دوشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۰ - ۲۰:۴۲
۰ نفر

دکتر داوود دانش‌جعفری: روز 26 مرداد 1390 روز بزرگی برای تاریخ اقتصاد ایران است. در این روز با ابتکار مقام معظم رهبری تقریباً تمامی فعالان اقتصادی کشور از تهران و شهرستان‌ها فراخوانده شده بودند.

دانش جعفری

مقامات اقتصادی دولت و مجلس نیز حضور داشتند ولی جای آقای رئیس‌جمهور به‌عنوان تاثیرگذارترین فرد در تصمیمات اقتصادی سال‌های اخیر، واقعاً خالی بود. امید است این جلسه در آینده نیز حداقل سالی یکبار برگزار شود. در خیلی از کشورهای دیگر نیز برگزاری چنین همایش‌هایی مرسوم است و فعالان اقتصادی و سیاستمداران رو در رو می‌شوند و سنگ‌هایشان را با هم باز می‌کنند.

یکی از پدیده‌های مهم جلسه، طرح 2 نگاه کاملاً متفاوت از طرف 2 صاحب‌نظر اقتصادی کشور در مورد اندازه مطلوب بنگاه‌های اقتصادی در ایران بود. آقای دکتر مجید قاسمی، رئیس‌کل بانک مرکزی در سال‌های جنگ و مدیرعامل کنونی یکی از بزرگ‌ترین بانک‌های خصوصی در بیانات خود یکی از مشکلات اقتصادی کشور را شکل نگرفتن بنگاه‌های بزرگ در ایران دانست. طرف مقابل آقای دکتر احمد توکلی، نماینده محبوب، فعال و بانشاط مردم تهران در مجلس بود که معتقد بود نه‌تنها بنگاه‌های بزرگ اقتصادی برای کشور مفید نیستند بلکه این نوع بنگاه‌ها گرایش‌های انحصاری در اقتصاد ایران را تقویت می‌کنند. اینکه کدام نگاه دوای درد اقتصاد ایران در شرایط کنونی است، بهانه‌ای شد که چند جمله‌ای را در مورد این سؤال مهم عرض کنم.

سنگ بنای استدلال طرفداران بنگاه‌های اقتصادی بزرگ مربوط به استفاده از نظریه اقتصاد مقیاس است که می‌گوید با افزایش حجم تولید در بنگاه، قیمت متوسط محصول تولیدی کاهش می‌یابد. فرض کنید یک کارخانه خودروسازی با ظرفیت 100هزار خودرو در سال کار می‌کند و قیمت تمام شده هر خودرو به‌طور متوسط 10میلیون تومان باشد. اگر حجم تولید کارخانه مثلاً به 200 هزار خودرو افزایش پیدا کند، در این‌صورت احتمالاً قیمت خودرو می‌تواند به 7 میلیون تومان نیز کاهش پیدا کند. به‌عبارت دیگر، افزایش مقیاس تولید به‌نفع کاهش قیمت خودرو عمل می‌کند. این وضعیت هم به نفع تولید‌کننده است زیرا که میزان فروش او و در نتیجه میزان کسب سود او بالا می‌رود، هم به‌نفع مصرف‌کننده زیرا او با پرداخت کمتری به‌خودرو می‌رسد. اگر بخواهیم این بحث را به‌صورت دقیق‌تر در قالب منحنی تولید بلندمدت بنگاه دنبال کنیم، متوجه می‌شویم که رابطه میزان تولید و قیمت متوسط محصول حالت U شکل دارد.

