ابوعلی حسین‌ابن‌عبدالله، معروف به شیخ‌الرئیس پزشک، ریاضی‌دان، فیلسوف و منجم ایرانی در 18سالگی از تعلم همه علوم فارغ شد و در 21سالگی دست به تألیف و تصنیف زد. در 22سالگی پدرش درگذشت و ابن‌سینا متصدی شغل او شد.

حکیم ابوعلی سینا


او بعدها به علت نابسامانی اوضاع سیاسی بخارا، این شهر را ترک گفت. سلطان غزنوی همان هنگام از او خواست که به غزنه برود اما بوعلی خواسته او را نپذیرفت. ابن‌سینا در بازگشت به گرگان، با ابوعبید جوزجانی آشنا شد و در این سفر کتاب‌المختصر الاوسط، کتاب المبدا و المعاد و مقداری از کتب قانون و نجات را تألیف کرد. او در حوزه علم طبابت نیز استادی حاذق و طبیبی عالم بود، به گونه‌ای که بسیاری از بیماری‌های صعب‌العلاج آن دوران را درمان می‌کرد. وی در حوزه نجوم و ریاضی نیز صاحب رای بود. به پاس ارج‌نهادن به تلاش‌های پزشکی آن عالم بزرگوار، روز اول شهریور هر سال به یاد او به نام روز پزشک گرامی داشته می‌شود.

255قمری: تصرف دوباره آمل به دست داعی کبیر

حسن‌بن‌زید با بهره‌گیری از نارضایتی مردم طبرستان و گیل و دیلم توانست آنان را ضد عباسیان متحد کند و امیر طاهری را بیرون و دولت علویان را در سال 250قمری تاسیس کند و به داعی کبیر مشهور شود. حسن‌بن‌زید از سال 250قمری تا انقراض دولت طاهریان همواره با آنان درگیر بود، در خلال این درگیری‌ها، طبرستان بارها میان این دو رقیب دست به دست گشت تا آنکه یعقوب لیث صفار بر محمدبن‌طاهر غلبه یافت و دولت آنان را منقرض کرد، اما چون از سیطره علویان بیمناک بود، سپاهی بزرگ به جنگ حسن‌بن‌زید فرستاد، حسن در این جنگ شکست خورد، اما سپاه یعقوب گرفتار باران سیل‌آسا شد و از ادامه تعقیب داعی کبیر دست برداشت و بار دیگر طبرستان به دست حسن‌بن‌زید افتاد. وحشتی که از قیام حسن‌بن‌زید در بغداد به‌وجود آمده بود باعث شد تا معتز خلیفه عباسی 2تن از سرداران خود را با سپاهی‌گران به طبرستان بفرستد. آنها ری، قزوین، ساری و آمل را گرفتند و داعی چون عده کافی نداشت به چالوس گریخت و چون سپاهیان خلیفه بازگشتند، حسن‌بن‌زید در 22رمضان سال255قمری درست 5سال بعد از قیام نخست به آمل بازگشت و بار دیگر طرفداران خود را گردآورد و رهبری آنان را به دست گرفت.

1941میلادی: اخراج آلمانی‌ها از ایران

رضاشاه با اینکه با حمایت انگلستان به عمر سلسله قاجارها پایان داده بود، در سال‌های نیمه دوم دهه 1320 متمایل به آلمان و ایتالیا شده بود و انگلستان از آن بیم داشت که گسترش نفوذ آلمان در ایران منجر به خروج ایران از حوزه نفوذ آن کشور شود و نه‌تنها هند و سرزمین‌های عربی به مخاطره افتند بلکه ماشین جنگی انگلستان بدون سوخت بماند و آلمان با کمک ایران بر کشورهای عربی مسلط شود و هند از دست آن دولت خارج شود؛ به علاوه ارسال کمک از مسیر ایران به شوروی که زیر ضربات ارتش هیتلر قرار داشت آسان‌تر و اطمینان‌بخش‌تر بود زیرا نیروی دریایی آلمان در آب‌های اقیانوس هند فعالیتی نداشت؛ لذا با تبانی قبلی به دولت ایران اخطار شد که آلمانی‌ها را اخراج کند. رضاشاه در 23 آگوست 1941میلادی بالاخره دستور داد آن دسته از اتباع آلمانی که در ایران به وجودشان نیاز نیست از این کشور خارج شوند. شاید او هنوز متوجه نشده بود که اخطارهای پی‌درپی لندن و مسکو دایر بر اخراج آلمانی‌ها، فریب او و خرید وقت برای اشغال نظامی ایران بود.

کد خبر 143705

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز