بیش از 30سال از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می‌گذرد و بااین حال هنوز هم ابهاماتی در رابطه با علل آغاز و پایان جنگ و برخی اتفاقات جنگ وجود دارد.

دفاع مقدس

 8 سال جنگ سؤالات بی‌شماری را به‌وجود آورده که هنوز هم برخی از این سؤالات بی‌پاسخ مانده‌اند و شاید زمان بیشتری باید بگذرد تا به تمام این سؤالات پاسخ داده شود. برخی از این سؤالات را باید از زبان مسئولان رده‌بالای دفاع مقدس شنید و برخی دیگر که به فرهنگ دفاع مقدس و نوع نگاه فرماندهان رده میانی و رزمندگان عادی جنگ مربوط می‌شود را باید از همان‌ها شنید. اینکه باور نظامیان ما درباره پیروزی در جنگ چه بود، سؤالی است که پاسخ آن را از سردار رضا محمد سلیمانی، فرمانده سپاه قمربنی هاشم(ع) جویا شده‌ایم.

  • آمادگی نیروهای مسلح در ابتدای جنگ چطور بود؟

ابتدای جنگ با توجه به اینکه در سال‌های بعد از انقلاب، بعضی از فرماندهان ارتش اعدام یا متواری شده بودند ارتش وضعیت نابسامانی داشت و انسجام خوبی نداشت. از سوی دیگر درگیری‌های داخلی در مناطق مختلف، مانند کردستان،
ترکمن صحرا و خوزستان و ترور‌های کور منافقین، همه و همه دست به دست هم دادند تا ما در ابتدای جنگ آمادگی مناسبی برای دفاع از کشور نداشته باشیم. سپاه هم تازه شکل گرفته بود و بیشتر درگیر مسائل کردستان و منافقین و دفاع از انقلاب بود و برای دفاع تدارکات مناسب و آموزش‌های کافی نداشت؛ با این حال مقاومت‌های مردمی بسیار عالی شکل گرفت. زمانی که جنگ شروع شد همان‌گونه که می‌دانید صدام ادعا می‌کرد که به سرعت خوزستان و حتی ایران را تصرف می‌کند اما با وجود اینکه چند گردان را مامور فتح خرمشهر کرده بود، با مقاومت شدید مردمی که به روایتی بین 40 تا 45 روز ادامه داشت، مواجه شد.

  • چرا با وجود مقاومت 45 روزه، پشتیبانی کافی صورت نگرفت تا خرمشهرسقوط نکند؟

متأسفانه از یک طرف سلاح کافی وجود نداشت و از سوی دیگر بنی‌صدر فرمانده کل‌قوا شده بود و به نیروهای سپاه، بسیج و مردمی اعتقاد و اعتماد نداشت و معتقد به جنگ کلاسیک بود و می‌گفت: «باید زمین بدهیم و زمان بگیریم.» حتی رزمندگان ما در خرمشهر در محاصره بودند و صرفا از یک راه و آن‌هم آبادان و پل نو ارتباط داشتند؛ یعنی پشتیبانی تسلیحاتی هم صورت نمی‌گرفت و امکانات نداشتند، به‌گونه‌ای که سنگین‌ترین سلاح ما آر‌پی‌جی بود. در خاطرات بسیاری از شهدا و رزمندگان خرمشهر می‌خوانید که اسلحه را از انبار‌های مهمات تک می‌زدند تا بتوانند دفاع کنند. با وجود این اعتقاد عجیبی که نیروهای
مردمی داشتند با محوریت شهید جهان‌آرا که فرمانده سپاه خرمشهر بود، مقاومت واقعا جانانه‌ای صورت دادند. عراق ابتدا 2 گردان را مامور فتح خرمشهر کرده بود و در ادامه ناچار شد 2 گردان دیگر را هم به خرمشهر روانه کند.

  • ابتدای جنگ، نیرو‌های مسلح و ارتش، گزارش‌های مکرری درخصوص تحرکات عراق در مجاورت مرز‌ها و احتمال حمله داده بودند اما به این گزارش‌ها توجهی نشد. چرا؟