نمودار

اگر تولید بنگاه در حد Q1 باشد قیمت محصول به اندازه C1 خواهد بود. اگر تولید افزایش یابد و به Q2 برسد قیمت C1 به C2 کاهش می‌یابد. اگر تولید فراتر از Q2 باشد دیگر قیمت کاهش نمی‌یابد و بلکه افزایش یافته و به C3 خواهد رسید. به‌عبارت دیگر بنگاه نبایستی تولید را فراتر از Q2 ادامه دهد. افزایش تولید بیشتر از Q2 در واقع منجر به شکست بنگاه می‌شود و اصطلاحToo Big To Fail نیز مربوط به همین مرحله است و نه قبل از Q2. بنابراین افزایش تولید از Q1 به Q2 موجب رقابتی‌تر شدن بنگاه می‌شود و باید دنبال شود؛ درحالی‌که افزایش تولید فراتر از Q2 به ضرر بنگاه خواهد بود. کاربرد دوم نظریه اقتصاد مقیاس در جهت تئوریزه کردن نظریه توسعه صادرات به‌کار گرفته می‌شود. فرض کنید یک کارخانه خودرو‌سازی‌ در ایران تولید بهینه خودرو را در حد Q2 تنظیم می‌کند (به‌طور مثال 2 میلیون خودرو در سال).

اگر تقاضای داخلی ایران کمتر از 2 میلیون باشد تولیدکننده چه‌کار باید کند؟ راه‌حل روی آوردن به صادرات است. بنابراین روی آوردن به صادرات در رقابت کردن بنگاه وارد عمل می‌شود. استدلال سوم نظریه اقتصاد مقیاس این است که یک تولید‌کننده موفق بایستی همواره تکنولوژی خود را به‌روز کند تا تولید او رقابتی باشد. چون بنگاه کوچک نمی‌تواند هزینه بالای تحقیق و توسعه را تحمل کند درحالی‌که برای بنگاه بزرگ، هزینه کسب تکنولوژی به تعداد بالای محصول تولیدی سرشکن می‌شود و لذا قابل تحمل‌تر خواهد بود. بنابراین بنگاه بزرگ در تولید رقابتی نیز قطعاً موفق‌تر خواهد بود.

شوماخر، نویسنده معروف انگلیسی در سال 1973 یکی از اثرگذارترین کتاب‌های اقتصادی در دهه‌های اخیر را تحت عنوان «کوچک زیباست» به رشته تحریر درآورد که به انتقاد از بنگاه بزرگ می‌پردازد. دریچه نگاه او ضرورت غیرمتمرکزکردن تولید، تاثیر نامطلوب بنگاه بزرگ بر محیط‌زیست و همچنین مقابله با جهانی‌سازی بود. از کتاب او به‌عنوان نگاه انسانی به تکنولوژی نیز یاد می‌شود.

نوع دیگری از مخالفت با بنگاه‌های بزرگ به‌دلیل تقویت قدرت انحصاری در بنگاه‌های بزرگ است. در ابتدای دولت نهم نوع جدیدی از مخالفت با بنگاه‌های بزرگ شکل گرفت که البته ناشی از برداشت خاصی از عدالت بود و نه موضوع انحصار و در آن مقطع زمانی حمایت از بنگاه‌های بزرگ را معادل تقویت پولدارها و گردن‌کلفت‌ها تلقی می‌کردند بنابراین طرح بنگاه‌های زودبازده با هدف تقویت تولیدکنندگان کوچک در دستور قرار گرفت ولی مشکلی که بنگاه‌های زودبازده با آن مواجه شدند، این بود که اکثر آنها نتوانستند رقابتی عمل کنند. خیلی از آنها نیز موفق شدند به مرحله تولید برسند و ظاهراً بخش قابل توجهی از معوقات بانکی نیز مربوط به مشکلات این نوع بنگاه‌ها در بازپرداخت اقساط تسهیلات بانکی است. در اینجا چند نکته قابل توجه است:

تقویت تولید لازمه دستیابی اقتصاد ایران به پیشرفت است. در رویکرد کوچک زیباست، تولید ایران از یک حدی فراتر نخواهد رفت و با باز شدن اقتصاد ایران، قدرت رقابتی آن فرو می‌ریزد. انتخاب رویکرد بنگاه‌های مقیاس مشروط به مدیریت مشکلات آن از منظر انحصار یا عدالت می‌تواند پاسخ بهتری باشد. تولیدات بزرگ پتروشیمی ایران هم نقش مهمی در اقتصاد داخلی ایفا می‌کند و هم از جهت صادرات به کشورهای صنعتی. بنگاه‌های کوچک پتروشیمی نمی‌توانست چنین جایگاهی را به‌وجود آورد.

