یکی از این اتفاقها با تمام حواشیاش نمایشگاه اردیبهشتی کتاب است؛ نمایشگاهی که جدای از همه حواشیاش متنی حسنه دارد و بایسته. امسال اما به همت یک روحانی اهل رسانه و کتاب برای برخی، ماه قرآن توأمان با معرفی کتاب و به تبع آن، کتابخوانی بود. ماجرا از این قرار بود که «شبهای روشن» برنامهای که در طول ماه مبارک رمضان روی آنتن شبکه دو رفت و با برخورداری از کارشناسی حجتالاسلام محمدرضا زائری به عقیده برخی توانست مخاطبان بسیاری از طیفهای متفاوت فکری، عقیدتی و سیاسی را با خود همراه کند، در شبهای پایانیاش توانسته بود ۶۰عنوان کتاب به مخاطبان خود معرفی کند. بر همین اساس نیز در آخرین فرصت این برنامه قرار دیداری گذاشته شد با اهل کتاب و دوستداران کتاب که بعدازظهر عید فطر در شهر کتاب مرکزی واقع در خیابان شریعتی دور هم جمع شوند و به بهانه کتاب، هم دیداری تازه شود و هم کتابهای معرفی شده به دست مردم برسد. گزارش حاضر درنگی است در آنچه در این قرار فرهنگی گذشته است.
ابتدای این برنامه، مهندس مهدی فیروزان، مدیرعامل شهرکتاب که به نوعی میزبان این برنامه محسوب میشد، هدف شهر کتاب را معرفی اندیشهها از طریق نقد و گفتوگو دانست و گفت: «برنامه امروز یکی از بهترین مصداقها برای هدفی است که شهر کتاب دارد».
پس از آن نوبت زائری شد تا با تبریک عید، از اینکه کتاب، همه را دور هم جمع کرده و این امکان فراهم شده که بتوان عید را در کنار کتاب و دوستداران آن جشن گرفت ابراز خرسندی کند. وی گفت: «برای من ارزش بسیاری دارد که هر کسی، هر مقداری که میتواند و به هر اندازهای که در توان دارد به سمت جمع کردن و ایجاد ارتباط، ایجاد فضا برای گفتوگو و تعامل پیش برود و این چیزی است که همه با هم باید انجام دهیم. من فکر میکنم اتفاقی که اکنون در اینجا افتاده این است که ما حول محور کتاب و فکر و اندیشه دور هم جمع شدهایم. بگذارید این را صریح عرض بکنم؛ من همیشه به دوستان میگویم آنقدر دیر شده و عقب هستیم که فرصت تعارف نداریم. پس بدون تعارف میگویم که شاید تیپ و ظاهر و شکل و شمایل بعضی از ما طوری باشد که اگر در خیابان از کنار هم رد شویم به هم سلام نکنیم، شاید جای دیگر دور هم جمع نشده و با هم ارتباط برقرار نکنیم ولی امروز میبینیم در فضای صمیمی شهر کتاب و کافه کتاب و به اسم کتاب و اندیشه و فکر و فرهنگ و به برکت عید سعید فطر و بعد از یک ماه همدلی و محبت در ماه مبارک رمضان دور هم جمع شدهایم. این اتفاقی است که بهنظرم باید در این کشور بیفتد و همه باید برای رخ دادنش کمک بکنیم. به جای فاصله گذاشتن، به جای دور شدن و به جای نامهربانی، کمک بکنیم به نزدیک شدن، دوست شدن، حرف زدن و حل سوءتفاهمها، مشکلها و اختلافها.»
وی در ادامه سخنانش به فضای ارتباطی موجود اشاره کرد و گفت: «عقیده شخصیام این است که جایی که لازم باشد سرش با هم دعوا کنیم آنقدر کم است که ممکن است هیچوقت دعوایی رخ ندهد. ولی متأسفانه ما- بعضیهامان لااقل- نخستین گزینهای که انتخاب میکنیم دعوا و کتککاری است. بعد فکر میکنیم که آیا گزینههای دیگری هم وجود دارد یا نه؟ لذا خیلی وقتها ما نمیتوانیم دور هم بنشینیم و حرف بزنیم و این اتفاق نه در فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی ما بلکه حتی به خانوادههای ما هم سرایت کرده. یعنی متأسفانه گاه در محیط صمیمی خانواده هم میبینیم که دیگر فضا، فضای ارتباط، گفتوگو، حرف زدن و رابطه صمیمی نیست.»