به هر حال بنی‌صدر به‌عنوان رئیس‌جمهور و فرمانده کل‌قوا نقش مستقیمی در این ماجرا داشت. او رئیس شورای‌عالی دفاع بود و معتقد بود همه گزارش‌هایی که سپاه، ارتش و نیروهای مردمی از سرتاسر نقاط مرزی می‌فرستادند و تحرکات ارتش عراق را منعکس می‌کردند گزافه‌گویی و بزرگنمایی است. بنده خودم از زبان یکی از فرماندهان آن زمان سپاه در آبادان شنیدم که می‌گفت ما به اتفاق شهید جهان‌آرا و چند نفر دیگر در همان روزهای ابتدای تدارک عراق برای جنگ و پیش از آغاز جنگ، به واسطه مقام معظم رهبری که در آن زمان نماینده امام در شورای دفاع بود در این شورا حاضر شدیم و صحبت کردیم و شهید جهان‌آرا خیلی تند و با عصبانیت با بنی‌صدر سخن گفت . می‌گفت دارد جنگ می‌شود و ما داریم می‌بینیم و تمام مسائل بوی جنگ و تجاوز می‌دهد اما ظاهرا بنی‌صدر زیر بار نرفت و مقام معظم رهبری به ایشان گفتند که شما تکلیف‌تان را انجام دادید. بنی‌صدر می‌گفت سپاه گزارش خلاف واقع می‌دهد. شهید جهان‌آرا می‌گفت همین الان تماس بگیرید با آبادان و اوضاع را جویا شوید. به‌هرحال بنی‌صدر فرمانده‌کل قوا بود و تصمیم‌گیرنده اصلی محسوب می‌شد و به این باور نرسیده بود که احتمال جنگ وجود دارد.

  • در پایان جنگ چه شرایطی حاکم شده بود که حضرت امام(ره) را به سوی پذیرش قطعنامه 598 سوق داد؟

بعد از عملیات والفجر 8 موفقیت‌های خوبی حاصل شد و نسبتا شرایط سیاسی به نفع ما تغییر کرد. بعد از فتح فاو که جای بسیار استراتژیکی بود، ما تقریبا هم مرز کویت شدیم. بعد از کربلای 5 تقریبا ماشین جنگی دشمن منهدم شد و استحکامات دشمن در شلمچه فروریخت و ما به پشت دیوار‌های بصره رسیدیم. درچنین شرایطی استکبار جهانی این خطر را احساس کرد که هیچ‌چیزی نمی‌تواند جلوی پیشروی رزمندگان ما را بگیرد و به فکر افتاد تا از طریق افزایش فشار، ایران را وادار به پذیرش قطعنامه کند. از سوی دیگر تجهیزات و امکانات ما هم تحلیل رفته بود و حضرت امام(ره) به این جمع‌بندی رسیدند که قطعنامه را بپذیرند و جام زهر را بنوشند و مسئولیت این قطعنامه را پذیرفتند.

  • چرا در زمانی که فاو فتح شده بود و ما در اوج قدرت بودیم، قطعنامه را نپذیرفتیم؟

آن شرایطی که ما می‌خواستیم و حداقل‌های مد نظر ما در قطعنامه‌ها نبود.

  • اما بعد از فاو که قطعنامه جدیدی صادر نشد و تغییری صورت نگرفت.

به هر حال ما در اوج قدرت بودیم و می‌خواستیم صدام به‌عنوان متجاوز اعلام شود؛ یعنی شرایط بهتری می‌خواستیم. در فاو احساس می‌کردیم برگ برنده دست ماست و ما می‌توانیم با تصرف بصره شرایط حداکثری خودمان را مطالبه کنیم.

  • این شرایط حداکثری شامل چه چیزهایی می‌شد؟

در هر صورت، اگر آن چیزهایی که می‌خواستیم به دست آمده بود که حضرت امام نمی‌گفتند جام زهر را نوشیدم. بالاخره معلوم است که این قطعنامه با اکراه و ملاحظات پذیرفته شده است.

  • درست است، اما من جواب سؤالم را نگرفتم.

من فکر می‌کنم اگر ما می‌توانستیم امکانات کشور را بسیج کنیم و در اختیار جنگ قرار دهیم، این توانمندی در رزمندگان بود و این تکلیف را کل فرماندهان جنگ احساس می‌کردند و آمادگی دستیابی به پیروزی‌های بیشتر وجود داشت ولی آنچه ما نداشتیم امکانات و تجهیزاتی بود که باید فراهم می‌شد و به رزمندگان و جبهه می‌رسید.

