این ارکستر با اجرای آثار روحالله خالقی، مخاطبان خاص موسیقی و با اجرای چند قطعه خاطرهبرانگیز طیف گسترده مردم را راضی نگه داشت. ارکستر ملی بعد از سکوتی 2ساله با رهبری بردیا کیارس راه نهچندان سادهای را برای موفقیت در پیش دارد. این ارکستر تازه تأسیس که بر گذشته موسیقی ایران ایستاده، راهی سخت در پیش دارد راهی که اجرای اخیرش نشان داد که گرچه این راه دشوار و سخت است اما رسیدن به آن ناممکن نیست. فردین خلعتبری، که آهنگسازی بخش دوم ارکستر را برعهده داشت، هم عضو شورای فنی ارکستر ملی است و هم سخنگوی این ارکستر. با او در مورد ارکستر ملی و مسائل پیرامون این ارکستر صحبت کردیم.
- آقای خلعتبری، شما یکی از مدافعان سرسخت ارکستر ملی هستید. چه از تأسیس مجدد این ارکستر و چه در اجرای اول این ارکستر شما همواره در مقام دفاع برآمدید.
بهعنوان یکی از اعضای شورای فنی ارکستر ملی به کاری که میکنم اعتقاد دارم. زمانی که میگویید مدافع باید ببینیم چه کسی حمله میکند که نیاز به دفاع پیش میآید. اگر کسی حمله میکند یا برای حملهاش اصولی را رعایت کرده یا نکرده است. اگر برای حملهاش اصولی را رعایت کرده، در این صورت باید به نکاتی که گفته توجه کرد، اگر هم هیچ اصولی را رعایت نکرده، طبیعتا کارش برای نفی قضیه بوده است. با این حال باید بگویم که در هنر، حمله معنی ندارد، میتوان انتقاد کرد.
- حتی در مقابل انتقاد هم دفاع کردید.
در مقابل انتقادات سعی میکردم عقاید خودم را بگویم که به تعبیر شما شکل مدافعه پیدا کرد. فراموش نکنید شورای فنی ارکستر ملی افرادی هستند که سواد حضورشان در موسیقی به اثبات رسیده و نیازی به دفاع ندارند. افرادی نبودهاند که بخواهند با ارکستر ملی خودشان را معرفی کنند و پیش از این، معرفی شده بودند. از ابتدا قرار بر این بود که کمتر، از ساختههای اعضای شورای فنی استفاده بکنیم و البته این موضوع هنوز مد نظرمان هست. اما بهدلیل مشکلاتی از قبیل تهیه رپورتوآر، سفارش موسیقی به هنرمندان موسیقی و ردیف بودجه و مسائلی از این دست، تصمیم گرفتیم که نخستین اجرای ارکستر ملی را با آثاری شروع کنیم که از پیش آماده بودند.
«بیژن و منیژه» ساخته حسین دهلوی و آثار احمد پژمان و «نی نوا» اثر حسین علیزاده، یک قطعه از ارسلان کامکار و تعدادی از کارهای من را برای نخستین اجرا انتخاب کردیم اما بهدلیل اینکه مخاطب ارکستر ملی انتظار داشت که آثار باکلام بشنود، با صدای پوریا اخواص، قطعاتی را اجرا کردیم. درست است که آقای علیزاده در شورای ارکستر ملی بودند اما اجرای ایشان در ارکستر ملی یک اتفاق مهم است. برای همین فکر میکنم که برنامه آتی ارکستر که اجرای قطعات موسیقی فیلم حسین علیزاده است، یک اتفاق بسیار مهم در تاریخ ارکستر ملی خواهد بود. حتی اگر ایشان عضو شورای فنی ارکستر ملی هم نبودند، حتما یک شورای سالم از آثار ایشان استفاده میکردند.
- آقای خلعتبری، حرفهای شما بسیار دلنشین است اما این حرفهای زیبا 2 تا بحث را پیش میکشد؛ نخستین مسئله نگرانی از اختصاصی شدن اجرای آثار اعضای شورای فنی ارکستر ملی است و از سوی دیگر این نگرانی وجود دارد که شاید هنوز آهنگسازان دیگر به ارکستر ملی و رهبر جوانش اطمینان نکردهاند که ارکستر ملی مجبور است فقط آثار اعضای خودش را اجرا کند.
