حالی دارد؟ برخورد مردم با تو چهطور بوده در این چند وقت؟
اینکه همه تورا بشناسند و نشانت دهند واقعاً احساس خوبی است. وقتی از تایلند برمیگشتم، تقریباً هیچ کس مرا نمیشناخت و از این موضوع ناراحت بودم، اما برایم جالب است که امروز در تمام بابلسر و شهرهای اطراف مرا میشناسند؛ که جا دارد از محبتهای مردم عزیز در طول این مدت تشکر کنم. در کل احساس خیلی خوب و جالبی است. خب، مشهور شدن از اولین آرزوهای یک جوان است.
وقتهای آزاد یا به اصطلاح همان اوقات فراغتت را چهطور میگذرانی؟ قبلاً این جور وقتها چهکار میکردی و حالا چهکار میکنی؟
خب، همانطور که گفتم در دوره مدرسه به فوتبال علاقه داشتم و طبیعی است که در اوقات فراغت فوتبال بازی میکردم. اما این روزها سعی میکنم مطالعه کنم. گرچه بیشتر وقت ما در اردوهای آمادگی تیم ملی و تمرین وزنهبرداری میگذرد.
به آینده چهطور نگاه میکنی و چه هدفی را دنبال میکنی؟
هر ورزشکاری دوست دارد که روزی در مسابقات المپیک پیروز شود، من هم خودم را برای المپیک آماده میکنم.