  • اما ما 8 سال با همین امکانات جنگیده بودیم. چه تغییری باعث شد که شرایط ما دگرگون شود؟

شما ببینید آن اوایل شرایط فرق می‌کرد. دشمن در خاک ما بود و شهر‌های ما دست عراق اما در آخر جنگ جز یکی، دو شهر بقیه آزاد شده بودند و حتی در برخی جاها ما در خاک دشمن بودیم، ضمن اینکه استکبار جهانی که بعد از والفجر 8 احساس خطر کرده بود، آمد و از عراق پشتیبانی کرد و دلار‌ها و دینار‌ها به عراق سرریز شد. در جنگ خلیج‌فارس و حمله عراق به کویت مشخص شد که اینها چه امکاناتی در اختیار عراق قرار داده بودند. همچنین ما در محدودیت‌ها و تحریم‌های شدید قرار داشتیم اما هواپیما‌های پیشرفته میراژ و موشک‌های اسکاد 30 در اختیار عراق قرار می‌گرفت و همه امکانات مهندسی و اطلاعات ماهواره‌های جاسوسی غرب در اختیار عراق بود.

  • حضرت امام(ره) در آن اطلاعیه معروف، خودشان را در معرض آماج بدگویی‌ها و انتقادات می‌دیدند. نگرانی ایشان از چه چیزی بود؟

عده‌ای معتقد بودند ما بعد از آزادسازی خرمشهر، دیگر نباید جنگ می‌کردیم و می‌گفتند ما دشمن را بیرون کردیم، دیگر چه می‌خواهیم؟ ولی بعضی‌ها هم استدلال قوی داشتند؛اینکه صدام پشت دروازه‌های ماست و به محض اینکه تقویت شد دوباره به ما حمله می‌کند. می‌گفتندما باید دشمن را به‌گونه‌ای به عقب برانیم که بازدارندگی دائمی ایجاد شودو در واقع باید صدام را در شرایطی قرار دهیم که اراده و توان تحمیل جنگ مجدد به ایران را نداشته باشد. هر کسی نظر کارشناسی خودش را می‌داد. برخی معتقد بودند که جنگ باید تا رفع فتنه در جهان ادامه داشته باشد و می‌گفتند باید تا پیروزی کامل و سقوط صدام جنگ را ادامه دهیم. سیاسیون و نظامیان ما اگر‌چه موضع‌گیری صریحی در این‌باره نداشتند اما مخالفت‌ها در اراده‌ها و انگیزه‌ها تأثیر‌گذار بود. خود حضرت امام در همان قطعنامه می‌گویند من یک لحظه هم از جنگ و مسائل آن نادم و پشیمان نیستم.

  • وقتی شعار می‌دادیم «جنگ جنگ تا پیروزی»، دقیقا منظور از پیروزی چه بود؟

به‌نظر من پیروزی تفکر انقلاب اسلامی بود؛ یعنی بحث ما این نبود که مثلا صدام حکومتش در عراق ساقط شود و حکومت مورد نظر مردم این کشور روی کار بیاید. پیروزی برای مابه‌معنای استقرار تفکر انقلاب اسلامی بود که امروز بحمد‌الله در بیداری اسلامی دارد خودش را نشان می‌دهد. این تفکر ضد‌استکباری که کل کشور‌های منطقه و جهان اسلام و حتی غرب را تحت‌تأثیر قرار داده برای ما مهم بود.

  • بحث ادامه جنگ تا سقوط دولت صدام با توجه به اینکه آقای هاشمی هم در جایی گفته بودند که در سال آخر جنگ، ما به این نتیجه رسیده بودیم که نمی‌توانیم پیروز شویم چقدر جدی بود؟

خیلی جدی بود. یک عده از نظامیان ما شدیدا چنین تمایلاتی داشتند. مخصوصا در سپاه این نظریه خیلی جدی مطرح بود و فرماندهان سپاه معتقد بودند که ما باید جنگ را تا جایی پیش ببریم که بتوانیم اراده خودمان را به عراق تحمیل کنیم. حالا این نقطه ممکن بود سقوط سیاسی یا نظامی عراق یا سقوط شخص صدام باشد یا اینکه صدام در شرایطی قرار گیرد که خواسته‌های ما را بپذیرد. اما منظور آقای هاشمی احتمالا تصرف بصره بود چون جهت عملیات‌های ما در سال آخر به سمت بصره بود.

  • آیا طولانی شدن جنگ باعث‌شده بود که مردم و نظامیان به جنگ عادت کنند؟

نه، جنگ که کلا خسارت و ویرانی و کشته شدن افراد را در پی دارد و در هیچ کجا و هیچ کشوری خوب و مطلوب نیست اما خب، فرهنگ جبهه ما یک فرهنگ انسان‌ساز و دانشگاه انسان‌سازی‌ و آموزش تکلیف‌مداری و محل معراج افراد از خاک به افلاک بود که روحیات ایثار، وحدت و همدلی را افزایش داده بود. از نظر ما شرایط فرهنگی جنگ باعث شده بود که ما معنویت جبهه و جنگ را درک کنیم.

کد خبر 146505

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز