تحقیقات پلیس برای کشف راز این سرقتها، با شکایتهای متعددی آغاز شد که از فعالیت یک باند حرفهای سرقت طلاهای دختربچهها حکایت داشت. بررسی اظهارات شاکیان نشان میداد زمانی که دختربچهها در داخل پارک سرگرم بازی بوده اند، سرنشینان یک پراید سفید رنگ به آنها نزدیک شده و بعد از سرقت طلاهای همراهشان، متواری شدهاند. اما آنچه در میان حرفهای شاکیان جلب توجه میکرد، این بود که همه آنها لحظاتی قبل از سرقت دخترشان را سرگرم بازی با دختری حدودا 7 ساله دیدهاند.
ماموران که به ماجرا مشکوک شده بودند پرس و جو از شاکیان را ادامه دادند. تمامی آنها مدعی بودند هنگامی که دخترشان در پارک مشغول بازی بوده، دختربچهای 7 ساله با آنها همبازی شده و بعد به بهانه اینکه جای بهتری برای بازی سراغ دارد، آنها را به محلی خلوت برده است. در همین هنگام نیز سرنشینان پراید سفید سررسیده و نقشه سرقت را عملی کردهاند. از آنجا که تمامی شاکیان مشخصات یکسانی از دختربچه 7 ساله ارائه کرده بودند، شکی برای پلیس باقی نماند که این دختر، نفوذی سارقان طلاها بوده و وظیفه داشته بعد از کشاندن دختربچهها به محلی خلوت، مقدمات اجرای نقشه سرقت را فراهم کند. با این اطلاعات، تحقیقات پلیسی برای شناسایی اعضای باند سرقت وارد مرحلهای تازه شد و ماموران با در اختیار داشتن تصویر چهره نگاری شده دزدان و دختربچه 7 ساله جستوجو برای شناسایی آنها را ادامه دادند.
مدتی بعد درحالیکه هنوز سرنخی از سارقان به دست نیامده بود، اتفاق عجیبی رخ داد. مرد جوانی همراه دختربچهاش، قصد سرقت از یک خودروی سواری در شرق تهران را داشت که پیش از فرار با داد و فریادهای صاحب خودرو به دام افتاد. وقتی ماموران پلیس به محل حادثه رسیدند، صاحب خودرو در تشریح ماجرا گفت: میخواستم ماشینم را داخل پارکینگ پارک کنم که چند نفر از دوستانم را دیدم و برای احوالپرسی از آنها پیاده شدم. درحالیکه درهای ماشینم باز بود و من چند متری با آن فاصله داشتم، دختربچهای حدودا 7 ساله را دیدم که در بین خودروهای پارک شده در پارکینگ میگشت و با در ماشینها بازی میکرد.
چون سن و سال کمی داشت، فکر کردم که قصدش از این کار فقط بازی است تا اینکه وقتی بهخودروی من رسید، در آن را باز کرد. همان موقع مردی از یک پراید سفید پیاده شد و به طرف دختربچه رفت. من تصور کردم که او پدر آن دختر است و میخواهد فرزندش را به خاطر باز کردن در ماشین من سرزنش کند اما در همین هنگام مرد جوان کیف مرا که روی صندلی ماشین بود برداشت و همراه دخترش سوار ماشینش شد و پا به فرار گذاشت.
من با دیدن این صحنه شروع به داد و فریاد کردم و همان لحظه ماموران گشت کلانتری سررسیدند و مرد جوان را دستگیر کردند. آنجا بود که فهمیدم وی با سوءاستفاده از دختر خردسالش، او را بین ماشینها فرستاده بود تا آنهایی را که درشان باز بود شناسایی و نقشه سرقت را عملی کند. بعد از اظهارات شاکی، ماموران احتمال دادند که سارق دستگیر شده همان کسی باشد که با فرستادن دخترش در بین دختربچهها، دست به سرقت طلاهای آنها میزد. بنابراین تعدادی از مالباختگان به اداره آگاهی دعوت شدند و تمامی آنها به محض مشاهده سارق و دخترش، آنها را شناسایی کردند. سرهنگ موذن، رئیس پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران با بیان این خبر گفت: بعد از رو شدن دست مرد سارق، ماموران راهی خانه او شدند و مقداری از طلاهای مسروقه را در کیف همسر وی کشف کردند.
او ادامه داد: مرد جوان در ادامه، به سرقت از داخل خودروها و طلاهای دختربچهها با سوءاستفاده از دختربچه 7سالهاش اعتراف کرد و مدعی شد که همدستش در این سرقتها کسی نیست جز برادرش. به این ترتیب برادر او هم دستگیر و در ادامه تحقیقات مشخص شد که متهمان از مجرمان طایفه فیوج هستند که با این شگرد دست به سرقت از طعمه هایشان میزدند.