کافه کتاب آمدن، تعارف نیست
هرچه بحث پیش میرفت، حلقه افراد ایستاده دور و بر صندلیهای کافه کتاب که از خیلی وقت پیش و قبل از شروع برنامه پر شده بود تنگتر میشد. عده زیادی هم اطراف کافه کتاب، طبقه پایین یا طبقه بالا، همانطور که بین کتابها مشغول گشت وگذار بودند به صحبتها گوش میکردند. زائری نیز ابراز امیدواری کرد که همواره بتوان با کتاب و فکر و فرهنگ دور هم جمع شد و گفتوگو کرد. وی تصریح کرد: «دغدغه جدی ما در بحث معرفی کتاب در تلویزیون همین بود که به ترویج و نشر کتاب کمک کنیم. اگر میگویم بیایید به کافه کتاب، ژیگولبازی و تعارف نیست، این اساس اعتقاد ماست. ما تعداد زیادی روایت داریم که «اُکتب و بُث علمک فی اِخوانک/ کتاب بنویس و این را منتشر کن». روایت داریم که «رَحِمالله مَن احیا امرنا». بعد طرف از حضرت سؤال کرد که احیای امر شما اهلبیت چطوری است؟ فرمودند: «یتعلم علومنا و یعلمه الناس یا بتَعلّم علومنا و تعلیمه الناس/ اینها را یاد بگیرید و به مردم یاد بدهید». این باور و عقیده ماست. منتها متأسفانه ما بهگونهای هستیم که مثلا در خانواده، مادر خانواده به بچهاش که سرما خورده یا مریض شده میگوید: این داروی گیاهی را مصرف کن. بچه میگوید: این اُمّلبازیها چیه؟ فردا اگر در مجله خارجی ببیند که یک داروی گیاهی که اسمش فلان است و ترجمهاش میشود همان گلگاوزبان، خیلی راحت قبول میکند. در معرفی کتاب به همدیگر هم همین گونهایم؛ حتما باید مثلا مجله بوکریویو آمریکا بنویسد که دور هم جمع شوید و حرف از کتاب بزنید تا باورمان شود. در حالیکه این دغدغه، دغدغه سنتی، اعتقادی، ریشهای، ملی، فرهنگی ـ هر جور بخواهید بگویید ـ ماست. این چیزی است که متعلق بهخود ماست و دیگران یاد گرفتهاند و البته خوب است که یاد گرفتند. ما هم اگر بتوانیم فکر نو، ایده قشنگ یا هرچیز خوبی از دیگران یاد بگیریم یاد میگیریم. هیچ ایرادی هم ندارد.»
دین آمده قدرت انتخاب را بالا ببرد
زائری در ادامه صحبتهایش درباره لزوم خواندن و آگاهی یافتن از مسائل مختلف گفت: «مبنای قرآنی ما این است که «فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه/ بشارت متعلق به آنهایی است که حرفها را میشنوند، کتابها را میخوانند، بهترینها را انتخاب میکنند.» دین آمده که این قدرت انتخاب را بالا ببرد ولی معنیاش این نیست که ما افراط کنیم و بگوییم فقط سلیقه ما. ما باید امکان تنوع و انتخاب ایجاد کنیم، ولی از آنطرف مخاطبمان آنقدر قدرتمند باشد که بتواند با آزادی و قدرت انتخاب کند و به دام نیفتد. این نگاه و این دیدگاه در حوزه کتاب و ترویج کتاب و کتابخوانی منجر به این میشود که ما به نشر کتاب کمک کنیم. البته این تبصره را هم بزنم که منظور من مفاسد و سموم نیست. من نمیگویم هر کسی هر چه خواست بگوید! اتفاقا باید جلوی کسی که میخواهد مفسده درست کند را گرفت. ولی جایی که بحث فکر، بحث ایده، بحث نظر و بحث ذوق است، ممکن است هر کسی سلیقهای داشته باشد و جالب اینجاست که در سیره اهلبیت(ع) هم همینطور است. ما روایات متعدد داریم از امام صادق(ع) و امام باقر(ع) که در مسجد پیغمبر با کسی که منکر اصل خدا بود بحث میکردند. »
در برداشت فکر، رویکرد ما منفعلانه نیست
