برخی فلاسفه باستان نظیر ارسطو، جنگی را که در دفاع از خود باشد عادلانه دانستهاند که امروزه نیز مورد پذیرش قرار گرفته است. برخی بر این اعتقادند که نظریه جنگ عادلانه با آگوستین آغاز شده است. سنت آگوستین بر این باور بود که تنها دلیل برای جنگیدن باید جنگیدن برای برقراری صلح باشد. آموزه جنگ عادلانه بیشتر به منزله یک آموزه دینی گسترش یافت ولی پس از دوره اصلاحگرایی گونههای سکولار این نظریه برجستهتر شد. جنگ عادلانه با جنگ مقدس در تقابل است چون جنگهای صلیبی از سوی بسیاری از مسیحیان جنگ مقدس تلقی میشده است. بسیاری این دیدگاه را میپذیرند که جنگ میتواند در شرایط خاصی موجه باشد و تنها با رعایت قواعد رفتاری خاصی میتوان درگیر جنگ شد.
در این میان نظریه جنگ عادلانه تلاش میکند به 2پرسش« چه موقع حق داریم درگیر جنگ شویم؟» و «قیود اخلاقی شیوه جنگیدن کدام است؟» پاسخ روشن دهد. امروزه نظریه جنگ عادلانه روش استانداردی در ارزیابی اخلاق جنگ به حساب میآید. هم اینک این نظریه بهعنوان مبنایی درست از ناحیه بسیاری پذیرش شده است. نظر به اهمیت این نظریه و دلایلی که جنگ را مشروع میسازد و قرائتهای متفاوت از آن، دیدگاه دکتر هلن فراو، یکی از نظریهپردازان معاصر جنگ عادلانه را جویا شدیم که در ادامه می خوانیم. دکتر هلن فراو، استاد فلسفه دانشگاه کنت انگلستان است. وی تحقیقات دامنهداری درباره اخلاق جنگ و صلح انجام داده است. از جمله آثار او در زمینه اخلاق جنگ و صلح میتوان به کتاب اخلاق جنگ و صلح اشاره کرد که توسط انتشارات راتلج منتشر شده است. تحقیقات فراو متمرکز بر فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق است. او همچنین کتابی درباره نسبت میان جنگ و دفاع شخصی نوشته است. وی عضو کمیته اجرایی انجمن بریتانیایی نظریه اخلاق و انجمن فلسفه کاربردی است.
- آبشخورهای نظریه جنگ عادلانه و جنگ ناعادلانه چیستند؟
من مورخ نیستم و این پرسش بیشتر جنبه تاریخی را در خود ملحوظ دارد اما مهمترین منبع و آبشخوری که میتوان نظریه سنتی جنگ عادلانه را به آن نسبت داد الهیات مسیحی و نوشتهها و آثار یونان باستان هستند.از جمله این آثار میتوان به آثار ارسطو اشاره کرد؛ ضمن اینکه متون و آثار مهمی نیز در مورد جنگ در سایر فرهنگها وجود دارد. برای نمونه میتوان به کتاب هنر جنگ اثر سان تزو اشاره کرد. باید توجه داشت که مباحثی که سان تزو در کتاب خود به آن اشاره کرده کمتر به آنچه ما امروز تحت عنوان اخلاق جنگ میشناسیم مربوط است. آنچه سان تزو در کتاب خود به آن پرداخته مبحث استراتژی بوده است.
- چرا مطالعه نظریه جنگ عادلانه و ناعادلانه برای دوران کنونی حائز اهمیت است؟
تصور میکنم که نظریه جنگ عادلانه و ناعادلانه برای هر زمانی حائز اهمیت است. علت این امر این است که جنگ ویژگی ثابت و پایدار تاریخ بشر است و در تاریخ بشر همواره جنگ وجود داشته است اما شاید این نکته بهطور فزایندهای مهم باشد که شهروندان و افراد عادی به این مسائل علاقهمند باشند. علت این است که تغییرات سیاسی امروزه باعث شده تا مردم و شهروندان عادی در مقایسه با قرون گذشته بیشتر تحتتأثیر مسائل جهانی باشند.اگر امروزه حکومتی را انتخاب میکنیم نسبت به هزینههای آن هم حساستر خواهیم بود و هزینههای حکومت باری بر دوش ما نیز خواهد گذارد. بر این اساس هزینههای دولت منتخب باری روی دوش شهروندان است. توسعه و بهبود ارتباطات و آموزش باعث شده تا دانش ما توسعه یابد و از این رهگذر مسئولیت ما در برابر بیعدالتی و جلوگیری از بیعدالتی نیز افزایش یافته است.
