بعد از ابداع اینترنت در سال1969، نسل اول وب دردهه90 رشد کرد و عمدتا سرویسهایی چون ایمیل، وبسایت، موتورهای جستوجو، فهرستهای راهنما و چترومها فعال بودند که ویژگی مشترک اکثر این سرویسها جریان یکسویه اطلاعات از سوی تولیدکنندگان انبوه اطلاعات به سمت کاربران و دریافتکنندگان اطلاعات بود. نسل دوم وب از سال2000 به بعد و با ظهور و بروز وبلاگها شکل گرفت. ویژگی برجسته این نسل، متفاوت بودن روند تولید و دریافت اطلاعات نسبت به نسل اول است؛ به عبارت دیگر اگر در نسل اول گروهی از سازمانها، اطلاعات را تولید و میلیونها نفر این اطلاعات را دریافت میکردند، در نسل دوم این ماجرا معکوس شده است و میلیونها کاربر، اطلاعاتی را در سایتها یا سرویسها بارگذاری میکنند که میان میلیونها کاربر دیگر به اشتراک گذاشته میشود.سرویس وبلاگ در سال1999 ابداع شد و بسیاری از ایرانیها با آن آشنا هستند. وبلاگ، سرویس سادهای است که هر شهروند میتواند با سرعت و بهصورت رایگان در کمتر از یک دقیقه یک صفحه اینترنتی برای خود درست کند و دیدگاههایش را در آنجا مطرح و اطلاعات و تجربیات خود را بیان و بارگذاری کند.
در فاصله سالهای84-83 ایرانیها رتبه چهارم وبلاگنویسی در سطح جهان را کسب کردند. این در حالی بود که میزان کاربران اینترنت بههیچ وجه قابل قیاس با وضعیت جهانی نبود و هنوز هم بعد از گذشت 10سال از راهاندازی نخستین بلاگ سرویس فارسی، باز هم ایرانیها و فارسیزبانان رتبه دهم وبلاگنویسی جهان را در اختیار دارند.مطرحترین فناوری در فضای سایبر ایرانی، سرویس وبلاگ است. هرگونه فعالیت مرتبط با فناوری اطلاعات و فضای سایبر در هر سازمانی از جمله شهرداری تهران باید نگاه ویژهای به مسئله وبلاگ داشته باشد چراکه بیشترین کاربران اینترنت در ایران یا بلاگنویس هستند یا بلاگخوان.میکروبلاگها بهعنوان فناوریای که مبتنی بر موبایل هستند، یکی دیگر از مصادیق شبکههای اجتماعی هستند.
بیش از 80درصد از سرویسهای میکروبلاگ با کارکردهای یکسان و پیامک در فضای وبسایتها انتشار اطلاعات میکنند و مشخصا توئیتر بهعنوان بزرگترین میکروبلاگ دنیا، چند هفته پیش20 میلیاردمین توئیت خود را جشن گرفت؛ حتی در رخدادهای بسیار مهم سیاسی مانند ماجرای حمله آمریکاییها به مقر بن لادن، توئیتهای زنده از این ماجرا منتشر شد.شبکههای دوستیابی چون اورکات بهدلیل فعالیت شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک، کلوپ یا گوگلپلاس، مخاطبان خود را به تدریج از دست دادند؛ این شبکههای اجتماعی همه فناوریهای گذشته را یکجا در دل خود دارند و از طرف دیگر گردانندگان این سرویسها کوچکترین محتوایی را در این فضاها بارگذاری نمیکنند. هرکدام از این سرویسها اطلاعات خود را از طریق کاربران دریافت میکنند بهگونهای که مثلا سایت یوتیوب در هر دقیقه 48ساعت فیلم از کاربران دریافت میکند.
ظرف 2هفته اولی که گوگلپلاس راه افتاد ارزش سهام گوگل از 486دلار به بیش از 540دلار افزایش یافت و در همین مدت 5میلیون کاربر جذب کرد. از سوی دیگر فیسبوک در عرض 9ماه اول فعالیت خود، 100میلیون کاربر جذب کرد و در حال حاضر تعداد کاربرانش به 750میلیون نفر رسیده است.علت جذابیت شبکههای اجتماعی قابلیت برقراری ارتباط میان کاربران و به اشتراک گذاشتن موضوعات از سوی افراد با علاقه یکسان است. در فرهنگ اسلامی ما زکات علم انتشار آن است ولی ظاهرا در ایران و در سیستم دولتی اصل براین است که هیچ اطلاعاتی منتشر نشود. شهردار تهران نیز بر دسترسی آسان شهروندان به دادهها تأکید دارد. بهنظر میرسد سیاست دولت و حکومت به سمت گسترش و توسعه این فناوری است؛ البته کشور ما مانند کشورهایی که بهدنبال محدودسازی صرف و سیاست بستن این شبکهها هستند، نیست. اکثر 10تاپ سایت دنیا از شبکههای اجتماعی محسوب میشوند، همین امر در ایران نیز رخ داده و تاپسایتهای ایران به ترتیب گوگل، یاهو، بلاگفا، میهنبلاگ و پیوندهای مفید ایرانی که همان فیلترینگ بوده و کمکم در حال رسیدن به رتبه یک است را شامل میشود. فقط یوتیوب به تنهایی 20درصد ترافیک اینترنت جهان را در اختیار دارد.