نویسنده «پدر، پسر، روح القدس» در ادامه به سخنان حضرت آیتالله خامنهای اشاره کرد و گفت: «ایشان در کتاب دغدغههای فرهنگی میفرمایند: ما در تعاملمان با غرب بنای دشمنی نداریم با هر چیزی که اسمش غربی است. خیلی چیزها در غرب هست و خوب است، ما آن را استفاده میکنیم. این منطق ماست.»وی ادامه داد: «ما از ایدههای نو، فکرهای نو و رفتارهای نو استقبال میکنیم. منتها مبنا و قاعدهاش خودباختگی و انفعال نیست. آن چیزی که خطرناک است این است که انسان از سر انفعال و خودباختگی سراغ منابع غربی برود و اتفاقی که گاهی میافتد این است که چون ما با نسل جدیدمان درست حرف نزدهایم این نسل جدید خالیالذهن است، لذا تا یک سفر اروپایی میرود و پایش را از ایران بیرون میگذارد دچار مشکل میشود. چراکه او را تقویت نکردهایم. ذهنش را آماده نکردهایم. به او اجازه سؤال و گفتوگو ندادهایم. تا کی میخواهیم او را در خانه محبوس کنیم؟ یک روزی از این خانه بیرون میرود. تا کی میخواهیم هر چه ما گفتیم او سرش را تکان بدهد؟ یک جا هم برمیگردد به ما میگوید: نه! در حالی که اگر فضای پرسش و پاسخ وجود داشته باشد ـ حتی سؤالها و نظراتی که ممکن است ما دوست نداشته یا قبولشان نداشته باشیم ـ کمک میکند نسل جدید ما با مشکلات کمتری مواجه شود.»
جای خالی گفتوگو
فیروزان در تأیید سخنان زائری درباره فضای موجود گفتوگو و تعامل گفت: «حدود 5سال پیش در ایران آمارگیری شد و بزرگترین معضل اجتماعی ـ فرهنگی ایران عدمگفتوگو، عدمفهم متقابل و فقدان درک متقابل بود. با ارزیابی تمامی مشکلات، ریشه بسیاری از معضلات امروز ایران نبود درک متقابل دانسته شد. درک متقابل از طریق گفتوگو اتفاق میافتد؛ گفتوگویی که دو طرف به آداب آن آشنا باشند. فقدان گفتوگو، منجر به منتقل نشدن تجربه دو نسل به همدیگر و عدماطلاع از مشکلات یکدیگر میشود. ایران یک درد تاریخی دارد و آن هم این است که مردم ایران به دلایل بسیار هیچگاه نشانه درستی از خودشان به زمامداران ندادهاند که زمامداران بفهمند آنها چه توقعات و مطالباتی دارند و از آن طرف، زمامداران نیز هیچگاه تلاش نکردهاند از درون مردم راهکارهایی پیدا کنند تا بتوانند نشانی درست بگیرند. شما در این جمعی که نشستهاید بهعنوان هستههای مؤثر، هر کدام تکتک شروع کنید به ایجاد این فضای گفتوگو. طبیعی است که کار سختی است. مثل هر فضیلتی که بخواهیم در خودمان ایجاد بکنیم کار سختی است اما راحتی در دل سختی وجود دارد و این وعده خداوند است.»در پایان این جلسه نیز چند نفر از حاضرین سؤالهای خود را از حجتالاسلام زائری پرسیدند.
حرف آخر
آمده بودند مردمان بیادعای دوستدار کتاب. از راههای دور، از قم، از کرمان آمده بودند، از جنوب، از رشت، از راههای نزدیک، از همین کوچه بالایی شهر کتاب. آمده بودند که به قول خودشان یک توک پا حاج آقا را ببینند و کتابهایی که معرفیشان را در طول سی شب در تلویزیون دیدند با خود به خانه ببرند. بعضی با اهل و عیال آمده بودند و برخی تک نفره. برخی با چادر مشکی و برخی با شال رنگی و دامن گلدار. چشم که میگرداندی از نوزادی که در آغوش پدرش به خواب رفته بود میدیدی تا پیرمردی که عصازنان خود را به صندلی کافه کتاب رسانده بود و اینها همه به برکت کتاب بود، به برکت ماه مبارک رمضان، به برکت عید فطر و جمع دوستدار کتاب مگر چه میخواهند از این گفتوگوهای خودمانی جز همان حال خوبی که از آن فضای آرام و دلنشین با خود به همراه میبرند؟