خیلی به انتخابهای جزئی توجهی ندارید. آنقدرها هم به انتخاب لباس و غذا به عنوان یک انتخاب فکر نمیکنید! وقتی با شما از انتخابهای جزئی حرف میزنم، میخندید. شاید یادتان نیست که اگر این انتخابها را جدی میگرفتید برای یک تعیین رشته، اینهمه کلافه نمیشدید.
برای همین به مهمترین دو راهی زندگی نوجوانی از نگاه شما میپردازیم و با ابراهیم اصلانی، نویسنده و کارشناس آموزشی درهمین زمینه گفتوگو میکنیم.
اصلانی ابتدا میگوید: انتخاب رشته از سایر انتخابهای زندگی جدا نیست. نمیتوانیم همه زندگی را ول کنیم و به انتخاب رشته برسیم. در انتخاب رشته، ویژگیهای شخصیتی، تجربه گذشته، گرایش والدین و مجموعهای از عوامل مؤثرند. در این مرحله، جدی نگاه کردن به زندگی عامل مهمی است، چون در این سن نگاه جدی به زندگی آغاز میشود.
در زمان انتخاب رشته هم بعضیها جدی نگاه میکنند، بعضیها جوگیر میشوند، بعضیها هم براساس انتخابهای دیگران یا چیزی که عرف است، انتخاب میکنند.
- ممکن است رشته تحصیلی هم مد شود؟
بله در زمان ما، تجربی روی بورس بود. از 10 تا کلاس هشت تا تجربی بودند دو تا ریاضی. الان برعکس شده و دانشآموزان، بیشتر ریاضی میخوانند و کمتر تجربی. نوجوان باید ببیند خودش دارد تصمیم میگیرد یا عوامل دیگری او را به سمت این انتخاب سوق میدهند.
- بعضیها در انتخاب رشته اول به شغل فکر میکنند، بعد رشته دانشگاه و بر اساس آن رشته دبیرستان را انتخاب میکنند و البته این رویه میتواند برعکس هم باشد. کدام صحیح است؟
من نگاه الان را به نگاه آینده ترجیح میدهم. آیندة انتخاب شغل، خیلی دقیق و حساب شده نیست. بهتر است ببینند الان چه استعداد و چه گرایشی دارند و براساس ویژگیهای امروزشان مثل نمرة ریاضی یا گرایش ادبیشان یا... انتخاب کنند تا اینکه بیایند به شغل آینده فکر کنند که میخواهم دکتر یا مهندس شوم. کسی ممکن است در ریاضینتواند پیشرفت لازم را بکند، کسی با مسائل زیستشناسی نمیتواند درست ارتباط برقرار کند و... این ملاکها، برای انتخاب رشته بهتر است تا شغل آینده.
توصیهام این است که نوجوانان بر اساس آنچه از خودشان میدانند انتخاب رشته کنند.
ما دوست جوانی داریم که کارهای تصویرگری انجام میدهد و اصلاً شغلش همین است، در حالی که رشته دانشگاهیاش چیز دیگری بوده است. این سن، سن جدی فکر کردن است. فرد باید قبول کند دارد بزرگ میشود و بزرگ شدن عواقبی دارد. پس این جایگاه جدی زندگی است که آدم انتخاب کند و پای آن هم بایستد.
گاهی وقتها خانوادهها دخالت میکنند اما در نهایت بچه خودش انتخاب میکند و اگر انتخابش موفق نبود بهتر است پای انتخابش بایستد. چون انسان را نمیشود کوک کرد تا به موقع همه چیز انجام شود. همیشه درصدی هم برای خطا هست. پس هم مسئولیت خطا را بپذیرند و هم بدانند از این به بعد نباید این خطا دوباره پیش بیاید.
- اما انتخاب یک گزینه یعنی از دست دادن گزینه های بعدی.
اگر نوجوانان در عالم خیالات نباشند انتخاب کار سختی نیست. اول با واقعبینی انتخاب کنند و بدانند که در نظام آموزشی ما، امکان اصلاح رشته و بازگشت وجود دارد و این کار را خیلیها انجام دادهاند. البته برای بعضیها موفقیتآمیز بوده و برای بعضیها نه.
- برای بچهها این انتخاب خیلی مهم است.
بچهها بدانند در آینده انتخابهای دیگری هم پیش میآید. انتخاب رشته هم میتواند زمینه ای باشد که بچهها قدرت تصمیمگیری خودشان را محک بزنند و فکر نکنند این تصمیمِ نهایی زندگی است و اگر اینجا درست باشد، همیشه درست خواهد بود. باید ملاک انتخاب را بر اساس زمانِ حال و شناخت از خودشان بگذارند.