عدم وجود یک مرکز مطالعاتی در کشور که بتواند عدد و رقم دقیق و رسمی از فعالیت کاربران ایرانی در فضای مجازی ارائه دهد، یکی از خلأهای موجود در این زمینه است. بهنظر میرسد بخش وسیعی از کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی مشغول فعالیت هستند، به گونهای که طبق آمارها حدود 500 هزار قطعه فیلم توسط فارسیزبانان در یوتیوب بارگذاری شده است.چرا ما از ویژگیهای شبکههای اجتماعی در نسخههای بومی و ملی استفاده نمیکنیم؟ ما باید همان جذابیتها را در محیط وبسایتهای خودمان و بهصورت کنترل شده پیاد هسازی کنیم. طبق مطالعات صورتگرفته حدود 78درصد کاربران اینترنت در ایران حداقل عضو یکی از شبکههای اجتماعی هستند؛ این امر به معنای این است که گرایش به سمت شبکههای اجتماعی در میان کاربران ایرانی وجود دارد. «نقد بیرحمانه» از جمله ویژگیهای شبکههای اجتماعی است. محیط شبکههای اجتماعی، محیط فرهنگ غیررسمی است؛ فرهنگی که در کوچه و خیابان و محافل خودمانی جریان دارد، از این رو وارد شدن به شبکههای اجتماعی برای سازمان و نهادهای دولتی خطرآفرین است؛ به عبارت دیگر تهدیدهایی وجود دارد که اگر به آنها توجه نکنیم، ممکن است فعالیتهای ما در بخش سازمانی را تحت تأثیر خود قرار دهد. در زمینه تهدیدهای شبکههای اجتماعی نیز باید گفت که ما در این فضا تا کنون هیچ اقدامی نکرده و عرصه را در اختیار بیگانگان گذاشتهایم و به هیچوجه سعی نکردهایم نسخه ایرانی آنها را به وجود آوریم؛ البته به تازگی مؤسسه تبیان متوجه اهمیت شبکههای اجتماعی شده و مبادرت به راهاندازی یک شبکه اجتماعی ایرانی کرده و هر چند راه را درست فهمیده اما روش مناسبی را اتخاذ نکرده است.
اینکه افراد برای ثبتنام فتوکپی کارت ملی و شناسنامه خود را از طریق پست ارسال و بعد اکانت دریافت کنند نادرست است، حال آنکه بازی در میدان سایبر با قواعد فضای فیزیکی قطعا جواب نخواهد داد.در فضای شبکههای اجتماعی تصویر واقعی از فرهنگ مردم ارائه میشود. این فضا توان بالایی برای جلب مشارکت شهروندان در تصمیمگیریهای مدیریت شهری و انعکاس مشکلات شهری دارد و میتوان با رصدکردن این فضا متوجه شد که در لایههای مختلف اجتماع چه میگذرد. مقابله با تحریف نام خلیجفارس یکی از نمونههای ظرفیت استفاده از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بود. بعد از راهاندازی کمپین و امضای طومار توسط کاربران ایرانی، نشریه کاناداییای که چنین تحریفی را انجام داده بود وادار به اصلاح اطلاعات خود شد. از سوی دیگر نیز کشورهای عربی منطقه در مسئله تحریف نام خلیجفارس، از اقدامات دولت ایران زیاد نگران نیستند بلکه ترس آنها از محیط سایبری قدرت ایران در این فضاست. در دنیای امروز دوران تولید اطلاعات و انحصار آن از سوی دولتها به سر آمده است؛ در دورهای هستیم که محتوای شبکهها و فناوریهای دیجیتال را خود کاربران تهیه میکنند و ما فقط باید زیرساخت و بستر فنی آن را فراهم کرده و شهروندان را به مشارکت بگیریم.