مضافا کهولت سن و بالارفتن میانگین سنی جانبازان که به حدود 50سال رسیده است، در تشدید مشکلات و معضلات جسمی آنان بیش از پیش تأثیر میگذارد. این امر لزوم توجه بیشتر در امور درمانی آنان را میطلبد. جانبازان انتظار دارند در بدیهیترین و ابتداییترین نیاز خود، یعنی درمان دچار مشکلات نشوند و با پیشبینی تمهیدات مؤثر روزبهروز بر کیفیت درمانی آنان افزوده شود. در دوران 8سال دفاع مقدس که تحریمهای همهجانبه به دارو، درمان و تجهیزات پزشکی نیز تسری پیدا کرده و شرایط دشواری را بهوجود آورده بود و حتی برای جراحیهای مهم، داروی بیهوشی در دسترس نبود، کادر پزشکی و درمانی با تلاشی مضاعف تأثیر کمبودها را به حداقل میرساندند و در آن شرایط بحرانی، مدیریت درمان رزمندگان بهنحو نسبتا مطلوبی اداره میشد.در اغلب بیمارستانها، نمایندگان بنیادشهید حاضر بودند و در رفع کمبودها و مدیریت درمان با کادر پزشکی همکاری بسیار خوبی داشتند بهطوریکه مشکلات، کمتر احساس میشد اما اکنون که آن شرایط بحرانی را نداریم نباید با مدیریت بهتر، خدمات مطلوبتری را ارائه دهیم؟
اگر در سایر خدمات رفاهی تعللی صورت گیرد و این امور با تأخیر انجام پذیرد اثرات منفی کمتری دارد، ولی درمان چیزی نیست که آن را اسیر کاغذبازیها و بیتدبیریهای خود کنیم و از کنار آن بهسادگی بگذریم. طی سالهای دفاع مقدس و پس از آن خدمات خوب و مؤثری در زمینه درمان انجام پذیرفته و جانبازان با درک شرایط کشور کمبودها را پذیرفته و با آن کنار آمدهاند اما بیتدبیری و
سوء مدیریت در امر درمان قابل پذیرش نیست.
بنیاد شهید و امور ایثارگران در اواخر سال88 بدون آنکه مستمسک قانونی داشته باشد در قراردادهای تنظیمی مشکلاتی را برای ایثارگران بهوجود آورد و محدودیتهایی را اعمال کرد و پس از آن زمزمه واگذاری درمان شاغلین، به دستگاههای اجرایی شروع شد. نکته قابلتأمل این است که منابع بنیاد و دستگاههای اجرایی نهایتا خزانه کشور و بودجهای است که در مجلس بهتصویب میرسد و محل تأمین آن یک صندوق است و اگر مشکلی ازلحاظ اجرایی باشد هیأت وزیران میتواند با هماهنگی، نسبت به رفع مشکلات موجود اقدام کند اما چرا این مشکلات را به جانبازان تحمیل میکنند و با یک بیبرنامگی، فقط بهدنبال رفع تکلیف از خود هستند؟
بند ب ماده44 برنامه پنجم توسعه بیان میدارد:
«تأمین 100درصد هزینه درمانی ایثارگران شاغل و افراد تحتتکفل آنان برعهده دستگاه اجرایی مربوطه و هزینه درمانی ایثارگران غیرشاغل و افراد تحتتکفل آنان برعهده بنیاد شهید و امور ایثارگران است.»
در لایحه پیشنهادی دولت همین محتوا با تغییراتی در عبارات آمده، اما نکته مهم آن است که هیچ مرجعی ارائه این پیشنهاد در قانون پنجم توسعه را نمیپذیرد.
دکتر ابوالفضل ملکزاده، معاون بهداشت و درمان بنیاد شهید و امور ایثارگران میگوید: «قرارداد ما براساس بند ب ماده 44 و توانمندی بیمه است، لذا فعالیتهایی مانند پروتز و امداد آمبولانس که بیمه نمیتواند انجام دهد ما انجام میدهیم.»
