فوتبال از دل همین جامعه بیرون میآید و در واقع مردم، بازیکنان یا کسانی که با فوتبال رابطه دارند از یک جامعه بزرگ وارد یک جامعه کوچک میشوند. گاهی اوقات فشارهای زیادی روی افراد وجود دارد که مجبور میشوند خودشان را در این جامعه کوچک خالی کرده و همین موضوع باعث ایجاد حاشیه، پرخاشگری، ناهنجاری و... میشود.
فوتبال ما یک پازل است که قسمتی از آن را رسانهها تشکیل میدهند. من فردای بازی استقلال و داماش گیلان تیتر یکی از روزنامهها را میخواندم که نوشته بود: «پیروزی بر تیمی که مربی نداشت». من قصد دفاع از سرمربی داماش را ندارم ولی آیا باید یک مربی را اینچنین زیرسؤال برد؟ بدون شک این مطلب یا از روی ناآگاهی نوشته شده بود یا اینکه مغرضانه بود. نویسنده میتوانست تعویضهای این مربی را نقد کند ولی به هیچ عنوان نمیتوانست ماهیت او را نقد کند.
اعتقاد دارم که فوتبال ما بیریشه شده است. مطمئن باشید یک انسان با ریشه هیچوقت با یک ادبیات زشت به دیگران حمله نمیکند و غیرمودبانه حرف نمیزند. این فوتبال آنقدر آلوده است که همه میخواهند علیه یکدیگر افشاگری کنند. با این وضعیت جامعه فوتبال، باید سروسامان گرفتن آن را در خواب دید. نکته تأسفآور دیگر این است که هر کس اراده میکند خودش را وارد فوتبال میکند و هیچ ممیزیای هم برای ورود افراد به فوتبال وجود ندارد.
در هر حوزهای آدمهای خوب و بد وجود دارد. من آدمهای بیسواد زیادی دیدهام ولی معتقدم که یک آدم ریشهدار هیچوقت حرف زشت نمیزند. شخصیت یک آدم را تربیت و ذات او میسازد. بهعنوان مثال یک آدم خسیس هیچوقت سخاوتمند نمیشود یا یک آدم ترسو هیچوقت شجاع نمیشود.
مدتی پیش بحثی به نام منشور اخلاقی به وجود آمد که هم کمدی بود و هم تراژدی. آقایان چند مربی را محروم کردند ولی قرار شد آنها به لیگ دسته اول بروند. واقعا این کار تعجبآور و خندهدار نیست؟ مگر میشود یک معلم فاسد را از یک مدرسه به مدرسه دیگر ببرند؟ جالب اینجاست که برای مربیان تست اعتیاد گذاشتهاند. قانون یعنی اجرای عدالت و اگر هر چیزی علیه عدالت حرکت کند قانون نیست. کاش یک روز این قدرت را داشتم که یک کتاب بنویسم، فقط در مورد چیزهایی که در این فوتبال دیدم ولی در خودم نگه داشتم. ورزش ایران به جایی رسیده که حتی یک دریا هم نمیتواند آن را از تهمت، افترا و ناپاکی پاک کند. در این فوتبال همه میخواهند بگویند «من» و فکر میکنم در این فوتبال چرک و خون با هم آمیخته شده است.