کاملا حرف شما درست است اما فراموش نکنید که نخستین اجرای ارکستر ملی با آثار حسین دهلوی و احمد پژمان همراه بود که آثار بسیار باارزش موسیقی ایرانی هستند و این دوهنرمند هم از اعضای شورای فنی ارکستر ملی نبودند. آخرین اجرای ارکستر ملی در شیراز و تهران به اجرای آثار روحالله خالقی اختصاص داشت اما مردم انتظار داشتند که آثار شناختهشده علیرضا قربانی را بشنوند. با اینکه من دوست داشتم کارهایم را ارکستر ملی اجرا کند اما موافق اجرای کارهای خودم در ارکستر ملی هم نبودم. با این حال بنا به پیشنهاد شورای فنی قرار شد که کارهای شب دهم و مدار صفر درجه را اجرا کنیم تا به تقاضای مخاطب پاسخ بدهیم.
- میپذیرم که مخاطب، شب دهم و مدار صفردرجه را بسیار دوست دارد، اما مخاطب قبول کرده که علیرضا قربانی وقتی با گروه شمس کار میکند یا با گروه اشتیاق کار میکند، فضای دیگری در خوانندگی خود ارائه خواهد کرد.
پیشنهاد شورای فنی این بود که این کارها اجرا بشود و آقای قربانی گفتند که از سوی مردم درخواست اجرای این قطعات شده است. من حتی در انتخاب این 7 قطعه دخالت نداشتم.
- بهعنوان یکی از اعضای شورای فنی نظرتان را بگویید.
در این مرحله من خیلی مخالف بودم که کارهای من اجرا بشود. حالا من یک سؤال دارم؛ مگر اجرا بد بود؟
- میتوانم بگویم که خوب هم بود؛ در حقیقت این بحثها برمیگردد به همان سؤالی که جوابش را نگرفتم. آیا آهنگسازان اعتماد کردهاند که آثار خودشان را برای اجرا به ارکستر ملی بدهند؟
نه، هنوز اعتماد نکردهاند. به نگرانی آهنگسازان حق میدهم و تنها راهحلی که برای این قضیه وجود دارد، این است که آهنگسازان به دیدن اجراهای ارکستر ملی بیایند. حتی ممکن است که آهنگسازی دوست نداشته باشد که کارهایش به دلایل مختلف توسط ارکستر ملی اجرا شود اما ارکستر ملی با روی باز از کارهای دیگران استقبال میکند؛ چرا که آهنگساز و مخاطب از ارکان مهم ارکستر ملی محسوب میشوند.
- اجرای ارکستر ملی اجرای خوبی بود و میتواند نظریات مختلف و حتی مخالفان را جلب کند، اما ارکستر ملی راه سختی در پیش دارد چرا که سایه قبلی ارکستر ملی هنوز وجود دارد. میخواهم بدانم که چه سیاستهایی اتخاذکردهاید که در عین اینکه از پشتوانه سابق ارکستر ملی استفاده میکنید، این ارکستر را مستقل کنید.
مستقل از چی؟
- نام ارکستر ملی با فرهاد فخرالدینی گره خورده؛ منظورم مستقل از رهبر قبلی است.
ما افتخار میکنیم که راهی که ما در پیش گرفتهایم، در امتداد کارها و اجراهای فرهاد فخرالدینی است. حتی اگر ایشان اجازه بدهند ما دوست داریم که کارهای ایشان را اجرا کنیم. نخستین بار هم که ارکستر تشکیل شد، خواستیم که کارهای ایشان را اجرا کنیم که خودشان مخالفت کردند. در ارکستر ملی هیچ دری بسته نیست و قرار نیست که فقط آثار خاصی اجرا شود. بشخصه آرزو دارم که کارهای فریدون شهبازی و کامبیز روشنروان با صدای شهرام ناظری اجرا شود. همچنین دوست دارم که همایون شجریان در ارکستر ملی بخواند که البته این موارد باید در شورای فنی ارکستر بررسی شود. زمان، عامل تعیینکنندهای است. ما در شروع کار هستیم و ارکستر تازه یکساله شده و به بسیاری از نقاط هنوز نرسیدهایم. هنوز نتوانستهایم آهنگسازان جوان را جذب و اعتماد اساتید موسیقی را جلب کنیم و جای اساتید موسیقی در اجرای ارکستر ملی خالی بود. بهنظرم اساتید حق دارند که نگران کارهایشان باشند و آن را به راحتی در اختیار ارکستر ملی قرار ندهند اما حل این موضوع نیاز به زمان دارد. ما در حال حاضر در مرحله آزمون و خطا هستیم اما با این حال این اجرا توانایی بردیا کیارس را نشان میدهد و من از اجرای کارهای خودم توسط ارکستر ملی و بردیا کیارس بسیار راضی هستم.