با بررسی قرارداد منعقده بنیاد با بیمه ایران فقط جانبازان زیر70درصد شاغل از مجموعه خدمات درمانی خارج شدهاند و سایر گروههای ایثارگری همچنان از این خدمات برخوردارند که این موضوع مغایر با بند ب ماده44 قانون توسعه است. دکتر ملکزاده، معاون بهداشت و درمان بنیاد شهید توضیح میدهد و این اقدام بنیاد را چنین توجیه میکند:
جانبازان 70درصد طبق نظر مقام معظم رهبری بههر صورت که فوت کنند، شهید محسوب میشوند، لذا اینان را شهید محسوب میکنیم و آنان را به دستگاهها حواله نمیدهیم. والدین شهدا را چه شهید، شاغل بوده باشد یا نباشد ما خدمات درمانی آنان را ارائه میدهیم. جانبازان 70 درصد را هم مثل شهدا رفتار میکنیم، هر چند قانون ما را الزام نکرده است.
آزادگان اغلب درصدی جانبازی دارند و با لیست جانبازی با آنان رفتار میکنیم. تعداد کمی از آنان حدود 2هزار نفر تعیین درصد نشدهاند و تکلیف مشخصی ندارند، لذا این 2هزار نفر فعلا چه شاغل باشند یا نباشند تحتپوشش خدمات درمانی قرار میگیرند.
اینکه کماکان امور درمانی جانبازان 70درصد، بخشی از آزادگان و خانواده شهدا توسط بنیاد انجام میگیرد و آنان سرگردان نشدهاند جای تقدیر دارد، اما سخن این است که چرا در امر درمان برخلاف قانون باید تبعیض صورت گیرد. آیا سزاوار است جانبازان زیر 70درصد همچنان از خدمات درمانی محروم باشند؟ انسان دردمند با هر درصدی نیاز به درمان دارد؛ چه 70درصد باشد چه 50 یا 40درصد. وقتی درد و بیماری به سراغ او آمد باید درمان شود.
دکتر ملکزاده جهت رفع این تبعیض میگوید: «اشکالی ندارد همین الان مینویسم 70درصدیها هم طبق قانون مانند بقیه جانبازان شاغل و غیرشاغل شوند.»
البته پیگیری ما برای آن نیست که گروهی از ایثارگران از خدمت یا تسهیلاتی محروم شوند بلکه بهدنبال آن هستیم تا دیگر ایثارگران نیز از آن خدمات بهرهمند شوند. قرارداد منعقده با بیمه ایران شفاف نیست و قابلیت برداشتهای مختلف دارد، به همین منظور برای شفافکردن بهرهمندان از قرارداد از دکتر ملکزاده سؤال کردیم و ایشان پاسخ داد: «دقیقا منظور ما از شاغلین فقط شاغلین دستگاههای اجرایی دولتی هستند، لذا کسانی که بیمه تأمیناجتماعی هستند و در مجموعههای وابسته به دولت خدمت میکنند ولی بودجه از دولت نمیگیرند را ما بیمه میکنیم. مثل کارکنان بیمارستان خاتمالانبیاء که وابسته به بنیاد است ولی بودجهشان را خودشان تأمین میکنند آنان را بیمه میکنیم ولی پرسنل بنیاد را چون بودجهشان را دولت تأمین میکند بیمه نمیکنیم. سازمان بازرسی کل کشور نامه فرستاده که شما حق ندارید شاغلین دستگاههای دولتی را بیمه کنید. اگر کسی شاغل دولتی نیست و بیمه نشده، مراجعه کند ما مشکل را حل میکنیم. ما پرسنل جانباز بنیاد را هم بیمه کردهایم اما از سر فصل بودجه پرسنلی سازمان، نه از بودجه درمان جانبازان.»