- بر اساس دیدگاه کاتولیک چه شرایطی توجیهکننده جنگ هستند؟ آیا شرایط برشمردهشده توسط سنت کاتولیک با دیدگاه مایکل والزر، فیلسوف سیاسی معاصر درباره نظریه جنگ عادلانه متفاوت است؟
آگوستین مهمترین و معروفترین نظریهپرداز جنگ عادلانه در سنت کاتولیک محسوب میشود. بر اساس دیدگاه آگوستین برپایی جنگ باید برای برقرار کردن صلح باشد؛ یعنی زمانی به جنگ باید دست زد که صلح برقرار شود، چرا که وجود صلح و آرامش در جوامع، رابطه انسان با خدا را تسهیل میکند. آگوستین معتقد بود که جنگ زمانی مجاز است که اقدامی برای جلوگیری از مهاجمان در ارتکاب گناه بهشمار رود یا اینکه جنگ زمانی مجاز است که اقدامی برای تنبیه گناهکاران باشد.بسیاری از نظریهپردازان معاصر اعتقاد به این ندارند که تنبیه نیز میتواند دلیلی مشروع و مجاز برای شروع جنگ باشد. به جای این موضوع، تأکید آنها بر این است که جنگ زمانی باید آغاز شود که از تهدیدی جلوگیری کند. همچنین جنگ زمانی باید شروع شود که سرزمین یا منابعی که بهطور نادرست و غیرمشروع به تصرف طرف مقابل درآمده را بازگرداند. آن چیزی که والزر بهعنوان دلیل اولیه و اصلی برای جنگ بر آن تأکید میکند نقض حاکمیت است. این در حالی است که این موضوع در نظریه مسیحی جنگ عادلانه از اهمیت زیادی برخوردار نیست. یکی از مباحثاتی که در سنت مسیحی در خصوص جنگ عادلانه و در میان نظریهپردازان مسیحی به عنوان جنگ عادلانه وجود دارد این است که چه زمانی مقام پاپ میتواند اعلان جنگ دهد؟ اما باید توجه داشت که مایکل والزر این دیدگاه را که پاپ اعلان جنگ دهد مسلما مورد تأکید قرار نمیدهد.
- بر اساس تحقیقات و مطالعات شما، چه شرایطی جنگ را مجاز میکند؟
بهنظر من جنگ زمانی مشروع است که برای دفع تهدید و صدمهای باشد که نقض کامل حقوق اساسی و ضروری بشر است. بهطور کلی دیدگاه من در مورد جنگ عادلانه در مقایسه با دیدگاه سنتی متفاوت است؛ برای نمونه بر اساس دیدگاه سنتی، تصرف غیرقانونی سرزمین خالی یک کشور به آن کشور اجازه شروع جنگ و درگیری را میدهد و این درحالی است که من چنین دلیلی را برای شروع جنگ مجاز نمیدانم.
من تصور میکنم در این مورد خاص، بازپسگیری سرزمین باید زمانی انجام شود که این تصرف و الحاق تهدیدکننده حقوق بشر باشد. اگر سرزمینی اشغال شد و ساکنان آن سرزمین مورد تهدید قرار گرفتند و کشته شدند و به بردگی برده شدند در این صورت ساکنان سرزمین اشغالی مجاز به آغاز جنگ برای رها کردن خود از یوغ بردگی خواهند بود.
به هر حال من اعتقاد ندارم که صرف حفظ سرزمین به تنهایی میتواند دلیلی مجاز برای شروع جنگ باشد. یکی از موضوعاتی که در حال حاضر برای نظریهپردازان جنگ عادلانه جالب توجه مینماید این است که آیا کشورهای فقیر مجاز هستند که از نیروهای خارجی برای گرفتن منابع اساسی خود از کشوری ثروتمند بهره گیرند؛ برای مثال آیا در مواقع قحطی میتوانند چنین اقدامی انجام دهند؟ بهنظر میرسد که احتمالا چنین جنگی تحت شرایط خاص و مشخصی مجاز باشد.
- یکی از دغدغههایی که وجود دارد مقام مشروعیتبخش به جنگ در نظام بینالملل است؛ همچنین این دغدغه وجود دارد که چه سازمانها، بازیگران و نهادهایی اصول جنگ عادلانه را تعیین میکنند؟
پاسخ به این سؤال سخت و دشوار است. بهطور رسمی بسیاری از کشورها موافقتنامه ژنو را امضا کردهاند. بر این اساس آنها اصولی در مورد جنگ عادلانه را مورد پذیرش قرار دادهاند. برای نمونه آنها براساس امضای این موافقتنامه بر تفاوت میان نظامیان و غیرنظامیان تأکید کردهاند. باید توجه داشت که در عمل بسیاری از کشورها به مفاد این موافقتنامهها عامل نیستند؛ برای نمونه اسرائیل اصل تناسب را به هیچ عنوان رعایت نکرده، همچنین ایالات متحده آمریکا موافقتنامههای موجود در مورد زندانیان جنگی را قبول نکرده است. بر این اساس آمریکا به خود اجازه میدهد که افراد مظنون و مشکوک به حملات تروریستی را زندانی کند. بهنظر من این افراد بر اساس حقوق بینالملل، زندانیان جنگی هستند و در زمره تعریف این افراد قرار میگیرند. به همین خاطر اگر چه بسیاری از کشورها خود را محدود به اصولی در مورد جنگ میدانند ولی در عمل بسیاری از آنها از این اصول عدولکرده و آنها را نقض میکنند.