زبان این امکان را به ما میدهد که افکار خود را مستقیما در ذهن دیگران بکاریم بدون آنکه نیاز به عمل جراحی باشد.
انسانها از ضرباهنگ خاصی در کلام خود استفاده میکنند تا ذهنیت فرد مقابل را مطابق خواسته شان تغییر دهند چراکه زبان تنها یک سرگرمی نیست بلکه نوعی یادگیری اجتماعی است.
این کار در واقع نوعی سرقت تصویری است چراکه فرد در صحبت با طرف مقابل بدون نیاز به صرف زمان و انرژی میتواند از آگاهی، عقاید و مهارتهای فرد به راحتی استفاده کند. اما در طول تاریخ، همکاری و تبادلنظر با دیگران، این احساس سرقت اطلاعات را ازبین برد چراکه تبادل نظر با دیگران امکان استفاده از اطلاعات را برای هر دو طرف گفتوگو میسرکرد. همکاری و تبادل عقاید و افکار موجب مهاجرت انسانها به سراسر جهان و افزایش تدریجی جمعیت شد.
مارک پاگل، استاد زبانشناسی، در اینباره به گاردین میگوید: بدون هیچ علت خاصی انواع زبانهای مختلف بهتدریج بهوجود آمد. درست برخلاف یک زبان مشترک که میزان مشارکت و همکاری بین انسانها را افزایش میدهد، زبانهای مختلف جریان تبادل افکار و فناوریهای گوناگون را کند خواهد کرد. در دنیایی که هدف ما ارتقای میزان مشارکت و همکاری بین همه انسانهاست، در دنیایی که به این مشارکت برای حفظ و ارتقای میزان رفاه نیاز است زبانهای مختلف هیچ کارایی نخواهند داشت.
سرنوشت بشر با داشتن «یک دنیا، با یک زبان مشترک» گره خورده است؛ اما به واقع وجود زبانهای گوناگون جذابیتهای خاص خود را دارد؛ حتی اگر نتوان به همه آنها مسلط شد و درک کرد. زبانهای گوناگون بازتابدهنده راههای بیشماری هستند که از طریق آنها انسان جهان و هرچه در آن است را درک میکند و ازبینرفتن هرکدام از آنها به منزله حذف ظرفیتهای خلاقانه، عقلانی و تجربی انسانهاست. البته برای انجام بسیاری امور ازجمله تجارت در عرصه بینالمللی انسانها ناگزیر خواهند بود تا درنهایت به یک زبان تکلم کنند اما همانطور که گونههای مختلف موجودات زنده برای بقای خود نیاز به تنوع ژنتیک دارند بشر نیز برای آنکه به لحاظ خلاقیت و رشد عقلی پویا باشد نیاز به تنوع زبانی دارد.