درمان جانبازان جزو تکالیف بنیاد است و تا قبل از تصویب بند ب ماده44 با کم و کاستیهایی انجام میشد اما پس از تصویب این بند مشکلات جانبازان شروع شد. تماسهای مکرر و متعدد جانبازان درخصوص درمان و بیتوجهی بنیاد و دستگاههای اجرایی آنان را بسیار آزرده کرده است و بهشدت از این بیتعهدی نگران و ناراحت هستند. درحالی که جانبازان، بنیاد را بهعنوان متولی درمان خود میشناسند، این سؤال را مطرح میکنند که چرا بنیاد قبل از هماهنگیهای لازم با دستگاههای اجرایی که امکان آن در هیأت وزیران بهآسانی میسر است تکلیف درمان جانبازان را بر زمین گذاشته و دستگاههای اجرایی هم به بهانه عدم تأمین اعتبار از زیر مسئولیت آن شانه خالی میکنند؟
مقام معظم رهبری در فرمان تجمیع نهادهای ایثارگری، مشروط بر نهادیبودن بنیاد، با تجمیع موافقت کردند. آیا این رفتار نهادی است، جانبازانی که پا به سن گذاشتهاند با تن رنجور در بین سازمانها و بنیاد سرگردان درمان خود باشند و کسی به آنان توجه نکند. روزی که حضرت امام(ره) فرمان تأسیس بنیاد شهید را صادر کردند درباره درمان جانبازان فرمودند: «سازمان موظف است بدون فوت وقت معلولین و آسیبدیدگانی که احتیاج به معالجه دارند را تحت علاج قرار دهد و درصورتیکه با تصدیق طبیب لازم است برای معالجه به خارج کشور بروند اسباب مسافرت و مخارج معالجه آنان را فراهم نماید. ضمنا متذکر میشود اگر سازمان در موارد مرقومه به اشکالی برخورد کرده و یا از طرف بعضی متصدیان اهمالی شد، اینجانب را مطلع نمایند تا در آن بهطور مقتضی عمل نمایم.»
با این حال پاسخگوی اهمال بنیاد شهید و دستگاهها در روند درمان جانبازان کیست؟
دکتر ملکزاده میگوید: «بهعنوان معاونت تخصصی که کارشناس درمان جانبازان هستیم مجلس از ما نخواست که درخصوص تصویب بند ب ماده 44 نظر کارشناسی بدهیم. اگر ما را میخواستند، میگفتیم چهکار کنند که جانبازان در دستگاهها سرگردان نشوند. منابع را به ما میدادند ما خودمان انجام میدادیم ولی مجلس این کار را نکرد.»
کمآشناترین افراد با امور اداری میدانند که بندب ماده44 مشکلات زیادی برای جانبازان پیش میآورد، ولی مشخص نیست ارائهدهندگان آن چه کسانی هستند و چه اهدافی را از ارائه این پیشنهاد دنبال میکنند.
معاون بهداشت و درمان بنیاد بیان میدارد: «نمیدانیم که چه کسی پیشنهاد بند ب ماده 44 را داده است. ما پیشنهاد دهنده نبودیم. ما روحیه نهادی را رها نکردهایم، پولش را نداریم که انجام دهیم. ما در یک کار انجامشده قرار گرفتیم. با یک تعهد 176 میلیاردتومانی فقط 104 میلیاردتومان به ما اختصاص دادند، بههرحال تأمین هزینه درمان جانبازان برعهده دولت است؛ چه این کار مستقیما توسط بنیاد انجام گیرد یا دستگاههای اجرایی هم در آن دخیل شوند.»با توجه به اینکه این هزینهها از یک صندوق پرداخت میشود، بهتر نیست ناهماهنگیهای موجود را برطرف کنیم و جانبازان را گرفتار سرگردانی نکنیم؟ به دلیل اهمیت درمان، این موضوع را از طریق دولت، نمایندگان مجلس، بنیاد شهید و جانبازان همچنان پیگیری خواهیم کرد.