- ارکستر ملی در چه چیزهایی ضعف و مشکل دارد؟
یکی از بزرگترین مشکلات ما این است که نوازندههای ارکستر که ساز کلاسیک میزنند، با موسیقی ایرانی خیلی آشنا نیستند. خصوصیات این دوموسیقی از یکدیگر متفاوت است. نوازندهها باید با موسیقی ایرانی و دستگاههای موسیقی ایرانی آشنا باشند و بتوانند با سازهای خود موسیقی ایرانی را بنوازند که البته کاری بسیاری دشوار است و نوازندهها به این کار عادت ندارند. برای حل این موضوع نیاز به برگزاری کلاسهایی است که استادحسین علیزاده قول همکاری دادهاندو نوازندهها باید تلاش کنند که هم موسیقی ایرانی و هم موسیقی کلاسیک را خوب بنوازند اما مشکل دیگر در بالانس سازهای ایرانی و کلاسیک است. بهنظرم برای ارکستری با 70نوازنده در سالنی مثل میلاد نیاز به میکروفون نیست اما بهدلیل اینکه سالنی که از لحاظ صدا استاندارد باشد، نداریم این مشکل را با میکروفون حل میکنیم. هیچ وقت هم این استاندارد را نداشتیم و ما با تلاش صدابردار به صدای خوب رسیدیم اما این صدای خوب هنوز استاندارد نیست. باید به جایی برسیم که توانایی نوازندهها، تعداد نوازندهها، نوع سازها و روش اجرا ما را به اجرای بدون میکروفون برساند. اما نقطه ضعف دیگر این است که رپورتوآر آماده نداریم.
از همه مهمتر باید بودجهای باشد که بتوانیم آثار را بخریم و آن را منطبق بر این ارکستر تعریف بکنیم. ما در این موردها ضعف داریم. ما گنجهای از آثار قدیمی داریم که یا مردمی نیست یا منطبق با روز نیست. مخاطب ما به خاطر نوع خاصی از موسیقی به دیدن این ارکستر میآید به همین دلیل ما نیاز داریم که آرشیو خودمان را غنیتر کنیم. شناخت آهنگسازان، اطمینان اساتید موسیقی به ارکستر ملی و ارتباط برقرارکردن باعث خواهد شد که کارهای خودشان را در اختیار ارکستر ملی قرار بدهند که این موضوع هم نیاز به زمان دارد و هم نیاز به بودجه. اما نکته دیگر این است که ما باید به موسیقی نوی ایرانی هم توجه کنیم. ما بهطور کل نگاهی به موسیقی آینده ایرانی نداریم. ما حتی موسیقی حالمان را نمیشناسیم. حتی ارکستر ملی رسانه رادیو و تلویزیون را در اختیار ندارد. اگر تلویزیون برای پخش کارهای ارکستر ملی مشکل دارد، رادیو میتواند با پخش اجرای ارکستر ملی به شکل زنده این خلأ را جبران کند. در اینصورت مخاطب از 6هزار نفر به 6میلیون نفر میرسد. اشاعه فرهنگ موسیقی بهدلیل فاصله بین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تلویزیون از بین رفتهاست. اگر ما بتوانیم مجوز پخش زنده ارکستر ملی را از طریق اینترنت بگیریم، مخاطب ما افزایش پیدا میکند. سهم موسیقی این جنس در بین مردم بسیار کم است و ما این تریبون را نداریم که در بازار بد موسیقی این جنس موسیقی را به مردم ارائه کنیم.
- نمیتوان گفت که این نقطه ضعف ارکستر ملی است؛این مشکلی است که گریبانگیر موسیقی ایران است.
وقتی این مشکل کلی میشود، مشکل همه میشود. این ضعف عمومی است و متأسفانه موسیقی ایرانی راهی به سمت مردم ندارد و این مشکل بهدلیل نبود رسانه است. اگر تلویزیون نمیتواند موسیقی پخش کند، رادیو میتواند به کمک بیاید. اگر شب دهم و مدار صفر درجه از رسانه ملی پخش نمیشد، مخاطبان هرگز درخواست شنیدن این آثار را نداشتند.