در تفکر اقتصاد کلاسیکی، نشانه رفتار انحصارگرانه در 2 اقدام عملی می‌شود؛ اول تمایل تولیدکننده به کاهش تولید (کمتر از تولید تعادلی) و دوم تمایل به افزایش قیمت (بالاتر از قیمت تعادلی). درحالی‌که رفتار بنگاه بزرگ اینگونه است که با افزایش تولید برای ارتقای سهم خود در بازار تلاش می‌کند و در ضمن به‌دنبال کاهش متوسط قیمت نیز است. این رفتار می‌تواند هم به نفع مصرف‌کننده و هم تولیدکننده باشد.

نگرانی از انحصار بنگاه‌های بزرگ مقیاس وقتی جدی می‌شود که سهم بنگاه‌ها در بازار از یک مرز تعیین شده در مورد تعریف انحصار فراتر برود. به‌طور مثال، در اروپا انحصار مرحله‌ای است که بنگاهی بیشتر از 25 درصد سهم بازار را در اختیار می‌گیرد. در آمریکا این مرز بالاتر از 70 درصد تعیین شده است. در ایران نیز ما می‌توانیم مرزی را برای خود تعریف کنیم.

نگرانی از شکل‌گیری انحصار بایستی همه‌جانبه باشد. انحصار صرفاً از طریق بنگاه‌های بزرگ ایجاد نمی‌شود بلکه عوامل دیگری نیز در آن دخالت دارد مثل توانایی محدود تولیدکنندگان کوچک در مقایسه با بنگاه‌های بزرگ، برتری تکنولوژی یا انحصار فناوری بعضی از بنگاه‌ها، انحصار منابع طبیعی و کنترل نهاده‌ها، کنترل شبکه تقاضا، همچنین انحصار ناشی از تبانی بنگاه‌ها با یکدیگر و تبانی بنگاه با دستگاه‌های دولتی هم می‌تواند منجر به انحصار شود. در سال‌های اخیر هرگاه انحصار یا شبه‌انحصاری در اقتصاد ایران شکل گرفته، دولت در آن مقصر بوده است. به‌طور مثال، ایران‌خودرو یا سایپا در مقیاس جهانی اصولاً تولیدکنندگان بزرگی نیستند ولی اگر این دو با هم تبانی کنند، می‌توانند رفتار انحصاری داشته باشند و هر قیمتی را به مصرف‌کننده تحمیل کنند.

امروزه با تبدیل شرکت‌های بزرگ‌مقیاس به شرکت‌های سهامی عام می‌توان شرکت‌هایی را ایجاد کرد که اقشار وسیعی از مردم در آن شریک باشند. بزرگ‌مقیاس بودن این نوع شرکت‌ها نیز کمک می‌کند که هم تولید آنها رقابتی و سهامی عام بودن آنها به موضوع توزیع ثروت و تحقق عدالت کمک می‌کند. شرکت‌های کوچک و متوسط (SME) نیز وقتی می‌توانند موفق عمل کنند که ارتباط تعریف‌شده‌ای با بنگاه‌های بزرگ تولیدی از طریق برون‌سپاری برقرار کنند. به‌طور مثال، تجربه شرکت‌های خودروسازی ایران در ایجاد شرکت‌های کوچک قطعه‌ساز در پیرامون خود تجربه موفقی ارزیابی می‌شود. مشکل طرح زودبازده این بود که نتوانست چنین ارتباطی را برقرار کند و هر یک از بنگاه‌ها بدون اطلاع از وضعیت بازار وارد آن شده بودند. بعضی بنگاه‌ها نیز از فرصت سوءاستفاده کردند و منابع طرح زودبازده را به خارج از طرح انتقال دادند.

کد خبر 143798
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز