ژوزفین در سال 1868 به دنیا آمد؛ شهرت ژوزفین میرتل کوربن نه به خاطر تواناییهای خارقالعادهاش است و نه استعداد درخشانش، بلکه او به خاطر داشتن دو پای اضافی به شهرت رسید و لقب زن چهار پا را کسب کرد.
« ویلیام اچ کوربن» و «نانسی سالین» سال 1856 با همدیگر ازدواج کردند و در سال 1867 به لینکلن کانتی در ایالت تنسی مهاجرت کردند؛ ثمره این ازدواج دو دختر بود که یکی از آنها شهرت جهانی پیدا کرد.
ژوزفین در سال 1868 به دنیا آمد؛ شهرت ژوزفین میرتل کوربن نه به خاطر تواناییهای خارقالعادهاش است و نه استعداد درخشانش، بلکه او به خاطر داشتن دو پای اضافی به شهرت رسید و لقب زن چهار پا را کسب کرد.
پس از تولد، پزشکان زیادی بالای سر ژوزفین حاضر شدند و او را یکی از بزرگترین عجایب دنیای خلقت نام گذاشتند. چیزی نگذشت که نام ژوزفین تیتر تمام روزنامههای محلی تنسی را به خود اختصاص داد.
او سر و بدنی عادی داشت و فقط پایینتنهاش غیرمعمولی بود. ژوزفین از کمر به پایین دو بدن کامل داشت، یعنی دو لگن خاصره که هر کدام دو پای جداگانه را به دنبال خود داشتند، یک پای کوتاه و یک پای بلند.
بعد از بررسیهای زیاد، پزشکانی که ژوزفین را مورد معاینه قرار دادند اعلام کردند که یک جفت از پاهای ژوزفین برای خودش است و جفت دیگر برای جنینی که در رحم مادرشان رشد نکرد و در عوض پاهایش به بدن ژوزفین چسبید!
پاهای بلند در دو طرف بدن او کاملا عادی بودند اما پاهای میانی غیرعادی بودند و تنها سه انگشت داشتند که رشدشان پس از مدتی متوقف شد.
ژوزفین میتوانست به راحتی پاهای میانیاش را تکان دهد اما آنها قدرت کافی برای راه رفتن نداشتند و او مجبور بود از پاهای کناریاش برای این کار استفاده کند. بهدست آوردن این مهارت و ایجاد هماهنگی میان آنها کار آسانی نبود اما ژوزفین با تلاش بسیار از عهدهاش برآمد. او با پاهای کوتاه و بلندش به زندگی ادامه داد و مدتی طول کشید تا به نگاههای کنجکاو مردم عادت کند.
کار سختی به نظر میرسید اما او سرانجام باید با این ناهنجاری فیزیکی کنار میآمد و بهترین استفاده را از آن میبرد. اینجا بود که پدرش که با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکرد تصمیم گرفت راهکاری پیدا کند.
در نتیجه برای مدتی ژوزفین تنها درآمد خانواده بود. افراد بسیاری به خانه آنها میآمدند تا با پرداخت مبلغی این انسان عجیبالخلقه را ببینند. بعد از گذشت چند سال آوازه ژوزفین همه جا پیچید؛ او به دنیای سیرک و عجایب راه پیدا کرد و به شهرهای مختلف سفر کرد تا پول بیشتری به دست بیاورد.
این دختر عجیبالخلقه وقتی 14ساله بود قراردادی با حقوق بالا (هفتهای 250 دلار) با سیرک بارنوم و بیلی بست؛ سیرکی که برای اجرای نمایشهایش به دنبال عجایب خلقت میگشت. نمایشهای ژوزفین به یکی از پربینندهترین نمایشهای سیرک تبدیل شد و شهرت او از قبل هم بیشتر شد.
سالهای اقامت او در سیرک مسیر زندگیاش را تغییر داد. نکته جالب اینجاست که ژوزفین خواستگاران زیادی هم داشت اما درخواست همه آنها را رد میکرد؛ چراکه به نظرش مردم بیشتر برای حقوق بالایی که میگرفت به سراغش میرفتند.
تا اینکه سرانجام با پزشکی ملاقات کرد که با همه فرق داشت. 19سالش بود که با دکتر جیمز بیکنل ازدواج کرد، ازدواجی موفق که به نمایشهای ژوزفین خاتمه داد. جیمز و ژوزفین صاحب پنج فرزند شدند که همه عادی بودند.
او کارش را رها کرد تا فرزندانش بزرگ شدند و 20 سال طول کشید تا دوباره به دنیای سیرک و نمایش برگشت. حالا دیگر 40سالش شده بود و سیرکداران بسیاری به او درخواست همکاری دادند. او به سیرک برادران رینگلینگ پیوست و درآمدی بالغ بر 450 دلار در هفته داشت. ژوزفین به اجرای نمایشهایش ادامه داد تا اینکه سال 1928 یکی از پاهای میانیاش دچار عفونت شد و او را از پا انداخت. ژوزفین در 1928 در 60 سالگی از دنیا رفت.
ژوزفین این انسان عجیبالخلقه با وجود ناهنجاری فیزیکی زنی موفق و مادر پنج فرزند بود که شهرت بسیاری به دست آورد و هنوز که هنوز است در ایالت تنسی از او به عنوان سمبل شجاعت و موفقیت یاد میکنند.
همشهری سرنخ